معرفی وبلاگ
ما باید این توجه را هیچوقت از خود بیرون نکنیم، از مغز خود بیرون نکنیم که ما بندگان خدا هستیم و در راه او و در سبیل او حرکت می کنیم و پیشروی می کنیم. اگر شهادت نصیب شد، سعادت است و اگر پیروزی نصیب شد سعادت است. حضرت امام خمینی (ره)
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 389992
تعداد نوشته ها : 139
تعداد نظرات : 14
Rss
طراح قالب
GraphistThem244
<span><span style="font-family: Tahoma;">New Page 2</span></span>

وقوع انقلاب اسلامی در ایران یک بار دیگر زمینه چالش و درگیری میان ایران و عراق را مهیا ساخت. نظام سیاسی جدید در ایران که بر اساس اندیشه دینی و انقلابی پایه ریزی می‏شد، به طور طبیعی برای مسلمانان منطقه و عراق حامل پیام بود. از این رو عنصر ایدئولوژی خود به خود اختلافات فی ما بین دامن می‏زد. بدون توجه به ریشه‏ های قدیمی اختلاف مرزی بین عراق و ایران که سابق بر این موجب تنش‏ها و درگیری‏هایی گردیده بود، در این مرحله از تاریخ حیات دو کشور، صرف پیروزی انقلاب اسلامی با مضمون ایدئولوژی شیعی برای کشوری چون عراق با اکثریت مسلمانان شیعی می‏توانست مخاطره انگیز باشد 

پیروزی انقلاب اسلامی ایران تعادل قوا را در منطقه خلیج فارس به نفع عراق تغییر داد. سقوط شاه که ژاندارم غرب در خلیج فارس بود، خلأ قدرتی در منطقه خلیج فارس به وجود آورد. صدام حسین برای تثبیت نقش خود به عنوان ژاندارم جدید خلیج فارس در بهمن 1358 به انتشار منشور ملی اقدام کرد 

وی در این باره گفت: «به عقیده ما تعهد کشورهای خلیج (فارس) به این منشور به عنوان تعیین کننده چارچوب کل روابط فی ما بین، امنیت خلیج (فارس) را تأمین کند» 

از طرف دیگر عراق با دامن زدن به نگرانی بی‏مورد کشورهای خلیج فارس از انقلاب اسلامی ایران، توانست آن‏ها را به طرف خود جلب نموده و عراق را به عنوان تنها سپر دفاعی در مقابل انقلاب اسلامی ایران معرفی کند. سعدون حمادی در این زمینه طی نامه‏ای به سازمان ملل گفته است: اگر عراق سقوط کند، پس از آن تمام کشورهای خلیج عربی (فارس) سقوط خواهند کرد

صدام هنگامی که به قدرت رسید که اوضاع بین المللی و منطقه‏ای برای دست یابی به اهدافش کاملا مساعد بود، از نظر بین المللی، غرب در پی سرنگونی ژاندارم وفادار خود، محمد رضا پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی، منافع خود را بیش از پیش در خطر می‏دید. کشورهای منطقه نیز با خطر صدور انقلاب اسلامی ایران روبرو بودند. در این حال، دولت‏های منطقه و امریکا نیز بی‏میل نبودند که فردی چون صدام حسین، جمهوری اسلامی ایران را با ارتشی ضعیف و از هم پاشیده، وضعیت سیاسی متشنج و درگیر اختلافات داخلی، تنبیه نماید. افزون بر این، انعقاد قرارداد کمپ دیوید و انزوای سیاسی مصر و سادات در جهان عرب موجب شد که مصر (و نه فقط جمال عبدالناصر) نقش سنتی خود را به عنوان رهبر جهان عرب از دست بدهد و این موضوع، فرصت طلایی برای صدام فراهم نمود، تا عراق را جانشین مصر نماید

به طور خلاصه به نظر می‏رسید با توجه به شخصیت صدام، وقوع انقلاب اسلامی و سقوط رژیم شاه، شرایط منطقه‏ای خاورمیانه و جهان عرب و وضعیت روابط بین المللی شرایطی مساعد برای وقوع جنگ و تجاوز نیروهای بعثی عراق علیه ایران را فراهم می‏آورد و این «قادسیه صدام» امری اجتناب ناپذیر بود. صدام برای امتناع افکار عمومی عراق و جهان عرب که امضای قرارداد 1975 الجزایر را نشانه ضعف او در برابر قدرت ایران می‏دانستند، در اولین فرصت مناسب، قرارداد را لغو نمود. وی در سخن‏رانی‏هایش، پیش از جنگ و در جریان حمله به ایران، همواره تأکید می‏نمود که جنگ را برای لغو قرار داد الجزایر و استقرار دوباره حاکمیت عراق بر اروندرود شط العرب) آغاز کرده است

