معرفی وبلاگ
ما باید این توجه را هیچوقت از خود بیرون نکنیم، از مغز خود بیرون نکنیم که ما بندگان خدا هستیم و در راه او و در سبیل او حرکت می کنیم و پیشروی می کنیم. اگر شهادت نصیب شد، سعادت است و اگر پیروزی نصیب شد سعادت است. حضرت امام خمینی (ره)
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 375466
تعداد نوشته ها : 139
تعداد نظرات : 14
Rss
طراح قالب
GraphistThem244

در18 ماه اوت 2002 روزنامه نیویورک تایمز داستانی را با نام «دولت امریکا بهرغم استفاده عراق از گازهای شیمیایی، کمک‏های خود را به این کشور ادامه داد»، منتشر کرد.

نشریه نیویورک تایمز به نقل از مقامات عالی رتبه و برجستهآمریکا فاش کرد: «در دهه 1980، کابینه ریگان در حالی که می‏دانست فرماندهان عراق از سلاح‏های شیمیایی برای دست یافتن به برتری در جنگ با ایران استفاده خواهند کرد، به طور پنهانی، آن‏ها را از نظر طراحی صحنه نبردیاری کرد.»

این داستان در رسانه‏های بین‏المللی جنجال مختصری ایجاد کرد و سپس، سر و صدای آن خوابید.  هر چند مقاله نیویورک تایمز در 18 ماه اوت 2002، جزئیات جدیدی را از میزان همکاری ارتش امریکا با صدام حسین، دیکتاتورعراق، طی جنگ ایران و عراق از 1980 تا 1988 فاش کرد، اما برخی از جوانب این رسوایی فاش نشد. در واقع، واشنگتن، نه تنها استفاده مکرر صدام از سلاح‏های شیمیایی علیه سربازان ایران و اقلیت کرد عراق را نادیده گرفت، بلکه این کشور را در راه توسعه برنامه‏های تولید سلاح‏های شیمیایی، بیولوژیکی و هسته‏ای‏اش یاری کرد.  ن

شریه نیویورک تایمز بدبینی و تملق دولتامریکا در پرداختن به این موضوع و نیز اقدامات وحشیانه عراق را به طور مفصل منعکس نکرد.

در حالی که واشنگتن پیش از این از برنامه‏ های تسلیحاتی عراق چشم پوشی کرده بود. در دهه پس از جنگ، در زمانی که برنامه‏های تسلیحاتی بغداد دیگر وجود نداشتند و در سال 1991 منهدم شده بودند، دولت امریکا از طرح گسترده برنامه‏های تسلیحاتی عراق برای توجیه لزوم آغاز جنگ گسترده‏ای علیه مردم عراق استفاده کرد. 

خوانندگان مقاله نیویورک تایمز (یاده‏ها هزار مقاله دیگر که پس از 11 سپتامبر علیه عراق نوشته شده است) این واقعیت را می‏دانند که بسیاری از سیاستمداران امریکا و نخبگان حاکم، که جنگعلیه صدام حسین را خواستار بودند، خود، در پیشبرد و اجرای برنامه‏های تسلیحاتی عراق نقش فعالی داشتند.

از جمله این افراد، می‏توان به دونالد رامسفلد، آتشی‏ترین باز دولت بوش، اشاره کرد.  واشنگتن قبلا، در دهه 80 نسبت به دیکتاتور عراق به دلیل استفاده از سلاح‏های شیمیایی هیچ مخالفت و انزجاری را اعلام نکرده بود.

این برای نخستین بار نبود که چنین رسوایی‏هاییدر رسانه‏ها مطرح می‏شد. برای نمونه، پیش از آن، رسوایی عراق گیت، بارها، مطرح و فراموش شده بود. این موضوع رسوایی حمایت نظامی و سیاسی امریکا از صدام حسین در دهه 80 است. داگلاس فرانتز و موری واس در یکی از مقالات جامع وشدید الحنی که به رسوایی عراق گیت مربوط بود و در 23 فوریه سال 1992 در لسآنجلس تایمز چاپ شد با عنوان: «کمک‏های پنهانی بوش عراق را در ساختن ماشینجنگی‏اش یاری کرد نوشتند: «طبق اسناد طبقه‏بندی شده، جورج بوش پدر، تلاش‏های بلند مدتی را برای حمایت و پشتیبانی از دیکتاتور عراق به عمل آورده است. وی این اقدامات را هم در مقام معاونت ریاست جمهوری و هم در مقامریاست جمهوری انجام داده است.»

حتی ویلیام سفیر  نویسنده راست‏گرا و جنگ طلب نشریه نیویورک تایمز در 7 دسامبر 1992 احساس کرد که پرداختن به موضوع مزبور ضروری است. وی نوشت: «رسوایی عراق گیت بسیار وحشتناک است؛ رسوایی بزرگی درباره سوء استفاده نظام‏مند رهبران سه ملت دموکراتیک امریکا، انگلستان و ایتالیا، از قدرت و اعطای کمک‏های محرمانه مالی به دیکتاتور عراق برای بهبود ساختار تسلیحاتی وی.»  پیش زمینه عراق گیت، قیام مردمی سال1979 در ایران برای سرنگونی شاه طرفدار امریکا بود. انقلاب ایران تسلط امپریالیستی امریکا بر منطقه نفت خیز استراتژیک خلیج فارس را تهدید کرد. پیش از آن، به غیر از اسرائیل، ایران متحد دیرینه و واشنگتن در خاورمیانه بود.  پس از وقوع انقلاب اسلامی، واشنگتن بلافاصله، به چهار روش برای نابودی و سرنگونی این نظام انقلابی و جبران فقدان شاه اندیشید. در این راستا، رژیم صدام حسین دست یاری به سوی امریکا دراز کرد و بدین ترتیب، در 22 ماه سپتامبر سال 1980، عراق تهاجم خود را به ایران آغاز کرد و طی این جنگ خونین هشت ساله، که دست کم، یک میلیون قربانی داشت، از حمایت واشنگتن برخوردار شد.  در دهه 90، مؤسسه مطالعات راهبردی دانشگاه جنگ امریکا در گزارش خود برای پنتاگون اعلام کرد: «طی جنگ ایران و عراق، امریکا سیاستی متمایل به عراق داشت.... واشنگتن و بغداد می‏خواستند وضع موجود پیش از انقلاب 1979 ایران را مجددا احیا کنند.

در واقع، انقلاب ایران موازنه قدرت منطقه را تهدید می‏کرد. درخواست [امام] خمینی از مردم کشورهای دیگر برای انجام انقلاب، برای بغداد و واشنگتن تهدیدی جدی محسوب می‏شد و هر دوی آن‏هامی‏خواستند این تهدید را از بین ببرند. از آنجا که امریکا و عراق هدف و منافع مشترکی داشتند...، امریکا فعالانه، به کمک عراق آمد.»  در آغاز، آمریکا با مشاهده موفقیت‏های عراق در برابر ایران، به عراق تمایل داشت و بدین ترتیب، سیاست یک جانبه‏ای را در پیش گرفت؛ چرا که صدام حسین می‏توانستواشنگتن را به اهداف نامشروع خود نزدیک کند؛ بنابراین، مقامات امریکا معتقد بودند که بهتر است عراق از شوروی فاصله بگیرد و درست همانند عملکرد انورسادات، رئیس جمهور مصر در دهه 70، روابط نزدیک اقتصادی و نظامی خود را با این کشور قطع کند. 

در ماه مارس 1981، الکساندر هیگ ، وزیر امور خارجه امریکا، با شور و هیجان به کمیته روابط خارجی سنا گفت: «عراق از رفتار امپریالیسم شوروی در منطقه خاور میانه نگران است.» دولت شوروی نیز به عراق اعلام کرده بود: «اگر عراق تهاجم نظامی خود را علیه ایران ادامه دهد، هیچ گونه سلاحی از شوروی دریافت نخواهد کرد.» همچنین، مسکو از سرکوبی شدید حزب کمونیست عراق از سوی صدام ناراضی بود.  حمایت واشنگتن از عراق، پس از موفقیت ایران در بیرون کردن نیروهای عراقی از قلمرو خود در ماه مه سال 1982، بیش از پیش آشکار شد. در ماه ژوئن همین سال، ایران برای نخستین بار، تهاجم خود را به عراق آغاز کرد و به دنبال آن، امریکا در صدد برآمد تا از شکست‏ها و عقب‏نشینی‏های نظامی عراق جلوگیری کند. در این هنگام، واشنگتن و متحدان عرب محافظه کارش ناگهان، نگران شکست کامل عراق یا دست کم، سرنگونی رژیم صدام شدند و محموله‏های تسلیحاتی عظیمی را به سوی عراق روانه کرد. 

بدین ترتیب، واشنگتن با استفاده از متحدانش در خاورمیانه، محموله‏های بزرگتسلیحاتی را به سوی عراق روانه کرد. اسناد طبقه‏بندی شده وزارت خارجه امریکا که فرانتز و واس آن‏ها را فاش کردند، ارسال توپ‏های هویتزر ، بالگرد، بمب و دیگر سلاح‏ها در سال  1982 - 1983 ، از طریق مصر، عربستان، اردن و کویت به عراق می‏باشد.  هوارد تیچر ، از کارشناسان شورای امنیت ملی امریکا در امور خاورمیانه در دوران ریاست جمهوری ریگان، در 23 ماه فوریه سال 1992 در لس آنجلس تایمز گفت: «امریکا کشورهای ثالث را به حمل سلاح‏های امریکایی از طریق دریا به عراق تشویق می‏کرد.».  طبق کتاب مارک فیثیان  با نام چگونه امریکا و انگلستان مخفیانه، ماشین جنگی عراق را به راه انداختند؟که در سال 1997 منتشر شد، در سال 1983، ریگان از جولیو آندرئوتی ، نخست وزیر ایتالیا خواست که سلاح‏های امریکا را به عراق ارسال کند.  در اول ژانویه سال 1984، واشنگتن پست گزارش داد: «امریکا به طور دوستانه، به کشورهای خلیج فارس تفهیم کرد که شکست عراق در جنگ با ایران به ضرر منافع امریکا است و واشنگتن تلاش‏ها و اقدامات زیادی را برای جلوگیری از وقوع آن انجام داده است.» 

مرکز ثقل این تلاش‏ها، همکاری نزدیک و محکم سیاسی و نظامی با رژیم سرکوب‏گر صدام حسین بود تا بدین ترتیب، توازن قدرت نظامی به نفع عراق سنگینی کند. در سال 1982، دولت ریگان، نام عراق را از فهرست کشورهای حامی تروریست حذف کرد. در 19 و 20 ماه دسامبر سال 1983 نیز، ریگان فرستاده ویژه خود را جدا از دونالد رامسفلد، به همراه دست نوشته‏ای به بغداد اعزام کرد. این دست نوشته حاوی پیشنهاد برقراری مجدد مناسبات دیپلماتیک بود که طی جنگ اعراب و اسرائیل، در سال 1967، قطع شده بود. باید یادآور شد که رامسفلد در 24 ماه مارس سال 1984 مجددا به عراق سفر کرد.  درست در همان روزی که خبرگزاری سازمان ملل (UPI) گزارش داد گروهی از کارشناسان این سازمان بدین نتیجه رسیده‏اند که گاز خردل به همراه گاز اعصابعلیه نیروهای ایرانی به کار رفته است...، رامسفلد، فرستاده رئیس جمهوری امریکا در بغداد، با طارق عزیز، وزیر امور خارجه عراق، دیدار داشت. 

