با متزلزل شدن پایه های حکومت شاه، امریکا به دلایل متعددی تصمیم گرفت عراق را جایگزین ژاندارم قبلی خویش سازد. در راستای این هدف، با کنار گذاشته شدن حسن البکر، صدام در عراق به قدرت میرسد و درصدد بر میآید بتدریج مردم مسلمان عراق، و ارتش ضد صهیونیست این کشور را برای برخورد با ایران آماده کند، تا در صورت عدم موفقیت سناریوهای امریکا در سرنگونسازی جمهوری اسلامی (کودتا، تجزیهطلبی اقوام مختلف، ترور مسئولان کشور) با تهاجم نظامی به ایران، به عنوان حربهی دیگر امریکا وارد عمل شود.
دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق در آغاز، درصدد بر میآید تا در تلاشی همهجانبه، چهرهی مطهر جمهوری اسلامی را در افکار عمومی عراق به شکلی منفی ترسیم کند تا در صورت وقوع جنگ این القائات ذهنی را در سطح مردم و نظامیان عراقی، توسعه ببخشد. و به این ترتیب، مردم و ارتش عراق را برای ایستادن در برابر سپاه توحید آماده کند و در مراحل بعدی، محرومیتهای ناشی از جنگ را برای مردم عراق قابل تحمل سازد و مهمتر از اینها، در مردم و نظامیان عراقی انگیزهی کشتن سپاهیان توحید و کشته شدن در راه مطامع استکبار جهانی را ایجاد کند. به این ترتیب در فضای دیکتاتوری بستهی جامعهی عراق، که از سویی با سانسورهای مختلف مواجه است و از سوی دیگر، به علت ستایش و تبلیغ صرف اندیشهی بعثیها (که در صورت لزوم حتی دست به تحریف تاریخ هم میزدند) به یکنواختی گراییده بود، تبلیغات عراق با پیروزی انقلاب اسلامی، بتدریج افکار عمومی را به سوی دشمنی کینهجو و ضداسلامی در شرق کشورشان متوجه میکند.
با فرار شاه از ایران، رسانههای خبری عراق برای مخدوش ساختن اصالت حرکت مردم، از انقلاب ایران با عنوان «حرکتی امریکایی» (1) یاد میکند و با پیروزی انقلاب اسلامی، صدام ضمن ارائهی تحلیلی به ردههای پایینتر حزب بعث در خصوص علل ظهور انقلاب اسلامی چنین میگوید:
«استعمار امریکا هنگامی که احساس کرد شاه وجهه ی خود را در بین ملت ایران از دست داده و سیاستی مستقل از غرب در پیش گرفته است، تغییر او را امری ضروری دانسته، (امام) خمینی را برای اجرای سیاستهای خود، به عنوان جایگزینی برای وی برگزید و قطعا نظام حکومتی او، موضعی مخالف در قبال عراق، انقلاب این کشور و امت عربی اتخاذ خواهد کرد» (2)
علاوه بر این، دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق با طرح برخی از رخدادهای تاریخی واقعی یا مجعول، سعی میکند برای ریشههای اختلافات ایران و عراق تبیینی تاریخی فراهم آورد. به عنوان مثال، به مردم هشدار میدهد:
«طوفان تهاجم از جانب شرق به سمت عراق و امت عربی در حال وزیدن است و نژادپرستان ایرانی که هزاران سال است چشم طمع به سرزمینهای امت عربی دوختهاند، در صددند همانطور که متجاوز از دو هزار سال پیش، هخامنشیان قسمتهایی از عراق را دوباره به اشغال خود درآوردند، اکنون به رهبری (امام) خمینی عراق را دوباره به اشغال خود درآورند»
در همان زمان، دستگاه تبلیغاتی عراق فیلمی به نام «قادسیه» تهیه کرد و با تحریف نبرد قادسیه، که بین اسلام و کفر انجام گرفته بود، «از نبرد قادسیه به عنوان نبردی که بین اعراب و فارسها رخ داده و به پیروزی اعراب منجر شده بود، یاد کرد»در زمان جنگ هم همین سخنان را میشنویم. «اکنون ایرانیان درصدد گرفتن انتقام قادسیهی اول برآمدهاند» علاوه بر این، در این تبلیغات، عراق با استناد به عطوفت کورش در حق یهودیان عصر خودش، از «روابط تاریخی ایران با صهیونیستها از عصر بابلی قدیم» سخن گفته و ضمن ترسیم تداوم این روابط تا عصر حاضر، میگوید:
«اکنون نیز ایران در خدمت تحقق اهداف صهیونیسم در منطقه است و در هدفی مشترک با وی، درصدد تهاجم به عراق است»
در فراز دیگری از این تبلیغات عراق درصدد بر میآید تا مسلمان بودن مردم ایران را انکار کند و آنها را به عنوان «آتشپرست» و «مجوس» معرفی کند. یکی از استدلالهای دستگاه تبلیغاتی عراق در مجوس نامیدن ایرانیان به شرح زیر بود:
«ایرانیان مجوس در صدر اسلام سعی میکردند از گسترش و ترویج اسلام جلوگیری کنند، اما کاری از پیش نبردند، تا اینکه هزار سال قبل مجلسی در قم برپا ساختند و تصمیم گرفتند دین اسلام را از داخل تضعیف کنند»
(البته بعدها واژهی مجوس در تبلیغات عراق کمتر استفاده شد، و بیشتر روی پوشش اسلامی ایرانیها و سوء استفادهی ایران از دین تأکید میشود).
مخدوش ساختن شخصیت نورانی حضرت امام خمینی در قبل و بعد از شروع جنگ، محور مهم دیگری است که دستگاههای تبلیغاتی عراق برای نفی اسلامی بودن جمهوری اسلامی انجام میدهد. به همین منظور، در هر جلسه و مجمع هنری، ادبی، شعرخوانی و... که در عراق برپا میشود «(امام) خمینی به تمسخر گرفته شده» و به ایشان «اهانت میشود»
رادیو صوت الجماهیر عراق در یکی از تحلیلهای خود ضمن زیر سؤال بردن شخصیت اسلامی حضرت امام چنین میگوید:
«اقشار مختلف مردم مسلمان عراق، همچنان انزجار خود را از گفته های (امام) خمینی مبنی بر منتقل کردن جسد حضرت علی (ع) از نجف به قم اعلام میدارند.
شیخ محمد صالح سعیدی، رئیس تبلیغات مذهبی استان دیالی (عراق) گفتهه ای باطل (امام) خمینی را پیرامون اسلام و پیغمبر اکرم (ص) و ائمهی اطهار، محکوم کرد و از همهی مردم عراق خواست تا با فارسهای کینهجو به نبرد و ستیز بپردازند. وی همچنین افزود، روحانیون عراق آمادگی خود را جهت حمل سلاح برای دفاع از حریم اسلام و دین در برابر تجاوزات فارسهای دشمن، اعلام میدارند»
صدام و توجیه سیاسی (نهاد عقیدتی - سیاسی ارتش عراق) نیز به آماده ساختن اذهان ارتش میپردازند. صدام ضمن ایجاد «کینه و بغض نسبت به ایرانی در نظامیان عراقی» دستور میدهد «که مطالعات دانشگاه نظامی البکر، روی طرحهای تهاجمی به مرزهای ایران تمرکز یابد» و توجیه سیاسی ارتش عراق با در اختیار گذاشتن منابع مجعول و دروغین، از افسران و سربازان حزبی میخواهد تا رسالههایی تحت عنوان «تاریخ دشمنی فارسها نسبت به اعراب را به رشتهی تحریر درآورند» در راستای وظیفهای که عدنان خیرالله، وزیر دفاع عراق، به عهدهی توجیه سیاسی گذاشته بود، این نهاد میکوشد تا «ذهن افسران جزء و سربازان سادهلوح را از مسائل خرافی نظیر امام حسین، حضرت عباس و... پاک سازد»
با
حادثهی سوء قصد به طارق عزیز در فروردین 59 در دانشگاه مستنصریهی بغداد، رژیم
عراق بدون آنکه تحقیق رسمی دربارهی عاملان سوء قصد داشته باشد، ایران را
مسئول سوء قصد به طارق عزیز معرفی میکند و صدام سه بار قسم یاد میکند، انتقام خون
کسانی را که در جریان سوء قصد به طارق عزیز کشته شدهاند، بگیرد.
