عملیات کربلاى چهار [3/10/65- ابوالخصیب] بود.
آن طرف آب یک نفر زخمى مرتب فریاد مى زد و کمک مى طلبید.
با یکى از برادران رفتیم و به محل حادثه رسیدیم.
هر چه سروصدا کردیم و آن بنده خدا را مورد خطاب قرار دادیم جوابى نشنیدیم.
ناگهان خمپاره اى از راه رسید و مابین ما به زمین خورد.
براى چند لحظه چیزى نفهمیدم.
بعد دیدم هر دو نقش زمین هستیم، منتها زخم من کاریتر است.
با اصرار و التماس زیاد او را فرستادم عقب.
وضع خوبى نداشت.
من از ناحیه کمر و نخاع و او پایش زخم عمیق برداشته بود.مى خواست با آن وضع بماند و به من کمک کند.
دشمن متوجه ما شده بود و آن نقطه را گرفته بود زیر خمپاره.
همه فکرم در آن لحظه این بود که یک نفر بیاید و نجاتم بدهد.
ساعت شش صبح زخمى شده بودم و حالا روز بالا آمده و ساعتها بود که کسى را به یارى مى خواندم.
هر چه تلاش کردم نتوانستم حرکت کنم.
مأیوس و مضطرب بودم.
ناگهان به یاد حرف فرمانده یگان افتادم که مى گفت: در سختیها فقط به خدا پناه ببرید و از او کمک بخواهید.
اینجا بود که بى اختیار و در کمال باور و اعتقاد گفتم: الهى به امید تو. چند لحظه بعد صداى کسى را که مى گفت: زخمى کیست؟ به گوشم رسید.
با همه وجود معناى توکل را دریافتم.
تهیه و تنظیم: وبلاگ روایت هشت سال دفاع مقدس
با متزلزل شدن پایه های حکومت شاه، امریکا به دلایل متعددی تصمیم گرفت عراق را جایگزین ژاندارم قبلی خویش سازد. در راستای این هدف، با کنار گذاشته شدن حسن البکر، صدام در عراق به قدرت میرسد و درصدد بر میآید بتدریج مردم مسلمان عراق، و ارتش ضد صهیونیست این کشور را برای برخورد با ایران آماده کند، تا در صورت عدم موفقیت سناریوهای امریکا در سرنگونسازی جمهوری اسلامی (کودتا، تجزیهطلبی اقوام مختلف، ترور مسئولان کشور) با تهاجم نظامی به ایران، به عنوان حربهی دیگر امریکا وارد عمل شود.
دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق در آغاز، درصدد بر میآید تا در تلاشی همهجانبه، چهرهی مطهر جمهوری اسلامی را در افکار عمومی عراق به شکلی منفی ترسیم کند تا در صورت وقوع جنگ این القائات ذهنی را در سطح مردم و نظامیان عراقی، توسعه ببخشد. و به این ترتیب، مردم و ارتش عراق را برای ایستادن در برابر سپاه توحید آماده کند و در مراحل بعدی، محرومیتهای ناشی از جنگ را برای مردم عراق قابل تحمل سازد و مهمتر از اینها، در مردم و نظامیان عراقی انگیزهی کشتن سپاهیان توحید و کشته شدن در راه مطامع استکبار جهانی را ایجاد کند. به این ترتیب در فضای دیکتاتوری بستهی جامعهی عراق، که از سویی با سانسورهای مختلف مواجه است و از سوی دیگر، به علت ستایش و تبلیغ صرف اندیشهی بعثیها (که در صورت لزوم حتی دست به تحریف تاریخ هم میزدند) به یکنواختی گراییده بود، تبلیغات عراق با پیروزی انقلاب اسلامی، بتدریج افکار عمومی را به سوی دشمنی کینهجو و ضداسلامی در شرق کشورشان متوجه میکند.