یک روزپیش از آن، ایران، عراق را به استفاده از گاز خردل و گاز اعصاب تابون علیهششصد نفر از نیروهایش متهم کرده بود.  باید یادآور شد، دولت امریکا در مورد استفاده دولت عراق از گازهای شیمیایی هیچ تردیدی نداشت و حتی در 5 ماهمارس سال 1984، وزارت خارجه امریکا اعلام کرد: «شواهد موجود نشان می‏دهد که عراق از سلاح‏های شیمیایی مرگبار استفاده کرده است.»  در 30 مارس سال 1984، نیویورک تایمز گزارش داد: «مقامات اطلاعاتی امریکا شواهد انکارناپذیری در اختیار دارند که نشان می‏دهند عراق در جنگ خود با ایران ازگاز اعصاب استفاده کرده و تأسیس پایگاه‏های تولید انبوه مواد عامل کشنده شیمیایی را تقریبا به پایان رسانده است.»  اما طبق روال همیشگی دولت امریکاطی جنگ ایران و عراق و بعد از آن، توسل عراق به این سلاح‏های ممنوع شده درحقوق بین‏الملل در نظر رامسفلد و رؤسای   [ صفحه 63]  سیاسی کشورش آن قدرها مهم نبود تا روابط رو به شکوفایی امریکا و صدام را متوقف کند. 

گزارشنیویورک تایمز در 29 مارس سال 1984، در مورد پیامدهای مذاکرات رامسفلد در بغداد، اعلام کرد: «مقامات امریکا از روابط خود با عراق راضی و خشنودند و در کل، پیوندهای دیپلماتیک عادی مجددا برقرار شده، اما به طور اخص، نامی ازآن‏ها برده نشده است.» بدین ترتیب در ماه نوامبر سال 1984، امریکا و عراق به طور رسمی، روابط دیپلماتیک خود را با یکدیگر از سر گرفتند.  طبق گفته‏های باب وود وارد ، روزنامه نگار واشنگتن پست، در 15 ماه دسامبر سال 1986، سازمان سیا در سال 1984 به طور محرمانه، اطلاعاتی را در اختیار عراق قرار داد تا بتواند در حملات شیمیایی با گاز خردل علیه نیروهای ایران از آن‏ها استفاده کند. همچنین، «در اوایل سال 1985، سیا اطلاعات حساس مربوط بهشناسایی ماهواره‏ای را در اختیار عراق قرار داد... تا این کشور را در حملات هوایی خود یاری کند.» 

حملات شیمیایی عراق علیه نیروهای ایران و کمک‏های امریکا به عراق تا پایان جنگ ادامه یافت. وزارت دفاع امریکا اطلاعاتی را برای عراق فراهم و این کشور را از نظر طراحی صحنه نبرد یاری می‏کرد.  گزارش 17 ماه اوت سال 2002 نیویورک تایمز، نشان می‏داد: «هر چند مقامات ارشد دولت ریگان در ظاهر استفاده عراق از گاز خردل، سارین، VX و دیگر عوامل شیمیایی را محکوم کردند، اما از برنامه‏های تسلیحاتی عراق آگاهیمستقیم داشتند و ریگان و معاونش، جورج بوش پدر و دیگر مقامات ارشد امنیت ملی، هرگز پشتیبانی‏های خود از عراق را قطع نکردند و طی برنامه‏ای بسیار سری، بیش از شصت نفر از افسران سازمان اطلاعات دفاعی  امریکا، اطلاعات مشروحی را درباره استقرار نیروهای ایرانی، طراحی تاکتیکی صحنه نبرد، برنامهحملات هوایی این کشور و ارزیابی میزان خسارات بمباران‏های صورت گرفته از سوی عراق، در اختیار بغداد قرار دادند.»  یک افسر بازنشسته سازمان اطلاعات دفاعی امریکا به نام ریک فرانکونا  به نیویورک تایمز گفت: «رژیم بغداد در اوایل سال 1988؛ زمانی که نیروهای عراق شبه جزیره فاو را از نیروهای ایران باز پس گرفتند، از سلاح‏های شیمیایی استفاده کرد.» 

یک افسر باز نشسته دیگراین سازمان به نام والترلنگ  نیز به نیویورک تایمز ابراز کرد: «استفاده عراق از گازهای شیمیایی در صحنه نبرد، مسئله استراتژیک نگران کننده‏ای نبود.» در واقع، آنچه سیا، سازمان اطلاعات دفاعی امریکا و دولت ریگان را نگران می‏کرد، این بود که مبادا، نیروهای ایران شبه جزیره فاو را پشت سر بگذارند و انقلاب اسلامی خود را به کویت و عربستان منتقل کنند.  حذف نام عراق از فهرست کشورهای حامی تروریسم در سال 1982 بدین معنا بو که هیچ گونه منع قانونی بر سر راه عراق برای دریافت کمک‏های اقتصادی و نظامی امریکا وجود نداشته باشد و این کشور بتواند فناوری‏های پیشرفته را از امریکا خریداری کند؛ فناوری‏هایی که برای اهداف نظامی نیز از آن‏ها استفاده می‏شد. 

در ماه دسامبر سال 1982، فروش‏های متعارف نظامی از سر گرفته شد و در سال 1983، دولت ریگان با فروش شصت فروند بالگرد هوگز   به عراق برای اهداف غیر نظامی موافقت کرد، اما فیثیان اشاره کرد که این بالگردها را می‏توان طی چندساعت مسلح کرد. سپس، جورج شولتز، وزیر خارجه امریکا و جورج بالدریج وزیر بازرگانی، برای فروش بالگردهای بل رایزنی کردند. این بالگردها به امکانات سم پاشی مزارع غلات مجهز بودند. عقیده عموم بر این است که بالگردهای مزبور در حملات شیمیایی عراق در سال 1988 علیه کردهای حلبچه مورد استفاده قرار گرفت؛ حمله‏ای که طی آن، پنج هزار نفر کشته شدند.

با چشم پوشی دولت ریگان از این حملات، بغداد پیشروی نظامی گسترده‏ای را آغاز کرد. مخارج نظامی گسترده‏ای را آغاز کرد. مخارج نظامی‏ای که عراق با تأمین اعتبار از سوی امریکا هزینه می‏کرد، حتی به مدت‏ها پیش از حذف نام این کشور از فهرست کشورهای حامی تروریسم مربوط می‏شد؛ زمانی که وزارت بازرگانی امریکا فروش موتورهای گازی توربین‏دار ایتالیایی را برای ناوچه‏های عراقی تأیید کرد.  به زودی، شرکت اعتباری تأمین کالا وابسته به وزارت کشاورزی امریکا باز پرداخت این وام‏ها را - در صورت ناتوانی بغداد - تضمین کرد. بانک‏ها این وام‏ها را به عراق اعطا کرده بودند تا کالاهای تولید شده در امریکا، مانند گندم و برنج را خریداری کند. طبق طرح مزبور، عراق سه سال برای بازپرداخت این وام‏ها فرصت داشت و در صورت ناتوانی از پرداخت آن‏ها، مالیات دهندگان امریکایی باید این مبالغ را تأمین می‏کردند

منبع: کتاب آمریکا چگونه صدام حسین را به سلاح‏های شیمیایی مسلح کرد؟

خبرگزاری پارس با مخابره این خبر افزود: «به کسانی که در هدف یا نزدیکی این گلوله ‏های سمی قرار می‏گیرند، حالت تشنج دست می‏دهد، بی‏حال می‏شوند، روی زمین می‏افتند، صورت خود را به خاک می‏مالند و سپس جان خود را از دست می‏دهند.

این گلوله ‏ها شبیه گلوله تفنگ 75-M هستند و پس از خروج از دهانه تفنگ، گاز بنفش رنگی از آن خارج می‏شود» . مدتی بعد، هفته‏ نامه فارن ریپورتچاپ لندن نام نوع این گاز سمی را V خواند و نوشت: «عراق در جنگ خود علیه ایران، از یک نوع گاز مهلک فلج کننده اعصاب استفاده می‏کند که گفته می‏شود این گاز از انواع V می‏باشد که مراکز اعصاب را از کار می‏اندازد و شخص را فلج می‏کند.

این گاز به قدری کشنده است که تنها در صورت تماس چند قطره از آن با پوست بدن، موجب مرگ می‏شود، مگر این که شخص در خلال پنج دقیقه نخست تماس این گاز با پوست، آتروپین به خود تزریق کند.

این گاز را روسیه و آلمانشرقی به طور مشترک تهیه کرده‏اند و در حال حاضر، در تعدادی از کشورهای اروپای شرقی نیز تولید می‏شود. گفته می‏شود این نوع گاز را آلمان شرقی در اختیار عراق قرار می‏دهد.» گاز فلج کننده اعصاب برای نخستین بار در ژانویه سال 1980( زمستان سال 1359)، در جبهه‏ های اهواز و دزفول - که از نقاط مهم استراتژیکی به شمار می‏آیند - و در جریان حمله ناموفق ایرانیان، از سوی عراق مورد استفاده قرار گرفت و به شهادت صد تن از نیروهای ایرانی منجر شد.

در برخی از منابع فارسی، آمده است که حمله شیمیایی عراق به منطقه بین هلاله و نی خزر واقع در پنجاه کیلومتری غرب ایلام در تاریخ 23 / 10 / 1359  ( 13 ژانویه سال 1981) نخستین حمله شیمیایی ثبت شده در سازمان ملل متحد است، اما در اسناد منتشر شده سازمان ملل، هیچ گونه اشاره‏ای به این موضوع نشده و احتمالا جمهوری اسلامی ایران در این زمینه، مکاتبه ‏ای با دبیر کل یاشورای امنیت نداشته است.

به هر حال، در شش ماه نخست جنگ، ارتش عراق به طورپراکنده از گازهای سمی استفاده کرد، ولی به استثنای یکی دو اطلاعیه تبلیغاتی وزارت امور خارجه ایران، به هیچ گونه واکنشی جدی چه از سوی جمهوریاسلامی ایران و چه از سوی مجامع بین‏المللی و جامعه جهانی رو به رو نشد.