از سوی دیگر، مجروحان حادثهی سوء قصد، که گاه تنها دچار کوفتگی بدن یا ساییدگی پوست شده بودند، به بزرگترین بیمارستان بغداد منتقل شدند و «صدام ضمن عیادت از آنها، سخنرانی آتشینی را در استهزای ایران و انقلاب اسلامی ایراد کرد و تلویزیون دولتی به پخش آن مبادرت ورزید» بعد از حادثهی مستنصریه، رژیم عراق تصمیم گرفت کسانی را که «در رگهایشان خون ایرانی» جریان دارد، اخراج کند و در این میان، افرادی که گاه ایران را ندیده بودند و با زبان فارسی آشنایی نداشتند، پس از مصادرهی اموال، مجبور میشوند خانه و کاشانه خود را ترک کنند.
در ماههای قبل از جنگ، برخی از تبلیغات برون مرزی مانند «پیامهای عربی که بعد از حملهی ناراضیان مسلمان به مسجد اعظم مکه در نوامبر 79، مسلمان را به سرنگون کردن حکومتهای ارتجاعی، سرکوبگر و ضد اسلامی خلیج تشویق میکرد» و اظهارات برخی از مسئولان ایرانی در پاسخ به جنگ سرد موجود میان ایران و عراق مانند «اعلام آمادگی ایران برای جنگ علیه یک کشور معلوم الحال عرب» مورد سوء استفادهی دستگاه تبلیغاتی عراق قرار گرفت و این دستگاه، با توسل به این اظهارات و بیانات، جمهوری اسلامی را در اذهان عامهی مردم به عنوان کشوری با روحیهی سلطهطلبی و جنگافروزی معرفی کرد.
مسائل ساختگی «هدف قرار گرفتن شهرهای عراق توسط توپخانهی ایران»و «تهاجم ایران به شط العرب» و رخدادهایی نظیر «بازپس گیری مناطق زینالقوس و سیف سعد» ، «لغو قرارداد 1975» «و... همگی از موضوعات مهمی بودند که صدام و دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق ضمن پرداختن به آنها، به تبیین چهرهای منفی برای جمهوری اسلامی میپردازند.
با شروع جنگ، عراق با خرید و بهکارگیری شعرا، نویسندگان و روزنامهنگاران داخلی و خارجی، بهکارگیری فیلمهای سینمایی (شیرین و وحشی، نبرد قادسیه و...)، فانتزی و کاریکاتوری، فیلمهای تلویزیونی، بهرهبرداری از ایرانیان فراری و برخی از اسرا، نشریات و... به طرح مسائلی پرداخت تا افکار عمومی مردم عراق را تحریک کند. برخی از این مسائل عبارتند از:
«ایران در پی ایجاد یک امپراتوری فارسی است؛ ایران قصد تجاوز به سایر کشورهای عربی را دارد؛ ایران میخواهد بر کل خلیج عربی و کشتیرانی آن مسلط شود؛ ایران قصد غصب منابع طبیعی عراق را دارد؛ ایرانیها در صورت پیروزی، ثروت مردم عراق را چپاول خواهند کرد؛ ایرانیها پس از ورود به عراق همه جا را تخریب خواهند کرد؛ نظامیان ایرانی با تصرف عراق، زنها، بچهها و پیرمردها را خواهند کشت؛ ایرانیها در صورت تصرف عراق به نوامیس مردم عراق تجاوز خواهند کرد؛ ارتش ایران قصد اسارت مردم عراق را دارد؛ ایرانیها وحشی هستند؛ ایرانیها احمق هستند؛ جمهوری اسلامی انقلاب کفر است؛ جمهوری اسلامی تنها پوششی از دین را دارد؛ ایران با اسرائیل رابطه دارد؛ ایران با امریکا رابطه دارد؛ ایرانیها اسلام را نمیشناسند؛ ایرانیها...»