با فرار شاه از ایران، رسانههای خبری عراق برای مخدوش ساختن اصالت حرکت مردم، از انقلاب ایران با عنوان «حرکتی امریکایی» (1) یاد میکند و با پیروزی انقلاب اسلامی، صدام ضمن ارائهی تحلیلی به ردههای پایینتر حزب بعث در خصوص علل ظهور انقلاب اسلامی چنین میگوید:
«استعمار امریکا هنگامی که احساس کرد شاه وجهه ی خود را در بین ملت ایران از دست داده و سیاستی مستقل از غرب در پیش گرفته است، تغییر او را امری ضروری دانسته، (امام) خمینی را برای اجرای سیاستهای خود، به عنوان جایگزینی برای وی برگزید و قطعا نظام حکومتی او، موضعی مخالف در قبال عراق، انقلاب این کشور و امت عربی اتخاذ خواهد کرد» (2)
علاوه بر این، دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق با طرح برخی از رخدادهای تاریخی واقعی یا مجعول، سعی میکند برای ریشههای اختلافات ایران و عراق تبیینی تاریخی فراهم آورد. به عنوان مثال، به مردم هشدار میدهد:
«طوفان تهاجم از جانب شرق به سمت عراق و امت عربی در حال وزیدن است و نژادپرستان ایرانی که هزاران سال است چشم طمع به سرزمینهای امت عربی دوختهاند، در صددند همانطور که متجاوز از دو هزار سال پیش، هخامنشیان قسمتهایی از عراق را دوباره به اشغال خود درآوردند، اکنون به رهبری (امام) خمینی عراق را دوباره به اشغال خود درآورند»
در همان زمان، دستگاه تبلیغاتی عراق فیلمی به نام «قادسیه» تهیه کرد و با تحریف نبرد قادسیه، که بین اسلام و کفر انجام گرفته بود، «از نبرد قادسیه به عنوان نبردی که بین اعراب و فارسها رخ داده و به پیروزی اعراب منجر شده بود، یاد کرد»در زمان جنگ هم همین سخنان را میشنویم. «اکنون ایرانیان درصدد گرفتن انتقام قادسیهی اول برآمدهاند» علاوه بر این، در این تبلیغات، عراق با استناد به عطوفت کورش در حق یهودیان عصر خودش، از «روابط تاریخی ایران با صهیونیستها از عصر بابلی قدیم» سخن گفته و ضمن ترسیم تداوم این روابط تا عصر حاضر، میگوید:
«اکنون نیز ایران در خدمت تحقق اهداف صهیونیسم در منطقه است و در هدفی مشترک با وی، درصدد تهاجم به عراق است»
در فراز دیگری از این تبلیغات عراق درصدد بر میآید تا مسلمان بودن مردم ایران را انکار کند و آنها را به عنوان «آتشپرست» و «مجوس» معرفی کند. یکی از استدلالهای دستگاه تبلیغاتی عراق در مجوس نامیدن ایرانیان به شرح زیر بود:
«ایرانیان مجوس در صدر اسلام سعی میکردند از گسترش و ترویج اسلام جلوگیری کنند، اما کاری از پیش نبردند، تا اینکه هزار سال قبل مجلسی در قم برپا ساختند و تصمیم گرفتند دین اسلام را از داخل تضعیف کنند»
(البته بعدها واژهی مجوس در تبلیغات عراق کمتر استفاده شد، و بیشتر روی پوشش اسلامی ایرانیها و سوء استفادهی ایران از دین تأکید میشود).
مخدوش ساختن شخصیت نورانی حضرت امام خمینی در قبل و بعد از شروع جنگ، محور مهم دیگری است که دستگاههای تبلیغاتی عراق برای نفی اسلامی بودن جمهوری اسلامی انجام میدهد. به همین منظور، در هر جلسه و مجمع هنری، ادبی، شعرخوانی و... که در عراق برپا میشود «(امام) خمینی به تمسخر گرفته شده» و به ایشان «اهانت میشود»
رادیو صوت الجماهیر عراق در یکی از تحلیلهای خود ضمن زیر سؤال بردن شخصیت اسلامی حضرت امام چنین میگوید:
«اقشار مختلف مردم مسلمان عراق، همچنان انزجار خود را از گفته های (امام) خمینی مبنی بر منتقل کردن جسد حضرت علی (ع) از نجف به قم اعلام میدارند.
شیخ محمد صالح سعیدی، رئیس تبلیغات مذهبی استان دیالی (عراق) گفتهه ای باطل (امام) خمینی را پیرامون اسلام و پیغمبر اکرم (ص) و ائمهی اطهار، محکوم کرد و از همهی مردم عراق خواست تا با فارسهای کینهجو به نبرد و ستیز بپردازند. وی همچنین افزود، روحانیون عراق آمادگی خود را جهت حمل سلاح برای دفاع از حریم اسلام و دین در برابر تجاوزات فارسهای دشمن، اعلام میدارند»
صدام و توجیه سیاسی (نهاد عقیدتی - سیاسی ارتش عراق) نیز به آماده ساختن اذهان ارتش میپردازند. صدام ضمن ایجاد «کینه و بغض نسبت به ایرانی در نظامیان عراقی» دستور میدهد «که مطالعات دانشگاه نظامی البکر، روی طرحهای تهاجمی به مرزهای ایران تمرکز یابد» و توجیه سیاسی ارتش عراق با در اختیار گذاشتن منابع مجعول و دروغین، از افسران و سربازان حزبی میخواهد تا رسالههایی تحت عنوان «تاریخ دشمنی فارسها نسبت به اعراب را به رشتهی تحریر درآورند» در راستای وظیفهای که عدنان خیرالله، وزیر دفاع عراق، به عهدهی توجیه سیاسی گذاشته بود، این نهاد میکوشد تا «ذهن افسران جزء و سربازان سادهلوح را از مسائل خرافی نظیر امام حسین، حضرت عباس و... پاک سازد»
با
حادثهی سوء قصد به طارق عزیز در فروردین 59 در دانشگاه مستنصریهی بغداد، رژیم
عراق بدون آنکه تحقیق رسمی دربارهی عاملان سوء قصد داشته باشد، ایران را
مسئول سوء قصد به طارق عزیز معرفی میکند و صدام سه بار قسم یاد میکند، انتقام خون
کسانی را که در جریان سوء قصد به طارق عزیز کشته شدهاند، بگیرد.