با ورود جنگ به سال 1360، به علت رکود حاکم بر جبهه‏ ها در نتیجه بحران سیاسی - داخلی ایران، در شش ماهه نخست این سال، اخباری از کاربرد گازهای سمی در جبهه‏ های جنگ انتشار نیافت، اما با رفع بحران سیاسی در داخل کشور و فعال شدن مجدد نیروهای ایران در جبهه‏ های جنگ، عراق این بار استفاده از سلاح شیمیایی را شدت بخشید و در جریان شش ماهه دوم  سال،بیش از چهار بار در مناطق جنگی هویزه، ارتفاعات الله اکبر، پل نادری و خرمشهر علیه نیروهای ایران از گاز سمی استفاده کرد.

باید یادآور شد که گلوله‏ های شیمیایی را توپخانه یا خمپاره به سوی مراکز تجمع نیروهای ایران شلیک کردند.متأسفانه تاکنون، هیچ گونه آماری از تعداد تلفات و مصدومان این حملات انتشار نیافته است و تنها، گزارش‏های پراکنده‏ای از بستری شدن تعدادیاز مجروحان این حملات در بیمارستان‏ها وجود دارد که البته، دقیق نیز نیستند.

در این سال، با وجود قطعی بودن کاربرد جنگ افزارهای شیمیایی از سویعراق علیه نیروهای جمهوری اسلامی در جبهه‏ های جنگ، دستگاه دیپلماسی ایران کم‏ترین تحرکی در این زمینه نداشت، در حالی که طرف عراقی کوچک‏ترین تحرکات نیروهای ایران را با اغراق بسیار و دروغ پردازی به شورای امنیت سازمان ملل یا دبیر کل گزارش می‏داد و خواستار ثبت و نشر آن به منزله سند سازمان ملل می‏شد.

بی ‏تردید، ارتش عراق با توجه به شناختی که از کارآیی جنگ افزارهای شیمیایی داشت و به تدریج خود را به ادوات و تجهیزات آفندی و پدافندی مجهز کرده بود، در طول دوره آزادسازی، از این گونه سلاح‏ها استفاده کرده است، بهویژه در مقابل تاکتیک‏ های نظامی جمهوری اسلامی ایران که به نیروهای پیاده فاقد تجهیزات حفاظتی در مقابل سلاح‏های شیمیایی متکی بود.

با وجود این، مخفی کاری دوران جنگ سبب شد که در این زمینه، کم‏ترین اطلاعات موجود انتشاریابد. به همین دلیل در این مقطع از جنگ، خلأ اطلاعاتی فاحشی درباره کاربردجنگ افزارهای شیمیایی از سوی عراق در جبهه‏ های جنگ و میزان تلفات آن دیده می‏شود.

در کنار پنهانکاری زمان جنگ، چنین به نظر می‏رسد که مقامات تصمیم گیرنده و فرماندهان نظامی در جمهوری اسلامی ایران نقش تعیین کننده سلاح‏هایشیمیایی را در تغییر توازن در جنگ درک نکرده یا آن را نادیده گرفته‏ اند.

شواهد زیادی برای این ادعا وجود دارد از جمله این که جمهوری اسلامی ایران، تنها پس از عملیات رمضان که در آن، عراق برای نخستین بار کاربرد نیمه گسترده گازهای سمی را تجربه کرد، به فکر تجهیز نیروهای پیاده به تجهیزات حفاظتی افتاد و تا پیش از این زمان، کار جدی‏ای در این باره انجام نداده بود.

منبع: کتاب جنگ ایران و عراق، کاربرد سلاح شیمیایی

هر چند تاکنون، اسناد معتبر و مستندی از به کارگیری گازهای سمی از سوی عراق در نخستین ماه‏ های جنگ به دست نیامده است، اما برخی از شواهد نشانمی‏دهد که نیروهای ارتش این کشور از نخستین روزهای جنگ به گازهای شیمیایی علیه نیروهای جمهوری اسلامی ایران متوسل شده‏ اند.

به احتمال زیاد، نخستین گلوله‏ های محتوی گازهای سمی در مناطق غرب و شمال کشور و در معبرهای صعب‏الوصول مورد استفاده قرار گرفتند.

البته، باید یادآور شد که نیروهای عراقی برای کاربرد این سلاح از عناصر داخلی ضد انقلاب استفاده می‏کردند. درسندی به نقل از گزارش فرمانده عملیات نیروهای عراقی در غرب به فرماندهان عالی رتبه ارتش عراق چنین آمده است: «عواملی که توسط یگان‏ های تابعه استخدام شده‏اند، مخالف رژیم ایران هستند و در خط مقدم جبهه با پرتاب گلوله‏ های شیمیایی باعث تضعیف قوای جسمی پرسنل نظامی ایران می‏شوند» .

یکی دیگر از شواهدی که نشان می‏دهد عراق در مهر ماه سال 1359 از گازهای سمی در جبهه ‏های جنگ استفاده کرده، وجود مجروحانی است که به شدت از ناحیه چشم آسیبدیده‏ اند و توانایی باز کردن چشمانشان را ندارند. از جمله نخستین مصدومان یک سرگرد ارتشی بود که در 25 مهر ماه سال 1359 در بیمارستان 250 تخت خوابی ارتش بستری شده بود و نمی‏توانست چشمانش را بگشاید.

البته، مقامات مسئول ارتش جمهوری اسلامی ایران با تردید به این موضوع می‏نگریستند و با آوردن دلایلی احتمال کاربرد سلاح شیمیایی را نفی می‏کردند. طبق استدلال آنان: «استفاده از سلاح‏ های شیمیایی توسط ارتش عراق هنوز مسلم نیست و از طرفی، ارتش عراق ماسک ضد گاز و مواد شیمیایی ندارد و استفاده از این قبیل سلاح ‏هااز طرف دشمن منطقی به نظر نمی‏رسد. به علاوه، چنین اخباری نباید در سطح جامعه انتشار یابد، چرا که در آن صورت، نمی‏توان نیروهای رزمنده را در جبههنگه داشت و انتشار این خبر اثر روانی بسیار زیادی بر نیروهایی که توانایی مقابله با آن را ندارند، می‏گذارد». 

البته، این پنهانکاری مدت زیادی به طول نینجامید و به دنبال تکرار حملات شیمیایی عراق در ادامه پیشروی در عمق خاک ایران، به ویژه در اشغال خرمشهر و برخی از شهرهای جبهه ‏های غرب - که ازجزئیات این حملات و میزان تلفات نیروهای خودی در آنها اطلاع دقیقی در دست نیست - وزارت امور خارجه ایران با انتشار اطلاعیه‏ای تبلیغاتی خطاب به سازمان‏های بین ‏المللی هشدار داد که عراق در جنگ با ایران از سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی استفاده می‏کند.

در این اطلاعیه، تأکید شده بود که «رژیم کافر عراق به خود اجازه می‏دهد هر گونه توحش را مجاز شمارد و افزون بر قتل عامل مردم بی‏گناه شهرها و روستاهای ایران، تنها به جرم عرب بودن آنها و همکاری‏شان با ارتش جمهوری اسلامی ایران در دفاع از آب و خاک خویش، در حمله به این نواحی از سلاح‏ های مرگبار شیمیایی و بمب‏های آتش‏زا علیه مدافعان اعم از نظامی و غیر نظامی استفاده کند».

وزارت امور خارجه ایران بااشاره به این که دولت جمهوری اسلامی ایران از آغاز جنگ تحمیلی از فعالیت‏های واحدهایی از ارتش عراق در راستای ایجاد آمادگی برای استفاده از سلاح‏های شیمیایی، میکروبی و بیولوژیک اطلاع داشته است، از سازمان ملل متحد، صلیب سرخ جهانی و تمام سازمان‏ های مسئول تقاضا کرد تا رژیم عراق را به شدت مورد مؤاخذه قرار دهند و این کشور را از ادامه جنایت ضد بشری باز دارند.

در پایان این اطلاعیه، هشدار داده شده بود که در صورت ادامه این روند، دولت جمهوری اسلامی ایران نسبت به آن بی‏تفاوت نخواهد بود. نخستین حمله شیمیایی ثبت شده ارتش عراق علیه نیروهای مدافع جمهوری اسلامی ایران بهروز 23 آذر ماه سال 1359 باز می‏گردد. در این روز، دشمن در جبهه گیلان غربیک گلوله شیمیایی را پرتاب کرد که در اثر آن، چند تن مصدوم شدند.

در همین روز بود که استانداری خوزستان هشدار داد که «خبرهای به دست آمده ثابت می‏کند که دشمن تصمیم جدی برای استفاده از سلاح‏های شیمیایی دارد». در گزارش استانداری مزبور آمده است که «از طرف دشمن با هر تیپ یک دسته متخصص در استفاده از  گلوله‏ های شیمیایی که مجهز به گازهای سمی هستند با ادوات مربوطه در خرمشهر مستقر شده ‏اند».

حدود یک ماه بعد در تاریخ 20 / 10 / 1359،هواپیماهای عراق برای نخستین بار از بمب‏های ناپالم در حمله به شهر اهواز در جبهه جنوبی استفاده کردند. خبرگزاری عراق با انتشار این خبر، تعداد تلفات نیروهای ایرانی را در این حمله 460 تن برآورد کرد. در همین ایام، [23/ 10 / 59]، عراق یک نوع گلوله سمی را در جبهه ایلام بین هلاله و نی‏خزر مورد استفاده قرار داد که در نتیجه آن، ده نفر از رزمندگان و مجاهدان انقلاب اسلامی در جبهه سد کنجان چم شهید شدند