در تاریخ 19 شهریور 1359 دولت عراق آن قسمت از اراضی را که ادعا می‏نمود بر طبق موافقت نامه 1975 الجزایر باید به آن دولت مسترد می‏گردید، با توسل به زور به اشغال خود درآورد و اعلام نمودند که نیروهای عراق به مرزهای بین المللی رسیده‏اند اما اهداف واقعی و نهانی دولت بعثی عراق عبارت بود از اشغال بخش‏های عرب نشین ایران، تا جریان پان عربیسم منطقه، آن را حمله‏ای ایدئولوژیک به غیر عرب‏ها تعبیر نکند

هدف دوم، تسلط بر منابع انرژی و بالا بردن ریسک دفاع برای جمهوری اسلامی ایران و هدف سوم نیز این بود تا با حمله و تضعیف جمهوری اسلامی، اعتماد غرب را به طرف خود جلب نماید 

تجاوز نیروهای مسلح عراق به ایران با این توافق روشن صورت گرفت که به دلیل درهم ریختگی حاصل از انقلاب، بی‏انگیزه بودن ارتش و اعلام سران آن و همچنین قطع ارسال سلاح‏های غربی به ایران، طی همان هفته‏های اول با حملات سریع و برق آسای نیروهای عراقی به اتمام می‏رسد. اما آن چه که در پیش بینی دولت بعثی عراق و نیروهای غربی حامی آن‏ها لحاظ نشده بود هجوم سریع مردم به سوی جبهه ‏های نبرد و تصمیم به مقابله با این تجاوز آشکار بود. مزید بر این، دستگاه رهبری عراق و غرب هنوز به درک روشنی از ابعاد شخصیت رهبری انقلاب اسلامی به خصوص سازش ناپذیری و جسارت ایشان پی نبرده بودند، دو عاملی که پیروزی انقلاب اسلامی و هدایت جنگ تا مراحل نهایی مرهون آن‏ها بود. لذا با اعلام تصمیم حضرت امام (ره) مبنی بر لزوم مقاومت و بیرون راندن دشمن از سرزمین اسلامی و نام گذاری این جنگ به نام جنگ اسلام و کفر، هجوم مردم به جبهه‏ ها آغاز شد

منبع: کتاب بررسی مراحل و تحولات جنگ 

New Page 2

علت تصمیم‏گیری ایران برای پایان دادن به جنگ و تأثیر عوامل مختلف از جمله تحولات سیاسی - نظامی ماه‏های پایانی جنگ ایرانی بود  وی توازن قدرت نظامی را توضیح می‏دهد و می‏نویسد: «نظامیان عراقی ابتکار عملیات را از دست ایرانی‏ها پس گرفته و سربازان ایرانی را مجبور به عقب‏نشینی کرده بودند. این امر که پس از حملات موشکی و شیمیایی از طرف عراق به تحقق پیوسته بود نشان می‏داد که نهایتا روحیه‏ی ایرانیان شکسته شده است. روحیه، نیرو و توانی بود که ایران در مقابل تمام کمبودهای خود در زمینه‏های مختلف به آن تکیه می‏کرد اما دیگر از دست رفته بود؛ زیرا روحیه، توکل، حرارت و پشتکار چیزی نیست که بتوان آن را یک شبه به دست آورد و برخلاف کمبودهایی مانند هواپیما یا قطعات یدکی نمی‏توان از منابع خارجی تهیه کرد  از نظر چوبین ضرباهنگ تغییر در روند جنگ حادثه دوگانه‏ای بود که در 28 و 29 فروردین 1367 به ایران وارد شد و آن شکست ایران در فاو و انهدام چند کشتی ایرانی به وسیله‏ی ناوگان امریکا بود. فاو به گفته چوبین از لحاظ سیاسی و روانی بسیار پر اهمیت بود؛ زیرا سمبل موفقیت ایران به شمار می‏رفت و از دست دادن آن پس از شش سال جنگ، ایران را تهیدست جلوه می‏داد ولی مهم‏تر از آن پس گرفتن گویای تغییر موازنه در بعد روانی بود. .

کردزمن در کتاب خود با اشاره به اینکه روند جنگ در بهار 1988 (1367) به صورتی اساسی تغییریافت درباره‏ی سه مجموعه از عوامل شکل دهنده این مرحله از جنگ می‏نویسد: «نخست انجام یک سری تغییرات مهم در نیروهای مسلح عراق و شیوه‏های لازم آن؛ دوم، تغییر توانایی ایران برای ادامه‏ی جنگ به دلیل تأثیرات انباشته شده شکست‏های سیاسی - نظامی و سوء مدیریت جنگ و سومین عامل، که کمتر محسوس بود، حضور نیروهای غربی در خلیج (فارس) و انزوای فزاینده دیپلماسی ایران بود.»