از سوی دیگر، مجروحان حادثهی سوء قصد، که گاه تنها دچار کوفتگی بدن یا ساییدگی پوست شده بودند، به بزرگترین بیمارستان بغداد منتقل شدند و «صدام ضمن عیادت از آنها، سخنرانی آتشینی را در استهزای ایران و انقلاب اسلامی ایراد کرد و تلویزیون دولتی به پخش آن مبادرت ورزید» بعد از حادثهی مستنصریه، رژیم عراق تصمیم گرفت کسانی را که «در رگهایشان خون ایرانی» جریان دارد، اخراج کند و در این میان، افرادی که گاه ایران را ندیده بودند و با زبان فارسی آشنایی نداشتند، پس از مصادرهی اموال، مجبور میشوند خانه و کاشانه خود را ترک کنند.
در ماههای قبل از جنگ، برخی از تبلیغات برون مرزی مانند «پیامهای عربی که بعد از حملهی ناراضیان مسلمان به مسجد اعظم مکه در نوامبر 79، مسلمان را به سرنگون کردن حکومتهای ارتجاعی، سرکوبگر و ضد اسلامی خلیج تشویق میکرد» و اظهارات برخی از مسئولان ایرانی در پاسخ به جنگ سرد موجود میان ایران و عراق مانند «اعلام آمادگی ایران برای جنگ علیه یک کشور معلوم الحال عرب» مورد سوء استفادهی دستگاه تبلیغاتی عراق قرار گرفت و این دستگاه، با توسل به این اظهارات و بیانات، جمهوری اسلامی را در اذهان عامهی مردم به عنوان کشوری با روحیهی سلطهطلبی و جنگافروزی معرفی کرد.
مسائل ساختگی «هدف قرار گرفتن شهرهای عراق توسط توپخانهی ایران»و «تهاجم ایران به شط العرب» و رخدادهایی نظیر «بازپس گیری مناطق زینالقوس و سیف سعد» ، «لغو قرارداد 1975» «و... همگی از موضوعات مهمی بودند که صدام و دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق ضمن پرداختن به آنها، به تبیین چهرهای منفی برای جمهوری اسلامی میپردازند.
با شروع جنگ، عراق با خرید و بهکارگیری شعرا، نویسندگان و روزنامهنگاران داخلی و خارجی، بهکارگیری فیلمهای سینمایی (شیرین و وحشی، نبرد قادسیه و...)، فانتزی و کاریکاتوری، فیلمهای تلویزیونی، بهرهبرداری از ایرانیان فراری و برخی از اسرا، نشریات و... به طرح مسائلی پرداخت تا افکار عمومی مردم عراق را تحریک کند. برخی از این مسائل عبارتند از:
«ایران در پی ایجاد یک امپراتوری فارسی است؛ ایران قصد تجاوز به سایر کشورهای عربی را دارد؛ ایران میخواهد بر کل خلیج عربی و کشتیرانی آن مسلط شود؛ ایران قصد غصب منابع طبیعی عراق را دارد؛ ایرانیها در صورت پیروزی، ثروت مردم عراق را چپاول خواهند کرد؛ ایرانیها پس از ورود به عراق همه جا را تخریب خواهند کرد؛ نظامیان ایرانی با تصرف عراق، زنها، بچهها و پیرمردها را خواهند کشت؛ ایرانیها در صورت تصرف عراق به نوامیس مردم عراق تجاوز خواهند کرد؛ ارتش ایران قصد اسارت مردم عراق را دارد؛ ایرانیها وحشی هستند؛ ایرانیها احمق هستند؛ جمهوری اسلامی انقلاب کفر است؛ جمهوری اسلامی تنها پوششی از دین را دارد؛ ایران با اسرائیل رابطه دارد؛ ایران با امریکا رابطه دارد؛ ایرانیها اسلام را نمیشناسند؛ ایرانیها...»