منبع: کتاب جنگ ایران و عراق، کاربرد سلاح شیمیایی

 
در 18 ماه اوت 2002 روزنامه نیویورک تایمز داستانی را با نام «دولت امریکا به رغم استفاده عراق از گازهای شیمیایی، کمک‏های خود را به این کشور ادامه داد»، منتشر کرد. نشریه نیویورک تایمز به نقل از مقامات عالی رتبه و برجسته آمریکا فاش کرد: «در دهه 1980، کابینه ریگان در حالی که می‏دانست فرماندهان عراق از سلاح‏های شیمیایی برای دست یافتن به برتری در جنگ با ایران استفاده خواهند کرد، به طور پنهانی، آن‏ها را از نظر طراحی صحنه نبرد یاری کرد.» این داستان در رسانه‏های بین‏المللی جنجال مختصری ایجاد کرد و سپس، سر و صدای آن خوابید. 
هر چند مقاله نیویورک تایمز در 18 ماه اوت 2002، جزئیات جدیدی را از میزان همکاری ارتش امریکا با صدام حسین، دیکتاتور عراق، طی جنگ ایران و عراق از 1980 تا 1988 فاش کرد، اما برخی از جوانب این رسوایی فاش نشد. در واقع، واشنگتن، نه تنها استفاده مکرر صدام از سلاح‏های شیمیایی علیه سربازان ایران و اقلیت کرد عراق را نادیده گرفت، بلکه این کشور را در راه توسعه برنامه‏های تولید سلاح‏های شیمیایی، بیولوژیکی و هسته‏ای‏اش یاری کرد. 
نشریه نیویورک تایمز بدبینی و تملق دولت امریکا در پرداختن به این موضوع و نیز اقدامات وحشیانه عراق را به طور مفصل منعکس نکرد. در حالی که واشنگتن پیش از این از برنامه‏های تسلیحاتی عراق چشم پوشی کرده بود. در دهه پس از جنگ، در زمانی که برنامه‏های تسلیحاتی بغداد دیگر وجود نداشتند و در سال 1991 منهدم شده بودند، دولت امریکا از طرح گسترده برنامه‏های تسلیحاتی عراق برای توجیه لزوم آغاز جنگ گسترده‏ای علیه مردم عراق استفاده کرد. 
خوانندگان مقاله نیویورک تایمز (یا ده‏ها هزار مقاله دیگر که پس از 11 سپتامبر علیه عراق نوشته شده است) این واقعیت را می‏دانند که بسیاری از سیاستمداران امریکا و نخبگان حاکم، که جنگ علیه صدام حسین را خواستار بودند، خود، در پیشبرد و اجرای برنامه‏های تسلیحاتی عراق نقش فعالی داشتند. از جمله این افراد، می‏توان به دونالد رامسفلد، آتشی‏ترین باز  دولت بوش، اشاره کرد. 
واشنگتن قبلا، در دهه 80 نسبت به دیکتاتور عراق به دلیل استفاده از سلاح‏های شیمیایی هیچ مخالفت و انزجاری را اعلام نکرده بود. این برای نخستین بار نبود که چنین رسوایی‏هایی در رسانه‏ها مطرح می‏شد. برای نمونه، پیش از آن، رسوایی عراق گیت  ، بارها، مطرح و فراموش شده بود. این موضوع رسوایی حمایت نظامی و سیاسی امریکا از صدام حسین در دهه 80 است. داگلاس فرانتز   و موری واس در یکی از مقالات جامع و شدید الحنی که به رسوایی عراق گیت مربوط بود و در 23 فوریه سال 1992 در لس آنجلس تایمز چاپ شد با عنوان: «کمک‏های پنهانی بوش عراق را در ساختن ماشین جنگی‏اش یاری کرد نوشتند: «طبق اسناد طبقه‏بندی شده، جورج بوش پدر، تلاش‏های بلند مدتی را برای حمایت و پشتیبانی از دیکتاتور عراق به عمل آورده است. وی این اقدامات را هم در مقام معاونت ریاست جمهوری و هم در مقام ریاست جمهوری انجام داده است.»
حتی ویلیام سفیر نویسنده راست‏گرا و جنگ طلب نشریه نیویورک تایمز در 7 دسامبر 1992 احساس کرد که پرداختن به موضوع مزبور ضروری است. وی نوشت: «رسوایی عراق گیت بسیار وحشتناک است؛ رسوایی بزرگی درباره سوء استفاده نظام‏مند رهبران سه ملت دموکراتیک امریکا، انگلستان و ایتالیا، از قدرت و اعطای کمک‏های محرمانه مالی به دیکتاتور عراق برای بهبود ساختار تسلیحاتی وی.» 
پیش زمینه عراق گیت، قیام مردمی سال 1979 در ایران برای سرنگونی شاه طرفدار امریکا بود. انقلاب ایران تسلط امپریالیستی امریکا بر منطقه نفت خیز استراتژیک خلیج فارس را تهدید کرد. پیش از آن، به غیر از اسرائیل،   
ایران متحد دیرینه و واشنگتن در خاورمیانه بود. 
پس از وقوع انقلاب اسلامی، واشنگتن بلافاصله، به چهار روش برای نابودی و سرنگونی این نظام انقلابی و جبران فقدان شاه اندیشید. در این راستا، رژیم صدام حسین دست یاری به سوی امریکا دراز کرد و بدین ترتیب، در 22 ماه سپتامبر سال 1980، عراق تهاجم خود را به ایران آغاز کرد و طی این جنگ خونین هشت ساله، که دست کم، یک میلیون قربانی داشت، از حمایت واشنگتن برخوردار شد. 
در دهه 90، مؤسسه مطالعات راهبردی دانشگاه جنگ امریکا در گزارش خود برای پنتاگون اعلام کرد: «طی جنگ ایران و عراق، امریکا سیاستی متمایل به عراق داشت.... واشنگتن و بغداد می‏خواستند وضع موجود پیش از انقلاب 1979 ایران را مجددا احیا کنند. در واقع، انقلاب ایران موازنه قدرت منطقه را تهدید می‏کرد. درخواست [امام] خمینی از مردم کشورهای دیگر برای انجام انقلاب، برای بغداد و واشنگتن تهدیدی جدی محسوب می‏شد و هر دوی آن‏ها می‏خواستند این تهدید را از بین ببرند. از آنجا که امریکا و عراق هدف و منافع مشترکی داشتند...، امریکا فعالانه، به کمک عراق آمد.» 
در آغاز، آمریکا با مشاهده موفقیت‏های عراق در برابر ایران، به عراق تمایل داشت و بدین ترتیب، سیاست یک جانبه‏ای را در پیش گرفت؛ چرا که صدام حسین می‏توانست واشنگتن را به اهداف نامشروع خود نزدیک کند؛ بنابراین، مقامات امریکا معتقد بودند که بهتر است عراق از شوروی فاصله بگیرد و درست همانند عملکرد انورسادات، رئیس جمهور مصر در دهه 70، روابط نزدیک اقتصادی و نظامی خود را با این کشور قطع کند. 
در ماه مارس 1981، الکساندر هیگ ، وزیر امور خارجه امریکا، با شور و هیجان به کمیته روابط خارجی سنا گفت: «عراق از رفتار امپریالیسم شوروی در منطقه خاور میانه نگران است.» دولت شوروی نیز به عراق اعلام کرده بود: «اگر عراق تهاجم نظامی خود را علیه ایران ادامه دهد، هیچ گونه سلاحی از شوروی دریافت نخواهد کرد.» همچنین، مسکو از سرکوبی شدید حزب کمونیست عراق از سوی صدام ناراضی بود. 
حمایت واشنگتن از عراق، پس از موفقیت ایران در بیرون کردن نیروهای عراقی از قلمرو خود در ماه مه سال 1982، بیش از پیش آشکار شد. در ماه ژوئن همین سال، ایران برای نخستین بار، تهاجم خود را به عراق آغاز کرد و به دنبال آن، امریکا در صدد برآمد تا از شکست‏ها و عقب‏نشینی‏های نظامی عراق جلوگیری کند. در این هنگام، واشنگتن و متحدان عرب محافظه کارش ناگهان، نگران شکست کامل عراق یا دست کم، سرنگونی رژیم صدام شدند و محموله‏های تسلیحاتی عظیمی را به سوی عراق روانه کرد. 
بدین ترتیب، واشنگتن با استفاده از متحدانش در خاورمیانه، محموله‏های بزرگ تسلیحاتی را به سوی عراق روانه کرد. اسناد طبقه‏بندی شده وزارت خارجه امریکا که فرانتز و واس آن‏ها را فاش کردند، ارسال توپ‏های هویتزر ، بالگرد، بمب و دیگر سلاح‏ها در سال 
1982 - 1983 ، از طریق مصر، عربستان، اردن و کویت به عراق می‏باشد. 
هوارد تیچر  ، از کارشناسان شورای امنیت ملی امریکا در امور خاورمیانه در دوران ریاست جمهوری ریگان، در 23 ماه فوریه سال 1992 در لس آنجلس تایمز گفت: «امریکا کشورهای ثالث را به حمل سلاح‏های امریکایی از طریق دریا به عراق تشویق می‏کرد.». 
طبق کتاب مارک فیثیان   با نام چگونه امریکا و انگلستان مخفیانه، ماشین جنگی عراق را به راه انداختند؟ که در سال 1997 منتشر شد، در سال 1983، ریگان از جولیو آندرئوتی ، نخست وزیر ایتالیا خواست که سلاح‏های امریکا را به عراق ارسال کند. 
در اول ژانویه سال 1984، واشنگتن پست گزارش داد: «امریکا به طور دوستانه، به کشورهای خلیج فارس تفهیم کرد که شکست عراق در جنگ با ایران به ضرر منافع امریکا است و واشنگتن تلاش‏ها و اقدامات زیادی را برای جلوگیری از وقوع آن انجام داده است.» 
مرکز ثقل این تلاش‏ها، همکاری نزدیک و محکم سیاسی و نظامی با رژیم سرکوب‏گر صدام حسین بود تا بدین ترتیب، توازن قدرت نظامی به نفع عراق سنگینی کند. در سال 1982، دولت ریگان، نام عراق را از فهرست کشورهای حامی تروریست حذف کرد. در 19 و 20 ماه دسامبر سال 1983 نیز، ریگان فرستاده ویژه خود را جدا از دونالد رامسفلد، به همراه دست نوشته‏ای به بغداد اعزام کرد. این دست نوشته حاوی پیشنهاد برقراری مجدد مناسبات دیپلماتیک بود که طی جنگ اعراب و اسرائیل، در سال 1967، قطع شده بود. باید یادآور شد که رامسفلد در 24 ماه مارس سال 1984 مجددا به عراق سفر کرد. 