صرف‏نظر از نقش عوامل مختلف سیاسی - نظامی و اقتصادی در تصمیم‏گیری ایران برای پایان دادن به جنگ، آنچه صورت گرفت به این شرح بود که عراق همزمان با حمله‏ی امریکا به سکوهای نفتی ایران حمله به فاو را، که از مدت‏ها قبل مقدمات آن فراهم شده بود، آغاز کرد. آقای رضایی، فرمانده وقت سپاه، در این باره می‏گوید: «عراق 26 ماه زیرسازی‏های لازم را برای حمله به فاو انجام داده بود. سپاه هفتم تحت امر ماهر عبدالرشید به صورت متمرکز برای باز پس‏گیری فاو برنامه‏ریزی می‏کردند. لشکرهای گارد هم تحت امر وی بودند. سقوط فاو پس از حمله عراق 36 ساعت به طول انجامید. صد نفر اسیر شدند و پانصد نفر به شهادت رسیدند.» ایشان درباره‏ی تداوم حملات عراق و شکل‏گیری روند بعدی می‏گوید: «شلمچه پس از هشت ساعت سقوط کرد در صورتی که ما آماده‏تر از زمان حمله عراق به فاو بودیم. عقبه داشتیم و غافل‏گیر نبودیم خطوط را تقویت کرده بودیم و حضور داشتیم. نیروی احتیاط در اختیار داشتیم و ساعت حمله را می‏دانستیم ولی در یک سوم زمان، شلمچه را از دست دادیم. اراده وجود داشت شلمچه را حفظ کنیم ولی دشمن قدرتمند بود و تغییر تاکتیک داده بود. اوج قدرت عراق در حمله به جزایر مجنون بود. پس از آن عراق به خطوط دفاعی ارتش حمله کرد و اسیر و امکانات گرفت و عقب‏نشینی‏های اول جنگ تکرار شد و عراق به مرز رسید در حالی که نیرویی برای استقرار در مرز وجود نداشت و خطر ورود عراق به خاک ایران وجود داشت.»

با پیدایش وضعیت جدید نظامی و تغییر در موازنه جنگ و پیامدهای روحی و روانی آن در جامعه و جبهه‏های جنگ پذیرش قطعنامه و پایان دادن به جنگ اجتناب‏ناپذیر بود؛ زیرا در چنین موقعیتی گزینه‏ی دیگری وجود نداشت. توضیح شرایط و روندی که به پذیرش قطعنامه منجر شد قابل توجه است. آقای موسوی اردبیلی، رئیس وقت قوه قضاییه در این زمینه می‏گوید: «قطعنامه یک بحث مفصلی است که من یک بخشی از آن را عرض می‏کنم. شاید دو سه شب پیش از پذیرش قطعنامه بود که یک شب، ظاهرا ما پنج نفر بودیم. آقای خامنه‏ای، آقای هاشمی، آقای موسوی نخست‏وزیر و بنده، احمد آقا هم آنجا بود. قرار شد برویم پیش حضرت امام تا ببینیم که نظرشان چیست؛ البته بعد از سقوط فاو بود که اوضاع ما یک مقدار درهم ریخته بود. من مقداری مریض بودم، آقایان گفتند: شما به همین صورت بیایید، عیب ندارد. ما رفتیم خدمت امام، در آنجا گزارش داده شد. آن کسی که بیشتر جبهه می‏رفت آقای هاشمی بود لذا بیشتر گزارش می‏داد. تنها کسی که حرف نمی‏زد، من بودم، چون مریض بودم. نظر ما این بود که با این وضعی که پیش آمده باید قطعنامه را قبول کنیم یا نه؟ امام خیلی صریح و قاطع گفت: «نه.» آن شب به همین جا ختم شد، برخاستیم و آمدیم.» .