به همین ترتیب، توجیه سیاسی ارتش عراق نیز با به نمایش گذاشتن فیلمها و عکسها، شایعه پردازیها، صدور ابلاغیههای رسمی (مبنی بر اینکه مثلا در حال حاضر، شیوهی اسیرکشی ایرانیها قطع سر اسرا با ارههای برقی است و...)، برگزاری جلسات توجیهی در خصوص رفتار ایرانیان با اسرا و پناهندگان عراقی و... اذهان نظامیان عراقی را نسبت به جمهوری اسلامی مشوب میسازد. برخی از این موضوعات عبارتند از:
«ایرانیها خون اسرا را برای مجروحان خودشان میگیرند، ایرانیها اسرا را مثله میکنند، ایرانیها دست و پای اسرا را قطع و سپس آنها را رها میکنند؛ ایرانیها با رفتارهای ظالمانهای که با اسرا دارند، موجب مرگ یا معلول شدن آنها میشوند؛ ایرانیها اسرا را با باطوم برقی میزنند و آنها را شبها روی برف و یخ نگه میدارند؛ ایرانیها اسرا را از سقف وارونه آویزان میکنند؛ ایرانیها با اسرا عمل لواط انجام میدهند؛ ایرانیها شلنگ آب را با شدت در دهان و... اسرا باز میکنند؛ ایرانیها به اسرا غذای کافی نمیدهند، ایرانیها اسرا را مجبور به ترک مذهبشان میکنند؛ ایرانیها از فعالیت صلیب سرخ برای اسرا جلوگیری میکنند؛ ایرانیها...»
حتی گاهی توجیه سیاسی با «مثله کردن جنازهی سربازان عراقی و به معرض دید گذاشتن آنها» سعی میکند تا به تبلیغات خود عینیت ببخشد.
لازم به تذکر است که دستگاههای تبلیغاتی استکبار جهانی، با قدری تفاوت، مجدانه چهره جمهوری اسلامی را مخدوش میساختند. عصارهی تبلیغات غرب در این زمینه را میتوان در اظهارنظر زیر ملاحظه کرد:
«روزنامهی آلمانی زود دویچه زایتونگ، در شمارهی امروز خود مینویسد: ایران دیگر آن کشور مشهور و با قدرت و حافظ امنیت منطقه نیست. حکومت نامسئول (امام) خمینی که مشکلات هراسانگیزی در ارتش دارد و در سراسر ایران با مردم دست به گریبان است و همه جا دست به خنجر میزند و مانند جنون زدهها، میخواهد همه چیزهای سالم را فاسد کند، بدش نمیآید که مراکز نفتی ایران و عراق، دو صادر کنندهی بزرگ نفت، هر دو از بین برود. حتی بلاتکلیفی و آوارگی مردم منطقه و از بین رفتن مراکز صنعتی بخشهای عمومی و خصوصی، برای این حکومت مطرح نیست. رژیم مالیخولیایی (امام) خمینی مانند یک غدهی سرطانی منطقه را بیمار کرده است و موقعیت و سرنوشت خلیج فارس را بغرنج ساخته است.
روزنامه آلمانی میافزاید به هر حال درگیری و کشمکشی که این روزها در منطقه خلیج فارس به وجود آمده، نشان میدهد که ایران دیگر از نظر سیاسی و اقتصادی آن کشور مطمئن و پابرجای پیشین نیست و تصمیماتی که دستگاه حاکم رژیم (امام) خمینی در زمینهی سیاست خارجی میگیرد جز به هم ریختن ثبات و امنیت منطقه و بروز اغتشاش و هرج و مرج و قطع صدور نفت، نتیجه دیگری ندارد»
پی نوشتها:
1- خالد حسین النقیب، حزب بعث و جنگ، ج 1، سازمان تبلیغات اسلامی، ص 113
2- همان، ص 135
منبع: کتاب نگاهی به هشت سال جنگ تبلیغاتی
شکستارتش عراق در خاک ایران به بارزترین وجه ممکن متجلی گشت و این سؤال برای
همگان مطرح شد که آیا ارتش شکست خوردهی عراق در خاک خود نیز شاهد شکست
نهایی خود (و یا شکست نهایی با سقوط روانی مردم و ارتش عراق) خواهد بود یا
خیر؟ پس از شکست خرمشهر، رسانه های خبری جهان از «احتمال تغییر رژیم بغداد»سخن گفتند و اعلام کردند «به نظر میرسد صدام احتمالا از قدرت کنارهگیری
کند، صدام پس از شکستهای پیاپی عراق، دیگر مانند گذشته از جبهه ها دیدن
نمیکند و در تلویزیون ظاهر نمیشود، و حتی تصمیم گرفته است شخصا موضع جدیدعراق را اعلام کند و مسئولیت شکست در جنگ را برعهده بگیرد» ، اما به دلیلاینکه شکست عراق، شکست اهداف غرب و شرق در متوقف کردن امواج انقلاب اسلامیبه شمار میآمد، غرب و شرق به شکلی یکپارچه به حمایت از عراق برخاستند و
امریکا و اسرائیل در ترفندی دقیق و حساب شده تلاش کردند با تهاجم اسرائیل
به جنوب لبنان، به تجزیه ی نیروهای ایرانی بپردازند تا در فرصتی که به دست
میآمد، با حمایتهای سیاسی، نظامی و اقتصادی و تبلیغاتی عراق و فرسایش
اقتصادی، نظامی و روانی هر چه بیشتر ایران، رژیم عراق را در برابر جمهوری
اسلامی حفظ کنند.