درست در همان روزی که خبرگزاری سازمان ملل (UPI) گزارش داد گروهی از کارشناسان این سازمان بدین نتیجه رسیده‏اند که گاز خردل به همراه گاز اعصاب علیه نیروهای ایرانی به کار رفته است...، رامسفلد، فرستاده رئیس جمهوری امریکا در بغداد، با طارق عزیز، وزیر امور خارجه عراق، دیدار داشت. 
یک روز پیش از آن، ایران، عراق را به استفاده از گاز خردل و گاز اعصاب تابون علیه ششصد نفر از نیروهایش متهم کرده بود. 
باید یادآور شد، دولت امریکا در مورد استفاده دولت عراق از گازهای شیمیایی هیچ تردیدی نداشت و حتی در 5 ماه مارس سال 1984، وزارت خارجه امریکا اعلام کرد: «شواهد موجود نشان می‏دهد که عراق از سلاح‏های شیمیایی مرگبار استفاده کرده است.» 
در 30 مارس سال 1984، نیویورک تایمز گزارش داد: «مقامات اطلاعاتی امریکا شواهد انکارناپذیری در اختیار دارند که نشان می‏دهند عراق در جنگ خود با ایران از گاز اعصاب استفاده کرده و تأسیس پایگاه‏های تولید انبوه مواد عامل کشنده شیمیایی را تقریبا به پایان رسانده است.» 
اما طبق روال همیشگی دولت امریکا طی جنگ ایران و عراق و بعد از آن، توسل عراق به این سلاح‏های ممنوع شده در حقوق بین‏الملل در نظر رامسفلد و رؤسای  سیاسی کشورش آن قدرها مهم نبود تا روابط رو به شکوفایی امریکا و صدام را متوقف کند. 
گزارش نیویورک تایمز در 29 مارس سال 1984، در مورد پیامدهای مذاکرات رامسفلد در بغداد، اعلام کرد: «مقامات امریکا از روابط خود با عراق راضی و خشنودند و در کل، پیوندهای دیپلماتیک عادی مجددا برقرار شده، اما به طور اخص، نامی از آن‏ها برده نشده است.» بدین ترتیب در ماه نوامبر سال 1984، امریکا و عراق به طور رسمی، روابط دیپلماتیک خود را با یکدیگر از سر گرفتند. 
طبق گفته‏های باب وود وارد  ، روزنامه نگار واشنگتن پست، در 15 ماه دسامبر سال 1986، سازمان سیا در سال 1984 به طور محرمانه، اطلاعاتی را در اختیار عراق قرار داد تا بتواند در حملات شیمیایی با گاز خردل علیه نیروهای ایران از آن‏ها استفاده کند. همچنین، «در اوایل سال 1985، سیا اطلاعات حساس مربوط به شناسایی ماهواره‏ای را در اختیار عراق قرار داد... تا این کشور را در حملات هوایی خود یاری کند.» 
حملات شیمیایی عراق علیه نیروهای ایران و کمک‏های امریکا به عراق تا پایان جنگ ادامه یافت. وزارت دفاع امریکا اطلاعاتی را برای عراق فراهم و این کشور را از نظر طراحی صحنه نبرد یاری می‏کرد. 
گزارش 17 ماه اوت سال 2002 نیویورک تایمز، نشان می‏داد: «هر چند مقامات ارشد دولت ریگان در ظاهر استفاده عراق از گاز خردل، سارین، VX و دیگر عوامل شیمیایی را محکوم کردند، اما از برنامه‏های تسلیحاتی عراق آگاهی مستقیم داشتند و ریگان و معاونش، جورج بوش پدر و دیگر مقامات ارشد امنیت ملی، هرگز پشتیبانی‏های خود از عراق را قطع نکردند و طی برنامه‏ای بسیار سری، بیش از شصت نفر از افسران سازمان اطلاعات دفاعی   امریکا، اطلاعات مشروحی را درباره استقرار نیروهای ایرانی، طراحی تاکتیکی صحنه نبرد، برنامه حملات هوایی این کشور و ارزیابی میزان خسارات بمباران‏های صورت گرفته از سوی عراق، در اختیار بغداد قرار دادند.» 
یک افسر بازنشسته سازمان اطلاعات دفاعی امریکا به نام ریک فرانکونا  به نیویورک تایمز گفت: «رژیم بغداد در اوایل سال 1988؛ زمانی که نیروهای عراق شبه جزیره فاو را از نیروهای ایران باز پس گرفتند، از سلاح‏های شیمیایی استفاده کرد.» 
یک افسر باز نشسته دیگر این سازمان به نام والترلنگ نیز به نیویورک تایمز ابراز کرد: «استفاده عراق از گازهای شیمیایی در صحنه نبرد، مسئله استراتژیک نگران کننده‏ای نبود.» در واقع، آنچه سیا، سازمان اطلاعات دفاعی امریکا و دولت ریگان را نگران می‏کرد، این بود که مبادا، نیروهای ایران شبه جزیره فاو را پشت سر بگذارند و انقلاب اسلامی خود را به کویت و عربستان منتقل کنند. 
حذف نام عراق از فهرست کشورهای حامی تروریسم در سال 1982 بدین معنا بو که هیچ گونه منع قانونی بر سر راه عراق برای دریافت کمک‏های اقتصادی و نظامی امریکا وجود نداشته باشد و این کشور بتواند فناوری‏های پیشرفته را از امریکا خریداری کند؛ فناوری‏هایی که برای اهداف نظامی نیز از آن‏ها استفاده می‏شد. 
در ماه دسامبر سال 1982، فروش‏های متعارف نظامی از سر گرفته شد و در سال 1983، دولت ریگان با فروش شصت فروند بالگرد هوگز به عراق برای اهداف غیر نظامی موافقت کرد، اما فیثیان  اشاره کرد که این بالگردها را می‏توان طی چند ساعت مسلح کرد. سپس، جورج شولتز، وزیر خارجه امریکا و جورج بالدریج  وزیر بازرگانی، برای فروش بالگردهای بل رایزنی کردند. این بالگردها به امکانات سم پاشی مزارع غلات مجهز بودند. عقیده عموم بر این است که بالگردهای مزبور در حملات شیمیایی عراق در سال 1988 علیه کردهای حلبچه مورد استفاده قرار گرفت؛ حمله‏ای که طی آن، پنج هزار نفر کشته شدند.    
با چشم پوشی دولت ریگان از این حملات، بغداد پیشروی نظامی گسترده‏ای را آغاز کرد. مخارج نظامی گسترده‏ای را آغاز کرد. مخارج نظامی‏ای که عراق با تأمین اعتبار از سوی امریکا هزینه می‏کرد، حتی به مدت‏ها پیش از حذف نام این کشور از فهرست کشورهای حامی تروریسم مربوط می‏شد؛ زمانی که وزارت بازرگانی امریکا فروش موتورهای گازی توربین‏دار ایتالیایی را برای ناوچه‏های عراقی تأیید کرد. 
به زودی، شرکت اعتباری تأمین کالا  وابسته به وزارت کشاورزی امریکا باز پرداخت این وام‏ها را - در صورت ناتوانی بغداد - تضمین کرد. بانک‏ها این وام‏ها را به عراق اعطا کرده بودند تا کالاهای تولید شده در امریکا، مانند گندم و برنج را خریداری کند. طبق طرح مزبور، عراق سه سال برای بازپرداخت این وام‏ها فرصت داشت و در صورت ناتوانی از پرداخت آن‏ها، مالیات دهندگان امریکایی باید این مبالغ را تأمین می‏کردند. 
نخستین هدف واشنگتن از اعطای این کمک‏ها، جلوگیری از سرنگونی رژیم صدام بود؛ زیرا، مردم عراق به کمبود غذا اعتراض کرده بودند. علت اصلی کمبود مواد غذایی در عراق این بود که بودجه هنگفتی صرف خرید سلاح و مهمات می‏شد. یارانه‏های لازم برای تضمین این وام‏ها را دولت امریکا تأمین می‏کرد؛ موضوعی که باعث شد صدام بتواند طرح‏های تسلیحاتی خود را به صورت آشکار و نهان آغاز کند، گسترش دهد و بدین ترتیب، جنگ خونبار ایران و عراق، پنج سال دیگر نیز ادامه یابد. 
تا پایان سال 1983، پرداخت 402 میلیون دلار به عنوان تضمین وام‏های اعطایی وزارت کشاورزی امریکا به عراق تأیید شد؛ مبلغی که در سال 1984، به 503 میلیون دلار؛ در سال 1988، به 1/1 میلیارد دلار؛ و بین سال‏های 1983 تا 1990، به بیش از 5 میلیارد دلار افزایش یافت. باید یادآور شد که مالیات دهندگان امریکایی باید حدود 20 میلیارد دلار جریمه و نیز سود این وام‏ها را تأمین می‏کردند. 
در اینجا می‏توان به مورد مشابه دیگری، هر چند در مقیاس کوچک اشاره کرد که مالیات دهندگان امریکایی تاوان آن را پرداختند؛ موردی که در آن، بانک صادرات و واردات فدرال دخالت داشت. در سال 1984، جورج بوش پدر، که در آن زمان، معاون رئیس جمهور بود، شخصا، مسئله تضمین یک وام پانصد میلیون دلاری به عراق را پیگیری می‏کرد؛ وامی که عراق آن را برای راه‏اندازی خط لوله نفتی نیاز داشت. تضمین وام‏های بانکی اعطاء شده به عراق برای گسترش واردات و صادرات این کشور از 35 میلیون دلار در سال 1985 میلیون دلار در سال 1990 رسید. 
طبق گفته‏های ویلیام بلوم در ماه اوت سال 1998، سام گجنسون ، رئیس یکی از کمیته‏های وابسته به کنگره، که صادرات امریکا به عراق را بررسی می‏کند، ابراز کرده است که «دولت امریکا از سال 1985 تا سال 1990 ، 771 مجوز صدور مواد عامل شیمیایی و تجهیزات دارای کاربرد نظامی به عراق را تأیید کرد در حالی که تنها 39 مورد از درخواست‏های دریافت مجوز رد شد.» ارزش این محموله‏ها 5 / 1 میلیارد دلار بود... طی آن دهه، امریکا درصدد بود تا صدام حسین به تمام خواسته‏های خود دست یابد.... طبق تصمیم‏های وزارت امور خارجه امریکا، سیاست کنترل صادرات این کشور تحت کنترل سیاست خارجی آن بود و سیاست خارجی امریکا هم آن بود که باید به کمک رژیم صدام شتافت