به همین ترتیب، توجیه سیاسی ارتش عراق نیز با به نمایش گذاشتن فیلمها و عکسها، شایعه پردازیها، صدور ابلاغیههای رسمی (مبنی بر اینکه مثلا در حال حاضر، شیوهی اسیرکشی ایرانیها قطع سر اسرا با ارههای برقی است و...)، برگزاری جلسات توجیهی در خصوص رفتار ایرانیان با اسرا و پناهندگان عراقی و... اذهان نظامیان عراقی را نسبت به جمهوری اسلامی مشوب میسازد. برخی از این موضوعات عبارتند از:
«ایرانیها خون اسرا را برای مجروحان خودشان میگیرند، ایرانیها اسرا را مثله میکنند، ایرانیها دست و پای اسرا را قطع و سپس آنها را رها میکنند؛ ایرانیها با رفتارهای ظالمانهای که با اسرا دارند، موجب مرگ یا معلول شدن آنها میشوند؛ ایرانیها اسرا را با باطوم برقی میزنند و آنها را شبها روی برف و یخ نگه میدارند؛ ایرانیها اسرا را از سقف وارونه آویزان میکنند؛ ایرانیها با اسرا عمل لواط انجام میدهند؛ ایرانیها شلنگ آب را با شدت در دهان و... اسرا باز میکنند؛ ایرانیها به اسرا غذای کافی نمیدهند، ایرانیها اسرا را مجبور به ترک مذهبشان میکنند؛ ایرانیها از فعالیت صلیب سرخ برای اسرا جلوگیری میکنند؛ ایرانیها...»
حتی گاهی توجیه سیاسی با «مثله کردن جنازهی سربازان عراقی و به معرض دید گذاشتن آنها» سعی میکند تا به تبلیغات خود عینیت ببخشد.
لازم به تذکر است که دستگاههای تبلیغاتی استکبار جهانی، با قدری تفاوت، مجدانه چهره جمهوری اسلامی را مخدوش میساختند. عصارهی تبلیغات غرب در این زمینه را میتوان در اظهارنظر زیر ملاحظه کرد:
«روزنامهی آلمانی زود دویچه زایتونگ، در شمارهی امروز خود مینویسد: ایران دیگر آن کشور مشهور و با قدرت و حافظ امنیت منطقه نیست. حکومت نامسئول (امام) خمینی که مشکلات هراسانگیزی در ارتش دارد و در سراسر ایران با مردم دست به گریبان است و همه جا دست به خنجر میزند و مانند جنون زدهها، میخواهد همه چیزهای سالم را فاسد کند، بدش نمیآید که مراکز نفتی ایران و عراق، دو صادر کنندهی بزرگ نفت، هر دو از بین برود. حتی بلاتکلیفی و آوارگی مردم منطقه و از بین رفتن مراکز صنعتی بخشهای عمومی و خصوصی، برای این حکومت مطرح نیست. رژیم مالیخولیایی (امام) خمینی مانند یک غدهی سرطانی منطقه را بیمار کرده است و موقعیت و سرنوشت خلیج فارس را بغرنج ساخته است.
روزنامه آلمانی میافزاید به هر حال درگیری و کشمکشی که این روزها در منطقه خلیج فارس به وجود آمده، نشان میدهد که ایران دیگر از نظر سیاسی و اقتصادی آن کشور مطمئن و پابرجای پیشین نیست و تصمیماتی که دستگاه حاکم رژیم (امام) خمینی در زمینهی سیاست خارجی میگیرد جز به هم ریختن ثبات و امنیت منطقه و بروز اغتشاش و هرج و مرج و قطع صدور نفت، نتیجه دیگری ندارد»
پی نوشتها:
1- خالد حسین النقیب، حزب بعث و جنگ، ج 1، سازمان تبلیغات اسلامی، ص 113
2- همان، ص 135
منبع: کتاب نگاهی به هشت سال جنگ تبلیغاتی