پیش از ورود ایران به خاک عراق، آسوشیتدپرس از نیکوزیا
دربارهی تفسیر سیاسی خبرگزاری جمهوری اسلامی در خصوص زمینههای حملهی
اسرائیل به جنوب لبنان میگوید: «پیشنهاد صلح عراق درست یک هفته بعد از
ملاقات کمال حسن علی، وزیر امور خارجه مصر با مناخیم بگین، نخست وزیر
اسرائیل، داه شده است.
مصر و اسرائیل، توافق کردند تا سیاستی را تنظیم کنندکه بر اساس آن به حمایت از رژیم عراق برخاسته و از توسعهی روزافزون
انقلاب اسلامی جلوگیری کنند» . پس از آنکه اسرائیل با هماهنگی کامل امریکاو با هدف فریب یا تجزیهی نیروهای ایران به جنوب لبنان حمله کرد و مناطقی
از لبنان را به اشغال خویش درآورد، رژیم عراق در یک حرکت تبلیغاتی حساب شدهاعلام داشت: «عراق در پاسخ به درخواست کمیته ی صلح اسلامی برای پایان دادنبه مخاصمات، به منظور رویارویی با تجاوزات دشمن صهیونیستی (اسرائیل)، به
دنبال تصمیم اجلاس مشترک شورای انقلاب و شورای فرماندهی ملی حزب حاکم بعث،
آمادگی خود را برای ایجاد یک آتشبس فوری در جبههی جنگ اعلام میدارد»
. عراق در این ترفند، ضمن اعلام پیشنهاد صلح به ایران گفت: «آماده است
نیروهایش را طی دو هفته از ایران فراخواند و آنها را به جبههی جنگ با
اسرائیل بفرستد».
در تاریخ 8 / 4 / 61، عراق در حالی که «تنها از نقاطی که
آسیبپذیری بیشتری داشت عقبنشینی کرده بود» ، در بیانیهای که از سوی
فرماندهی این کشور منتشر کرد به دروغ اعلام داشت که «نیروهای مسلح عراق خاکایران را به طور کامل ترک کرده و در مرز بین دو کشور مستقر شدهاند»
. بعلاوه عراق اعلام کرد «در صورتی که با خروج عراق از خاک ایران، تهدیدی
از جانب این کشور متوجه عراق باشد، با واکنش شدید عراق مواجه خواهد شد»
.
عقبنشینی عراق از خاک ایران که از سوی رسانه های خبری جهان «عقبنشینی
بدون آبروریزی» «یک ارتش شکست خورده» و «تلاش برای دستیابی به یک صلح
آبرومندانه» تلقی شده بود، از سوی رژیم عراق اینگونه تبیین میشد: «عراق
تلاشهای خود را با هیأتهای وساطت تا خاتمهی شرافتمندانه جنگ که از آغاز
طالب آن بود، دنبال خواهد کرد، این تصمیم مسئولانه در درجهی نخست مبتنی برتضمینهای ذیل است، 1. خنثی کردن بخش اعظم بهانههایی که رژیم مرموز تهران
برای ادامهی جنگ طرح میکند؛ 2. این پیشنهاد رژیم تهران را در برابر
آزمایش حساسی قرار داده، مقاصد حقیقی او را در برابر افکار عمومی جهان
برملا خواهد ساخت.
در این موقعیت حساس که دشمن صهیونیستی لبنان را اشغال کرده و مقاومت فلسطین را در معرض نابودی قرار داده است، بر ماست که هوشیارانه آمادهی مقابله با هر گونه احتمالاتی باشیم و از آنجا که ما در تجربهی عملی خود رابطهای مستحکم میان پافشاری ایران بر ادامهی جنگ و تجاوز صهیونیسم غاصب علیه لبنان و مقاومت فلسطینیها کشف کردهایم، بر ماستکه این توطئه را فاش کنیم و تمام بهانهها را از دست ایرانیها بگیریم. همانطور که آشکار است، در طول جنگ، برخی از حکام عرب جانب ایران را گرفته وبرخی دیگر از برادران عرب به کمک عراق شتافته اند و قسمتی دیگر در عرضهی کمک مردد بودند. این تصمیم مسئولانهی ما بهانه را از آن دستهای که به بهانهی اشغال زمینهای ایران توسط عراق، جانب ایران را گرفتهاند، خواهد گرفت و کشورهای عربی را در برابر مسئولیتهایشان قرار خواهد داد.