گزارش سنای امریکا در سال 1994 فاش کرد که: «وزارت بازرگانی امریکا به شرکت‏های امریکایی اجازه صدور مقادیری از مواد عامل بیولوژیکی و شیمیایی، مانند باکتری سیاه زخم و کلستریدیوم بوتولیسم را داده بود. یک مجتمع امریکایی کشت آزمایشگاهی میکروب، محموله‏ای معادل بار هفتاد فروند کشتی از مواد عامل پاتوژنیک و باکتری سیاه زخم را برای عراق فراهم کرد.» 
این گزارش همچنین، یادآور شد که صادرات امریکا به عراق مواد تشکیل دهنده سلاح‏های شیمیایی، طرح ساخت تأسیسات لازم برای تولید سلاح‏های شیمیایی و بیولوژیکی و تجهیزات لازم برای پر کردن کلاهک‏های شیمیایی را شامل می‏شد. همچنین، شرکت‏های امریکایی نیز رایانه‏های پیشرفته، لیزر و تجهیزات بررسی و آزمایش مواد عامل را فراهم می‏کردند. از مشهورترین این شرکت‏ها می‏توان از هولت پکارد  ، یونیسیس ، دیتا جنرال  و هانی ول   نام برد. شرکت‏هایی از آلمان غربی، فرانسه، ایتالیا، انگلستان، سوئیس و اتریش نیز با اجازه و تأیید دولت‏های متبوع خود، مواد خام، ماشین آلات، تجهیزات و فناوری موشکی را به ارزش میلیاردها دلار برای عراق فراهم کردند که بسیاری از آن‏ها «دو منظوره» بودند. 
دولت آلمان، حتی تمام تجهیزات و ماشین آلات کارخانه‏های تولید گاز سمی را به عراق فروخت. بسیاری از این معاملات با استفاده از این معاملات با استفاده از اعتبارات شرکت تأمین کالا وابسته به وزارت کشاورزی امریکا صورت می‏گرف
مقصد قسمت عمده این تجهیزات، مجتمع صنعتی «سعد 16» در نزدیکی موصل در شمال عراق بود. سازمان‏های اطلاعاتی غرب از مدت‏ها پیش می‏دانستند که عراق در مجتمع مزبور، در حال توسعه موشک‏های بالستیک است. 
بلام گزارش داد که واشنگتن از توسل عراق به مواد شیمیایی کاملا آگاه بود. در سال 1992، یکی از کمیته‏های سنای امریکا پی برد که وزارت بازرگانی این کشور اطلاعات مربوط به امکان استفاده نظامی از کالاهای صادر شده را از 68 مجوز صدور کالا حذف کرده است؛ مجوزهایی که ارزش آن‏ها به بیش از یک میلیارد دلار می‏رسید. 
در سال 1986، استفان برین ، قائم مقام دبیر وزارت دفاع امریکا، به صدور یک دستگاه رایانه پیشرفته به سعد 16 اعتراض کرد. این رایانه شبیه رایانه‏هایی بود که در برنامه‏های موشکی امریکا، مورد استفاده قرار می‏گرفت. به اعتقاد وی، این رایانه می‏توانست برای اهداف نظامی نیز به کار گرفته شود. باید یادآور شد که وزارت خارجه و وزارت بازرگانی امریکا اعتراف کردند که این رایانه را بدون قرار دادن هیچ گونه شرطی فروخته‏اند. 
کنث تیمرمن   در کتاب خود به نام سوداگری مرگ: چگونه غرب عراق را مسلح ساخت؟ نام چند سازمان را یادآور شده است که باید فهرست کالاهای صادراتی به عراق را کنترل می‏کردند تا این اقلام، امنیت ملی امریکا را به خطر نیندازند. اما وزارت بازرگانی امریکا اغلب، فهرست کالاهای صادراتی به عراق را برای کنترل ارائه نمی‏داد یا آن‏ها را به رغم مخالفت دیگر وزارتخانه‏های دولتی تأیید می‏کرد. 
در 16 ماه مارس سال 1988، نیروهای عراق شهر کردنشین حلبچه را هدف حمله شیمیایی قرار دادند و پنج هزار نفر را قربانی کردند. هر چند بعدا این حمله یکی از مهم‏ترین دلایل برای لزوم بر کناری صدام اعلام شد. اما در آن زمان، واکنش واشنگتن نسبت به آن همه بی‏رحمی بسیار سرد بود. 
تنها چهار ماه پس از بمباران حلبچه، شرکت عظیم امریکایی بچتل  مناقصه ساخت یک کارخانه تولید مواد نفتی - شیمیایی را برنده شد. ساخت این کارخانه امکان تولید سلاح‏های شیمیایی را برای رژیم صدام فراهم می‏کرد. 
در 8 ماه سپتامبر سال 1988، سنای امریکا قانون پیشگیری از کشتار جمعی  را به تصویب رساند که طبق آن، باید تحریم‏هایی علیه رژیم عراق اعمال می‏شد. با تصویب این قانون، دولت ریگان بلافاصله، مخالفت خود را با آن اعلام کرد و لایحه مزبور را نابهنگام قلمداد کرد. بدین ترتیب، کاخ سفید تمام توان و نفوذ خود را به کار گرفت تا جلوی تصویب این لایحه را در مجلس  
نمایندگان بگیرد. سرانجام، نیز زمانی که کنگره آن را تصویب کرد، کاخ سفید از اجرای آن سرباز زد. 
در ماه اوت سال 1989، اف.بی.آی به شعبه بانک بی ان ال   در آتلانتا حمله کرد و آشکار شد که در آن، شرکت اعتباری تأمین کالا مبالغ هنگفتی از وام‏های عراق را تضمین می‏کرده و همچنین، میلیاردها دلار وام غیر مجاز بدون طی مراحل رسمی به عراق اعطا شده است.پس از این افشاگری، عرصه بر معاملات اقتصادی، سیاسی و نظامی امریکا با عراق تنگ شد. 
راس بیکر  در ماه آوریل سال 1993 طی مقاله‏ای یادآور شد که کریس دروگال  ، رئیس شعبه بی ان ال در آتلانتا، وام‏هایی را در اختیار عراق قرار داده تا آن‏ها را برای خرید فناوری‏های نظامی و تجهیزات دو منظوره صرف کند؛ موضوعی که مقامات دولت امریکا از آن آگاه بودند و حتی این وام‏ها را نیز تضمین می‏کردند. دولت انگلستان نیز، نه تنها از فعالیت‏های یکی از شاخه‏های شرکت انگلیسی ماتریکس.چرچیل در اوهایو  در تهیه تجهیزات و فناوری‏های نظامی برای عراق آگاه بود، بلکه می‏دانست که بی ان ال آتلانتا هزینه فعالیت‏های این شرکت را تأمین می‏کند.... بعدها از طریق مقامات بانکی معلوم شد که دولت ایتالیا و مالک اصلی بی ان ال از وام‏های اعطا شده از سوی بی ان ال به عراق آگاه بوده‏اند. اما، حتی انزجار مردم از کشتار جمعی حلبچه و رسوایی فزاینده بی ان ال نیز نتوانست از گرمی روابط واشنگتن و عراق بکاهد. 
در 2 اکتبر سال 1989، جورج بوش پدر تصمیم خیلی محرمانه شماره 26 امنیت ملی را امضا کرد که طبق آن: «روابط عادی امریکا و عراق می‏تواند منافع طولانی مدت امریکا را در منطقه خلیج فارس تأمین کند و ثبات منطقه خلیج فارس و خاورمیانه را افزایش دهد. امریکا باید انگیزه‏های اقتصادی و سیاسی برای عراق فراهم کند تا رفتار عراق نیز رفته رفته، معتدل‏تر شود و در نتیجه، امریکا بتواند از طریق عراق، نفوذ و تسلط خود بر منطقه را افزایش دهد.... ما باید فرصت‏ها و امکاناتی را برای شرکت‏های امریکایی فراهم آوریم تا در بازسازی اقتصاد عراق شرکت کنند.» 
با افزایش فشار کنگره و افکار عمومی بر وزارت کشاورزی امریکا مبنی بر پایان دادن به تضمین وام‏های عراق از سوی شرکت اعتباری تأمین کالا، جیمز بیکر، وزیر امور خارجه امریکا، به پشتوانه تصمیم شماره 26 امنیت ملی، شخصا پافشاری کرد که کلی‏تن یوتر  ، وزیر کشاورزی، از مخالفت‏های خود با ماجرای تضمین این وام‏ها دست بردارد. 
در ماه نوامبر سال 1989، جورج بوش پدر با تخصیص یک میلیارد دلار برای تضمین وام‏های عراق در سال 1990 موافقت کرد. در ماه آوریل سال 1990، اعتراض‏های گسترده نسبت به رسوایی بی ان ال، وزارت کشاورزی را بر آن داشت تا از ضمانت وام‏های اعطا شده به عراق دست بردارد. در 18 ماه مه، اسکو کرافت  ، مشاور امنیت ملی امریکا، شخصا وارد عمل شد تا از ارسال نخستین قسط 500 میلیون دلاری شرکت اعتباری تأمین کالا برای سال 1990 اطمینان حاصل یابد. 
طبق مقاله فرانتز و واس در 23 ماه فوریه سال 1992 در لس‏آنجلس تایمز، مقامات شورای امنیت ملی و وزارت امور خارجه آمریکا در ماه جولای 1990، بر ارسال دومین قسط از یک میلیارد دلار ذکر شده اصرار داشتند. آن‏ها به رغم آگاهی از بحران‏های موجود در منطقه و شواهد موجود مبنی بر استفاده عراق از این وام‏ها برای دست یافتن به فناوری سلاح‏های اتمی و برنامه موشک‏های بالستیک به اعطای وام‏ها ادامه دادند، ضمن آنکه رژیم عراق نیز با استفاده از این وام‏ها به یک شبکه سری تهیه سلاح، کمک‏های مالی می‏کرد. 
از 18 ماه جولای تا اول ماه اوت سال 1990، دولت بوش پدر با فروش فناوری‏های پیشرفته به ارزش 8 / 4 میلیارد دلار به عراق موافقت کرد. این فناوری‏ها در سعد 16 و وزارت صنایع و امور نظامی عراق مورد استفاده قرار می‏گرفت. در اول ماه اوت، فروش تجهیزات پیشرفته تبادل اطلاعات به ارزش 695 میلیون دلار تأیید شد. 
فرانتز و واس یادآور شدند: «وزارت کشاورزی امریکا، تنها در 2 ماه اوت سال 1990 رسما، تضمین وام‏های اعطا شده از سوی شرکت اعتباری تأمین کالا به عراق را متوقف کرد؛ درست همان روزی که تانک‏ها و سربازان عراق به خاک کویت وارد شدند.»
منبع: کتاب آمریکا چگونه صدام حسین را به سلاح‏های شیمیایی مسلح کرد؟