احساس
مسئولیت ما در برابر جنبش عدم تعهد و میزبانی هفتمین اجلاس جنبش عدم تعهد
در سپتامبر آینده، ایجاب میکند که هر گونه بهانهای را به منظور توطئه
علیه نهضت عدم تعهد و تضعیف نقش عراق در این جنبش خنثی سازیم. ما معتقدیم
که این تصمیم سهم بسزایی در گسترش همکاری سازندهی با نیروهای خیرخواه ملت
ایران که با جنگ تجاوزکارانهی (امام) خمینی علیه عراق مخالفت کردهاند،
خواهد داشت. کما اینکه راه را برای نیروهای خیرخواه طالب صلح و کشورهای
دوست، جهت جانبداری از عراق علیه منبع تجاوز و توسعهطلبی هموارتر خواهد
ساخت» . تبلیغات عراق پس از رد پیشنهاد آتشبس این رژیم از سوی ایران،
اعلام کرد: «از مخالفت ایران با اقدامات مثبت عراق، تنها قدرتهای بزرگ سود
میبرند» . همچنین رادیو بغداد گفت: «حکام تهران از روی جهل و کوتهبینی
تصور کردهاند تصمیم و اقدام عراق در پایان دادن به جنگ نقطه ضعف عراق است،در حالی که این حکام بعد انسانی و فرهنگی این اقدامات را به فراموشی
سپردهاند» . همزمان با مطرح شدن نقشه امریکا و اسرائیل در تهاجم رژیم
صهیونیستی به جنوب لبنان، شورای امنیت سازمان ملل متحد که یک سال و نیم
جنایات و تجاوزات عراق را نادیده گرفته بود، وقتی احتمال ورود ایران به خاکعراق را بالا دید، برای حمایت سیاسی - روانی از صدام به تلاش افتاد و در
تاریخ 22 / 4 / 61، قطعنامهای را به تصویب رساند و طی آن خواستار برقراری
آتشبس بین ایران و عراق، همراه با پایان یافتن تمام فعالیتهای نظامی طرفینشد. در این قطعنامه همچنین از طرفین خواسته شده بود نیروهای خود را تا
مرزهای شناخته شدهی بین المللی عقب بکشند تا بلافاصله نیروهای ناظر سازمانملل متحد جهت کنترل آتشبس به این منطقه اعزام شوند. شورای امنیت دوباره
در طول عملیات رمضان هم چند بار دیگر تشکیل جلسه داد و از ایران و عراق
خواست تا به جنگ خاتمه دهند.
از سوی دیگر، امریکا، که با حذف نام عراق از
مجموعهی کشورهای حامی تروریسم، آمادگی خود جهت از سرگیری روابط سیاسی با
عراق را اعلام کرده بود، برای نمایش قدرت، از رژیمهای مرتجع منطقه خلیج
فارس میخواهد «تا اجازهی مانور نظامی امریکا در خلیج فارس را بدهند که
این تقاضا مورد قبول کشورهای عرب منطقه قرار نمیگیرد» هم عرض با تلاشهای
شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت حفظ موقعیت سیاسی - روانی صدام و پیام
امریکا به کشورهای منطقه مبنی بر عدم تمایل امریکا در شکست خوردن عراق در
جنگ و تلاش این کشور در نمایش قدرت در خلیج فارس، سایر کشورهای غربی نیز
ضمن موضع گیریهای خود، آشکارا به حمایت صدام برمیخیزند. رادیو فرانسه با
شروع عملیات رمضان اعلام کرد: «سقوط صدام سبب سقوط شیخ نشینهای خلیج فارس
خواهد شد» و وزیر خارجهی فرانسه در ملاقاتی که با وزیر خارجه عراق داشت
«ضمن تاکید بر اهمیت عراق برای ثبات منطقه، حمایت دولت فرانسه را از عراق
اعلام کرد» کلودشسون در مصاحبه با روزنامهی کویتی الانباء، با اظهار مجددحمایت فرانسه از عراق، اعلام کرد «برقراری موازنه در منطقه نیازمند یک
عراق مستقل است».