 
در سال 1362، نه تنها میزان و دفعات کاربرد سلاحهای شیمیایی علیه نیروهای رزمنده جمهوری اسلامی ایران افزایش چشم‏گیری یافت و به طور نسبی سراسر جبهه‏های جنگ از جنوب تا شمال را در بر گرفت، بلکه عوامل شیمیایی مرگبارتری نیز به کار گرفته شدند که تا آن زمان، از آنها استفاده نشده بود. در واقع، در این سال، جنگ افزارهای شیمیایی به کار رفته در جنگ ایران و عراق از نظر کمی و کیفی متحول شدند.
ورود عوامل شیمیایی جدیدی همچون سم قارچی، باران زرد، گاز اعصاب با نام تابون، قارچهای سمی دیگر همچون نیوالندل، تی - 2، اچ تی - 2، کارول در کنار عوامل فسفری، ناتوان کننده و... نشان می‏داد که جنگ شیمیایی در جنگ ایران و عراق به مرحله نوینی وارد شده است. وال استریت ژورنال در شماره 13 مارس 1984 خود، در مقاله‏ای با اشاره به ورود این عوامل کشنده شیمیایی در جنگ نوشت: «تأثیر تراکمی ترکیب دو عامل سمی گاز خردل و باران زرد مطلقا کشنده است. باران زرد از سموم تریکوتسین به دست می‏آید که از طریق انواع قارچ فوساریوم تولید می‏شوند و می‏توان آنها را از غلات کپک زده و آلوده به دست آورد. در میان سمومی که روی پوست اثر می‏گذارد این تنها ماده‏ای است که به آسانی می‏توان آن را تولید کرد؛ یک میلیاردم گرم از این (نانوگرم) بر هر سانتی‏متر مربع پوست باعث حساسیت خواهد شد و مقادیری به اندازه یک میکروگرم آن سلولهای پوست را از بین می‏برد.» 
طبق آمار موجود، در سال 45،1362 بار از این نوع گازهای شیمیایی در جبهه‏های مختلف جنگ استفاده شده است که این تعداد چهار برابر سال پیش از آن بود.  افزون بر این، گستره عملیاتی آن به شدت افزایش یافت و مناطق غیرنظامی از جمله شهرها و روستاها را نیز در برگرفت تا شاید از این طریق فشار بیشتری بر کانونهای تصمیم‏گیری جمهوری اسلامی ایران وارد آید. هدف نهایی عراق در این دوره، وادار کردن ایران به پذیرش پایان جنگ بدون دستیابی به برتری نظامی در صحنه جنگ بود. به عبارت دیگر، عراقیها مترصد آن بودند تا هزینه هر پیروزی نظامی را به حدی برای ایرانیان افزایش دهند که از تنبیه متجاوز منصرف شوند.
از نخستین روزهای آغاز سال 1362، عراق در هر فرصت ممکن، در سراسر جبهه‏های جنگ به گازهای شیمیایی متوسل شد. برای نمونه، در فروردین‏ماه این سال، نیروهای عراقی با استفاده از خمپاره‏انداز و توپخانه چهار بار علیه نیروهای خودی از گلوله‏های شیمیایی استفاده کردند و مناطق فکه (3 فروردین‏ماه و سال 1362)، پایگاه مسلم نقابی (6 فروردین‏ماه سال 1362) و سومار (در روزهای 9 و 18 فروردین‏ماه سال 1362) را هدف قرار دادند که طی آن، چهار نفر در سومار مصدوم شدند. در این میان، در 21 فروردین‏ماه، جمهوری اسلامی ایران عملیات بزرگ دیگری را با نام والفجر 1 در منطقه عمومی میسان عراق در جبل فوقی آغاز کرد که این عملیات نیز با ناکامی روبه‏رو شد و اهداف آن تحقق نیافت. پس از عملیات مزبور، مسئولان جنگ در ایران بار دیگر به عملیاتهای متوسط و کوچک متوسل شدند تا ضعف نیروهای خودی را برای اجرای یک عملیات بزرگ دیگر برطرف کنند. به دنبال آن، پس از سه ماه تأخیر، در فاصله یک هفته (29 تیرماه سال 1362 تا 7  مردادماه سال 1362) دو عملیات متوسط والفجر 2 و والفجر 3 در منطقه چومان و مصطفی در اربیل عراق و مهران به اجرا درآمد. به دنبال این دو عملیات، عراق موجی از حملات شیمیایی را علیه نیروهای نظامی و غیرنظامیان ایران آغاز کرد. از جمله در 17 مردادماه، و مناطق حاج عمران، شیوه‏رش، تمرچین، رودخانه دویرج و مناطق اطراف آن را با توپخانه و هواپیما، هدف گازهای تهوع‏آور و تاول‏زا قرار داد که در شیوه رش 24 نفر و در منطقه پادگان حاج عمران در محور پیرانشهر - رواندوز بیش از صد نفر مصدوم به همراه داشت. روز بعد نیز، روستاهای شیرواش و چند روستای مجاور پیرانشهر (دو بار در یک روز) و تمرچین هدف بمباران شیمیایی هواپیماهای عراقی قرار گرفتند که طی دو حمله پیرانشهر، 138 تن مصدوم شدند و دو تن دیگر جان باختند. در تمرچین نیز، سی‏نفر در معرض گاز خردل قرار گرفتند و به شدت آسیب دیدند. در 23 مردادماه هم ارتفاعات قمطره (چمارته) با توپخانه هدف قرار گرفت و گازهای تاول‏زا مرگ سه تن و مصدومیت دویست تن دیگر را موجب شدند. روز بعد توپخانه عراق منطقه  ساوجی را هدف گلوله‏های شیمیایی قرار داد که تلفاتی در پی‏نداشت. در پی این حملات بود که ستاد تبلیغات جنگ با انتشار اطلاعیه‏ای به زبان انگلیسی در تاریخ 3 سپتامبر سال 1983 (12 شهریورماه سال 1362) در بیان شواهدی از حملات شیمیایی عراق به نقل از یکی از مجروحان حادثه نوشت: 
«در ساعت 7 صبح روز 9 اوت سال 1983 (18 مردادماه سال 1362)، در شش کیلومتری غرب جاده پیرانشهر - رواندوز، یک فروند هواپیمای متجاوز عراقی در حالی که در ارتفاع پایین و بدون صدا بر فراز مواضع رزمندگان اسلام حرکت می‏کرد، نیروهای پیاده مستقر در جاده را هدف قرار داد. با این اقدام، نیروهای مستقر در جاده، صدایی شبیه به صدای انفجار گلوله توپ و پرتاپ بمب را شنیدند، ضمن آنکه ستون سیاهی از دود به هوا برخاست و قشر نازکی از پودر سیاهرنگ سطح تمامی لوازم را پوشاند. در این میان، چند گروه کوچک از نیروهای اسلام به موج گرفتگی دچار شدند و به بیمارستان انتقال یافتند. اما تقریبا در بسیاری از رزمندگان که به ظاهر کوچک‏ترین آسیبی هم ندیده بودند، برخی از حالات غیر عادی ظاهر شد که عبارت بود از احساس درد توأم با سوزش در پاره‏ای از نواحی بدن مانند ساق پا، و پشت و چشمها، که به تدریج بر شدت آنها افزوده می‏شد.» 
در روزهای 7 و 8 شهریورماه سال 1362 نیز، به ترتیب مناطق سردشت و سومار هدف توپهای حاوی گازهای سمی قرار گرفتند که از تعداد تلفات و مصدومان آنها، اطلاعی در دست نیست. با آغاز نیمه دوم سال و افزایش احتمال آغاز عملیات نیروهای ایران، در سراسر خطوط تماس، بر شدت کاربرد سلاحهای شیمیایی از سوی عراق افزوده شد. در تاریخ 2 مهرماه، نیروهای عراقی ارتفاعات بازی دراز را با توپخانه هدف گلوله‏های شیمیایی قرار دادند که طی آن، چهار تن مصدوم شدند. سه روزبعد، منطقه‏ای در قصر شیرین با دو گلوله شیمیایی هدف حمله قرار گرفت که در نتیجه آن، سه تن از اعضای بسیج اعزامی از تهران به شدت از ناحیه صورت مجروح شدند. در 25 مهرماه نیز، منطقه خراطها هدف گلوله‏های شیمیایی توپخانه عراق واقع شد. با وجود این، اوج استفاده از گازهای شیمیایی را باید مهرماه سال 1362 به هنگام آغاز عملیات والفجر 4 در منطقه عمومی سلیمانیه و محور پنجوین دانست. با آغاز این عملیات و پیشروی نیروهای ایرانی به داخل خاک عراق، نیروهای دشمن با گاز خردل به مواضع تحت تصرف رزمندگان ایران حمله کردند که در نتیجه آن، حدود سیصد نفر مصدوم شدند.  که تا این زمان بی‏سابقه بوده است. هم زمان با این حمله شیمیایی، در روز 2 مهرماه سه منطقه مریوان، روستاهای سیدلو و سردوش با توپخانه و خمپاره هدف حمله قرار گرفتند که طی این اقدام، سه تن در سر دوش مجروح شدند. این منطقه سه روز بعد بار دیگر با گلوله شیمیایی هدف حمله واقع شد. در 30 مهرماه، محور پنجوین شاهد حمله شیمیایی دیگری از سوی عراق بود. در گزارش بیمارستان لقمان الدوله حکیم در تهران، که محل بستری مجروحان این حادثه بود، به نقل از مجروحان چنین آمده است: «در ساعت 21:30، 30 مهرماه در سه کیلومتری شمال پنجوین در میان گلوله‏های معمولی توپهای عراقی، تعدادی از گلوله‏های شیمیایی منفجر شدند که در نتیجه انفجار آنها، دود غلیظی فضا را فرا  گرفت و به تدریج، بویی شبیه نفت در محیط به استشمام رسید. صبح روز بعد، در افرادی که با هوای آلوده به مواد شیمیایی تماس پیدا کرده بودند، عواملی چون سوزش و آبریزش از چشمها، تاری دید، خارش، تنگی نفس، سرفه و بی‏اشتهایی ظاهر شد و نواحی چین‏دار بدن آنان تغییر رنگ داد و سیاه شد.» 
در آبان‏ماه، حجم و دفعات حملات شیمیایی افزایش بیشتری یافت. در این ارتباط، روستاهای سریش، هانی برانه و بانیجان از توابع شهرهای بانه و سردشت را می‏توان نخستین اهداف دانست. در حمله به بانیجان، که در 1 و 6 آبان‏ماه رخ داد، هواپیماهای عراق گازهای تاول‏زا روی منطقه فرو ریختند که در نتیجه آن، هفتاد نفر مجروح شدند. در 3 آبان‏ماه نیز، در بانه، بمباران شیمیایی (گازموستارد) نه تن شهید و پنجاه تن مجروح در پی داشت. در حمله به مریوان، که در روز 4 آبان‏ماه با توپخانه انجام گرفت، شانزده نفر مجروح شدند. در 16 آبان‏ماه منطقه گرماب نیز هدف حملات شیمیایی قرار گرفت که طی آن، چهل تن مجروح شدند. در همین روز، بار دیگر منطقه عملیاتی والفجر 4، در پنجوین، با گاز اعصاب هدف قرار گرفت که هفده کشته و شصت مجروح در پی داشت. با تداوم عملیات والفجر 4، و منطقه عملیاتی شیخ لر بین رودخانه شیمه و ارتفاعات سری در چهل کیلومتری خاک عراق با بمبهای شیمیایی هدف قرار گرفت که در نتیجه آن، هفتاد تن از نیروهای ایران به شدت از ناحیه چشم و ریه آسیب دیدند. در این حمله، چهار فرزند هواپیما منطقه را با گلوله‏های حاوی گاز شیمیایی بمباران کردند. گزارشی که خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران چند روز پس از این حادثه مخابره کرد، جزئیات بیشتری را درباره چگونگی وقوع آن بیان می‏کند: «ساعت 17:00 روز 16 آبان‏ماه رژیم عراق در حالی که شکست دیگری را در منطقه والفجر 4 متحمل شده بود، منطقه بین رودخانه شیلر و ارتفاعات سری را با چهار فروند از هواپیماهای خود که به بمبهای شیمیایی مسلح بودند، هدف حمله قرار داد و این بار، نوع دیگری از بمبهای شیمیایی را آزمایش کرد. به گفته مجروحان این حادثه، با انفجار این بمبها بویی شبیه پیاز گندیده یا گاز تابون به مشام 