پس از حملهی اسرائیل به جنوب لبنان و پس از موضع گیریهای شورای امنیت سازمان ملل متحد، امریکا، فرانسه و... در جهت حمایت سیاسی - روانی از صدام «رهبران کشورهای عرب خلیج فارس که برای پایان دادن به جنگ خواستار کنارهگیری صدام شده بودند، متقاعد شدند که از دست دادن یک رهبر پرانرژی عرب، به صلاح آنها نیست.» ؛ از این رو، کشورهایی مانند عربستان، اردن و... به تکاپو افتادند و در تبلیغات خود از ایران به عنوان «رژیمی متجاوز که قصد دارد توجه جهانیان را از حمله به اسرائیل به لبنان منحرف سازد» یاد کردند. رسانه های خبری عراق و غرب در تلاش دیگری سعیمیکنند با تبلیغ «انگیزهدار
منبع: کتاب نگاهی به هشت سال جنگ تبلیغاتی
عملیات
بدر شروع شده بود و ما توانسته بودیم هیجده قبضه توپ 105 میلیمتری از
دشمن غنیمت بگیریم. در به در دنبال ماشین بودم که
این غنیمتیها را بکشیم عقب. به هر کس که گمانم میرفت، رو انداختم و التماس کردم؛
ولی توجهی نکردند. اگر آنجا نگهشان میداشتیم دشمن بمباران میکرد و از بین
میرفتند. تا دیر نشده بود باید اینها را میبردیم پشت جبهه.
هر چه فکر کردم که با این توپها چه کنم، عقلم به جایی قد نداد. تا اینکه به فکرم رسید آقا مهدی را پیدا کنم و به خودش بگویم. در تاریکی شب و زیر آتش بیامان، سراغ آقا مهدی را گرفتم. گفتند توی کیسهای است. توی نخلستان کیسهای پیدایش کردم، شب از نیمه گذشته بود و داشت بر و بچه های تخریب را برای انهدام اتوبان بصره العماره میفرستاد. مینها و خرج گودها و... را جمع کرده بودند یک جا.
خستگی در چهرهاش موج میزد. گرد و غبار بر سر و صورتش نشسته
بود. رو به آقا مهدی گفتم: هیجده قبضه توپ 105 میلیمتری غنیمت گرفتهایم، هیچ کس کمک نمیکنه اینارو ببرم عقب. اگه تا فردا اینجا بمانن، هواپیماها بمبارانشان میکنن...
برگشت گفت: خدا مرا بکشد تا شما راحت شوین!
این را گفت و بلند شد و در تاریکی شب از دیدهها ناپدید شد.
پیش از شروع بدر یک نوع دلدادگی شدیدی پیدا کرده بودم.
گفتم: اجازه بدین توی عملیات کنارتون باشم. گفت: «هر کی کار خودش رو بکنه و کمک سازمانش باشه، بهتره» هیچ وقت نمیخواستم حرفی بزنم یا کاری بکنم که باعث رنجش خاطرتش بشود؛ در اولین جلسهای که با فرماندهان واحدهای لشکر در حضورش بودم فرماندهان واحدها گزارش میدادند و من دلشوره داشتم که چگونه حرفم را شروع کنم.یک لحظه با صدای آرامی گفت: «آقای جمالی شما بفرمایین.» با این گفتهاش قلبم از تب و تاب افتاد و آرام گرفت. شکسته بسته چیزهایی گفتم. اما آنچه به حیرتم وا داشته بود ادب و متانت آقا مهدی بود از شروع جلسه تا انتها روی دو زانو نشست و هیچ تغییری در حالت خود نداد.
وقت نماز
ظهر بود. توی سنگر آقا مهدی بود و آقا مصطفی مولوی و من.
هر دوی ما اصرار داشتیم که نماز را پشت سر آقا مهدی بخوانیم. ولی قبول نمیکرد این قدر عقب رفت که پشتش خورد به دیواره سنگر. با خواهش نماز ظهر را با امامت او خواندیم... بین دو نماز هر دوی ما را پی کاری از سنگر بیرون فرستاد. وقتی برگشتیم نماز عصر را تمام کرده بود. گفتم: «آقا مهدی! لیاقت نداشتیم به شما اقتدا کنیم؟» گفت: «من خودم کم گناه دارم؟!...» اشک در چشمانم حلقه زد...
علی جمالی
منبع: کتاب آشنایی ها
بهرغم اینکه آمارهای منتشر شده از سوی برخی از دولتها در زمینه درصد جمعیتی
اقوام و اقلیتهای تابعه خود که به نحوی با دولت مرکزی مشکلات اجتماعی و
سیاسی دارند، تا حدی رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته است، براساس آمارهای
رسمی و غیر رسمی، جمعیت عراق در سال 1995 چیزی بالغ بر پانزده تا شانزده
میلیون نفر بوده که از این تعداد، 97 درصد مسلمان و 3 درصد مسیحی، یهودی و
آشوری هستند مجله Middle east ترکیب قومی، مذهبی عراق را طبق جدیدترین آمارخود این گونه بیان میکند که درصد آنها با دوره جنگ ایران و عراق تفاوت
چندانی ندارد.
جمعیتعرب در عراق به دو دسته شیعه و سنی تقسیم میشوند که شیعیان این کشور حدود60 تا 65 درصد را شامل میشوند و همواره، برای دولت مرکزی مشکلساز
بوده اند.
مسیحیان نیز چیزی در حدود 3 درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند کهگروه های کوچکتر مسیحی چونارتدوکس ها، کاتولیک های سوری، ارمنی، ارتدوکس های یونانی و آشوری ها را شامل
میشوند.
در این نوشته، به دلیل اهمیت شیعیان در عراق از پرداختن به
تاریخچه سیاسی سایر اقلیتها پرهیز میشود و از آنجا که، به نقش و جایگاه
کردها در جنگ ایران و عراق نیز در مقاله جداگانهای پرداخته شده است، تنها
به مرور گذرایی بر تاریخچه سیاسی و مشکلات اقلیت کرد و با دولت مرکزی در
چند دهه گذشته بسنده میکنیم و در ادامه، به نقش و جایگاه شیعیان در جنگ
ایران و عراق میپردازیم.
منبع: کتاب بحران ملیت سازی در عراق
نصراللهو غلامحسین به دیوار تکیه داده بودند و با هم حرف میزدند. دستشان را برایما تکان دادند و خندیدند.
قلبم مثل قلب گنجشک میزد. آب دهانم خشک شده
بود. نمیدانستم گریه کنم و یا بخندم. دوست داشتم فریادی بزنم که تمام
آدمها صدایم را بفهمند.
خودمان را به نصرالله و غلامسیحن رساندیم. سلام
کردیم و دست دادیم. آن طرفتر نوجوانی همسن و سال ما داشت گریه میکرد. باصدای لرزان از غلامحسین پرسیدم: «برای چه گریه میکند!» گفت: «اسمش را
نمینویسند!» هنوز حرفش تمام نشده بود که پشتم یخ کرد و تمام بدنم لرزید.
احساس میکردم که حالم میخواهد به هم بخورد؛ اما خودم را سفت گرفتم و راه
افتادم به طرف ساختمان جهاد. من از جلو میرفتم و آنها به دنبال من.
از
پله ها رفتیم بالا. توی راهرو ساختمان شلوغ بود.همه هم سن و سال ما بودند. آنها مثل ما برای ثبت نام آموزش مهندسی آمده
بودند. خودم را رساندم به اتاق اطلاعات. از پشت شیشه نگاه کردم توی اتاق.
آقای معینی لم داده بود روی صندلیاش و داشت با تلفن صحبت میکرد. ما را کهدید با دستش اشاره کرد به طرف در اتاقش. توی یک چشم به هم زدن خودمان را
انداختیم توی اتاق. سلام کردیم و دست دادیم. آقای معینی مثل همیشه
میخندید. وقتی دستم را گذاشتم توی دستش، دستم را فشار داد و گفت: «کوچولو
میخواهی کجا بروی! شما جغله ها را که جایی راه نمیدهند!» هنوز حرفش تمام
نشده بود که چشم هایم پر از اشک شد و چند قطره اشک از گوشه ی چشم هایم پریدبیرون.
نگاهم کرد، خندید، دستی کشید به سرم و گفت: «آ چه قدر لوس حالا کی
گفت زود آبغوره بگیری! گریه کنی! گریه ندارد!» بلند بلند خندید. نگاهی به
ابراهیم کرد. چشمکی زد و گفت: «بچه، تو برو گوسفندت را بچران! برو پی کارت!تو را به جنگیدن با عراقی ها چه!»
مژههایم را روی هم فشار دادم، بغض کردم و با زور خندیدم.
ابراهیم گفت: «آقای معینی اذیت نکن! تو رو خدا!»
غلامحسین گفت: «آقای معینی اگر شما بگویید، اسم ما را مینویسند!»
آقایمعینی میخواست اشکم را دربیاورد، دوباره گفت: «حالا شما را یه حرفی! اما
این جوجه را اصلا! فکر نمیکنم! تو بگو ابراهیم، بد میگم!»
غلامحسین و ابراهیم خوشحال شدند و خندیدند. نصرالله خودش را راست گرفت؛ اما من دوباره بغض کردم.
آقای معینی گفت: «شوخی کردم، بروید اتاق پذیرش پیش آقای کاظمی. ببینید چی کار میکند! مینویسد یا نه؟»
منبع: کتاب اگر نامهربان بودیم و رفتیم