می‏رسید و شش تا هفت ساعت پس از انفجار نیز، وجود این بو حس می‏شد. موادی که از این بمبها به جا مانده بود، شبیه گریس قرمز و چرب بوده و تا شش ساعت پس از انفجار نیز بوی آن به مشام می‏رسید. در اثر این بمباران، دید افراد مصدوم به طور چشم‏گیری کاهش یافته و بعضی از آنان دچار فینگنر کانت شده‏اند و انگشتان دست را تنها از فاصله نزدیک می‏توانند شمارش کنند، ولی جزئیات آن را نمی‏توانند تشخیص دهند. در این عده که بیش از هفتاد نفر هستند، تحریکات شدید چشمی شامل پرخونی شدید، التهاب، کراتیت قرینه (ورم التهابی قرنیه)، ریزش اشک شدید، کاهش بینایی، درد فوق‏العاده شدید در چشمها، سرگیجه، تهوع و ترس از نور مشاهده می‏شود. این بمبها تا شعاع یک کیلومتری روی افراد تأثیر گذاشته‏اند و کسانی که در فاصله نزدیک‏تری از محل انفجار قرار داشته‏اند، به تنگی نفس و آلرژی پوستی نیز مبتلا شده‏اند. تعدادی از این افراد از تشخیص رنگ عاجزند و تنها رنگهای سیاه و سفید را از فاصله نزدیک تشخیص می‏دهند
پس از این حمله و به دنبال فروکش کردن عملیات والفجر 4، از شدت حملات شیمیایی عراق در جبهه‏های جنگ کاسته شد، به طوری که در آذرماه یک مورد، در دی‏ماه دو مورد و در بهمن‏ماه سال 1362، تنها یک مورد حمله شیمیایی به ثبت رسیده است. یکی از مهم‏ترین دلایل کاهش این حملات، تغییر رویه جمهوری اسلامی ایران در برخورد با سازمان ملل، به ویژه دبیر کل بود. جمهوری اسلامی ایران به دنبال تشدید حملات شیمیایی عراق علیه مناطق نظامی و غیرنظامی، برای نخستین بار در 6 آبان‏ماه سال 1362 (28 اکتبر 1983) طی نامه‏ای رسمی خطاب به دبیر کل سازمان ملل اعلام کرد که عراق در جنگ علیه نیروهای ایران از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده است و تقاضا کرد که دبیر کل گروه کارشناسی را برای بررسی موضوع به منطقه اعزام کند. شش روز بعد با تداوم حملات شیمیایی عراق، جمهوری اسلامی ایران این تقاضا را تکرار کرد.  اما در خواستهای مکرر ایران در سازمان ملل با بی‏اعتنایی روبه‏رو شد و دبیر کل در مقابل تقاضای ایران سکوت اختیار کرد. دولت عراق زمانی که با اقدام بی‏سابقه ایران در توسل به دبیر کل برای جلوگیری از گسترش کاربرد سلاحهای شیمیایی روبه‏رو شد، حملات شیمیایی خود را کاهش داد. از سوی دیگر، برای تحت الشعاع قرار دادن اقدام سیاسی ایران، طی برنامه‏ای به دبیر کل، ادعا کرد که ایران علیه نیروهای عراقی از سلاح شیمیایی استفاده کرده است و اعزام گروه کارشناسی به آن کشور را خواستار شد.   با وجود این، زمانی که دولت عراق متوجه شد. برای درخواستهای ایران در مجامع بین‏المللی گوش شنوایی وجود ندارد، محدودیت به کارگیری جنگ افزارهای شیمیایی را کنار گذاشت و با آغاز نخستین زمزمه‏های شروع عملیات بزرگ دیگری از سوی نیروهای ایران، در اوایل اسفندماه سال 1362 تهدید کرد: «در صورت نیاز، از سلاحهای جدیدی استفاده خواهد کرد که برای ایرانیان ناشناخته است.»در همین زمینه، ژنرال ماهر عبدالرشید، فرمانده سپاه سوم عراق، که در جبهه بصره مستقر بود نیز، در مصاحبه‏ای اعلام کرد: «اگر شما به من نوعی سم دفع آفات بدهید که آن را در میان این کرمهای حشرات پرتاپ کنم تا آن را استنشاق کنند و جان بسپارند، آن را به کار خواهم گرفت» رادیو بغداد نیز ورود عوامل شیمیایی جدید در جنگ را این چنین اعلام کرد: «برای کشتن هر نوع حشره‏ای، حشره‏کش ویژه وجود دارد.»این عبارت زمانی مفهوم حقیقی خود را نشان می‏دهد که بدانیم از نظر شیمیایی، بین عوامل اعصاب و حشره‏کشها نوعی رابطه وجود دارد. این تهدیدها زمانی انجام می‏شد که عراقیها به طور گسترده‏ای می‏کوشیدند تا هر گونه کاربرد گازهای شیمیایی را در جبهه‏های جنگ منکر شوند و آن را ترفند ایران برای تحت الشعاع قرار دادن تلفات انسانی خود در جنگ قلمداد کنند.  البته، مسئولان عراقی گاهی کنترل خود را از دست می‏دادند و با ایما و اشاره بر استفاده از سلاحهای شیمیایی صحه می‏گذاشتند، به طوری که وزیر اطلاعات آن کشور در پاسخ به پرسشهای خبرنگاران درباره کاربرد جنگ افزارهای شیمیایی گفت: «چرا عراق باید زیرپوش کثیفش را در ملأ عام بشوید؟» بنابراین، خط مشی کلی عراق در مورد استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه نیروهای ایران در صحنه سیاسی و در سطح رسانه‏ای، پنهانکاری و در واقع، نوعی فرافکنی بود. خط مشی‏ای که تا این زمان (پیش از عملیات خیبر در اسفند 1362)، کاملا موفقیت آمیز می‏نمود و سبب شده بود تا استمداد طلبی ایران در سطح جهانی به نتیجه نرسد. 
با وجود این، انتشار برخی از اخبار و گزارشها در مطبوعات و رسانه‏های گروهی جهان درباره کاربرد گسترده جنگ افزارهای شیمیایی از سوی عراق علیه نیروهای ایرانی در جبهه‏های جنگ آشکار کرد که بیش از این، امکان پنهانکاری وجود ندارد و موضوع از کنترل عراق خارج شده است. تقریبا از آذرماه سال 1362 که جمهوری اسلامی ایران برای نخستین بار طی نامه‏ای از دبیر کل برای جلوگیری از تکرار استفاده عراق از گازهای شیمیایی استمداد طلبید، تعدادی از روزنامه‏ها و نشریات تخصصی جهان نسبت به موضوع حساس شدند و به درج مقالاتی در این باره اقدام کردند. از جمله روزنامه گاردین در مقاله‏ای به تاریخ 5 آذرماه سال 1362، به نقل از سه پزشک انگلیسی، که برای شرکت در کنفرانس جهانی پزشکی به تهران سفر کرده و مقامات بنیاد شهید آنها را بر بالین مجروحان شیمیایی بستری در بیمارستانهای تهران حاضر کرده بودند، نوشت، شواهدی را که دولت ایران برای اثبات ادعای خود ارائه داده، آنها را متقاعد کرده که عراق برای مقابله با حمله اخیر نیروهای ایران سلاحهای شیمیایی و گازهای سمی را علیه نیروهای ایران به کار گرفته است. یکی از پزشکان انگلیسی می‏گوید: «عکسهای سربازان ایرانی با بدنهای ورم کرده نشان دهنده آن است که طی جنگ از سلاحهای شیمیایی استفاده شده است.» وی می‏افزاید: «با توجه به نوع سلاحهای مزبور، این ماده شیمیایی، نه گاز محرک اعصاب، بلکه احتمالا گاز نیتروژن خردلی بوده است.» گاردین در ادامه، با اشاره به اینکه حمله اخیر شیمیایی عراق در نزدیکی شهر پنجوین در داخل مرز عراق و در حدود سیصد کیلومتری بغداد صورت گرفته است، تأکید می‏کند که معلوم نیست این گازهای شیمیایی را کدام کشور تولید کرده است، اما گفته می‏شود که روی آثار باقی مانده از آنها علائم شوروی دیده شده است. اما این امر، تنها نشان دهنده آن است که دستگاههای پرتاپ این گازها ساخت شوروی بوده است.   
این روزنامه در پایان یادآور می‏شود که: «صدام حسین پیش از این به ایران هشدار داده بود که اگر به خاک عراق حمله کند، با سلاحهای مرگبار این کشور روبه‏رو خواهد شد. شاید گاز نیتروژن خردلی همان سلاح باشد.» 
مدتی بعد، هفته‏نامه معتبر نظامی جینز دیفنس چاپ لندن با اشاره به نقض کنوانسیون 1925 ژنو در منع تولید و استفاده از گازهای شیمیایی در جنگ، نوشت: «عراق برای مقابله با حملات موج انسانی نیروهای ایرانی در جنگ خلیج‏فارس از گاز محرک استفاده می‏کند. این گاز گوگردی است که از نفت خام در مراحل تصفیه گرفته می‏شود و شبیه گازی است که در آلمانها در سال 1917 در جنگ جهانی اول در جبهه غرب به کار بردند. گاز مزبور را عراق تولید می‏کند و به شکل گلوله توپ یا به صورت بمب، که با هواپیما به پایین ریخته می‏شود.»
با وجود انتشار مطالبی از این دست در نشریات مختلف جهان در سه ماهه پایانی سال 1983، این مسائل هیچ گونه واکنشی را در مواضع کشورها و مجامع بین‏المللی در پی نداشت و آنها همچنان، به سکوت خود در قبال کاربرد سلاحهای شیمیایی در جنگ ایران و عراق ادامه می‏دادند. در نتیجه، عراقیها که نگران واکنشهای منفی دولتها، سازمانهای بین‏المللی و افکار عمومی جهان بودند، در آغاز، غافلگیر شدند و با کاهش استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه نیروهای ایران کوشیدند، از بروز جو ضد عراقی در جهان جلوگیری کنند. به همین دلیل، پس از پایان عملیات والفجر 4، نیروهای عراق در آذرماه سال 1362 به ندرت به جنگ افزارهای شیمیایی متوسل شدند و در طول ماههای آذر، دی و بهمن سال 1362 تنها در چهار حمله از سلاحهای شیمیایی استفاده کردند که از نظر حجم و میزان مواد آلوده کننده چندان مهم نبود و تلفاتی را نیز در بر نداشت. این حملات در 4 آذرماه در منطقه پاوه، 15 همین ماه در ایستگاه حسینیه آبادان (با یک تن مصدوم) و 25 بهمن‏ماه در منطقه اروند رود با استفاده از خمپاره‏های محتوی گاز سمی انجام شد که تلفاتی را در بر نداشت. البته، این وضعیت چندان دوام نیافت. عراقیها که از سکوت دولتها و مجامع بین‏المللی در قبال استعمال گازهای شیمیایی علیه نیروهای ایرانی اطمینان پیدا کرده بودند، در اسفندماه سال 1362، با استفاده از گازهای شیمیایی چنان جهنمی رابه پا کردند که تا آن زمان بی‏سابقه بود. آنها طی یک ماه، چهارده بار به حملات شیمیایی متوسل شدند که چهار برابر از حملات سال پیش بیشتر بود.   افزون بر این، آنها سلاح جدیدی را آزمایش کردند که پیش از آن، هرگز در جنگی به کار نرفته بود که از آن جمله می‏توان به عامل اعصاب یا گاز تابون اشاره کرد.
منبع: کتاب استفاده گسترده عراق از سلاح های شیمیایی

X