نظر به ادامه‏ی حملات عراق و وضعیتی که پیش آمده بود بررسی‏ها در جمع پنج نفره‏ی سران کشور ادامه یافت. بنابر توضیح آقای موسوی اردبیلی «باز هم جمع شدیم، صحبت شد که برویم پیش امام شاید نظرشان برگشته باشد. بالاخره قرار شد برویم و رفتیم. امام نماز را در خانه خود می‏خواند ما که رفتیم امام قبل از ما نماز را تمام کرد و رفت داخل. امام با خبر بود که برای چه آمده‏ایم. رفتیم داخل، باز صحبت شروع شد. امام گفت که «من نمی‏کنم.» وقتی که دید رفقا می‏گویند صلاح است، گفت: «بریزند همه ما پنج شش نفر را بکشند چیزی می‏شود؟ هر روز این همه جوان‏ها در جبهه کشته می‏شوند، ما هم کشته می‏شویم.» من گفتم: شما بهترین صورت را می‏فرمایید، چون اگر الآن موشکی بیندازند که ما کشته شویم، نهایت این است که ما پنج شش یا ده سال جلوتر مرده‏ایم.. اما بدتر از این صورت هم هست، اگر اینها بیایند استان خوزستان را تا کرمانشاه بگیرند و دیگر جلو نیایند، نفت را که می‏گیرند. دست ما را از آن چیزی که نان مردم را تأمین می‏کند قطع می‏کنند، آن وقت نمی‏توانیم جواب مردم را بدهیم. اگر مردم گفتند کاری که شما می‏خواستید بکنید، این بود؟ این وضع بدتر است. امام فرمود: حالا پیشنهاد شما چیست؟ آقای هاشمی که در آن وقت فرمانده بود گفت: من قطعنامه را قبول می‏کنم حتی اگر مردم بر سرم بریزند منتهی دیگران هم به من کمک کنند. اول قرار شد که ایشان قطعنامه را قبول کند و ما هم همگی آن را تأیید کنیم. اگر قضیه بحرانی برطرف شد که هیچ، و گرنه امام به کمک ما بیاید. بحث به اینجا رسید و آن شب تمام شد.»

پس از اتمام جلسه به نظر می‏رسید توافق و اجماع اولیه برای پایان دادن جنگ حاصل شده است و تنها روش آن در حال بررسی است. آقای موسوی اردبیلی می‏گوید: «ما آمدیم قبل از اینکه بخوابیم احمد آقا زنگ زد و گفت امام می‏گوید: «دست نگه دارید تا من بگویم که چه کار کنید.» ما فردا صبح منتظر بودیم که امام آخرین فکرش را بگوید. مثل اینکه امام فکر کرده بود که این کار یک نفر، دو نفر یا پنج نفر نیست. امام گفت: «من می‏پذیرم و اطلاعیه را می‏دهم. شما افراد و ائمه جمعه را جمع کنید اول به آنها بگویم بعدا اطلاعیه را می‏دهم.» امام اطلاعیه را که نوشت به سه قوه فرستاد که نظرشان را بگویند که نمی‏دانم تغییراتی کرد یا نه. قطعنامه این طور قبول شد.»

آقای موسوی جزایری، عضو مجلس خبرگان رهبری و نماینده‏ی ولی فقیه در استان خوزستان، درباره‏ی جلسه‏ای که با حضور ائمه جمعه کشور و افراد دیگر برگزار شد می‏گوید: «از طرف حضرت امام اعلی الله تعالی مقامه به جلسه‏ای دعوت شدیم که نمی‏دانستیم موضوع جلسه چیست؟ بنده شب را در منزل آقای شمخانی مهمان بودم. صبح پس از صرف صبحانه از یکدیگر خداحافظی کردیم و هر کسی به دنبال کار خودش رفت ولی جلوی در ریاست جمهوری یکدیگر را دیدیم، معلوم شد مقصدمان یکی بوده است. موضوع آن جلسه ختم جنگ از طرف حضرت امام قدس (سره) و اعلان قبول آتش‏بس بود. رئیس جلسه رهبر معظم انقلاب بود، که رئیس جمهور وقت بودند، آیات عظام مشکینی، مهدوی‏کنی، هاشمی رفسنجانی، کروبی و جمع دیگری از شخصیت‏های نظامی و سیاسی کشور بودند. جلسه پس از قرائت قرآن با قرائت نامه حضرت امام به وسیله حاج سید احمد آقا، رحمه الله علیه، شروع شد. دو سه نفر از حاضران صحبت کردند، من دیدم بحث در حال انحراف است لذا وقتی نوبت من رسید گفتم: با توجه به اعلان موضع از طرف حضرت امام، مبنی بر پایان جنگ، جای حرفی برای ما نیست... و من فقط در حاشیه‏ی مطلب عرایضی بیان کردم مانند کیفیت اعلان، نحوه‏ی تعامل با عوارض مسئله و... به لطف خدا عرض بنده مؤثر واقع شد و روال بحث را مشخص کرد. عصر آن روز جلسه عمومی با حضور اعضای دولت، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و عده‏ای دیگر از شخصیت‏های سیاسی اجتماعی کشور در محل مجلس برگزار و نامه حضرت امام قرائت شد.»

در جلسه‏ای که با حضور مسئولان کشور برگزار شد تا پیام امام درباره‏ی جنگ و اتمام آن قرائت شود بعضی اشخاص حاضر در جلسه واکنش‏هایی نشان دادند که نگرانی و در عین حال اعتراض به این وضعیت را بیان می‏کرد. چنانکه در همان زمان یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی درباره‏ی آنچه به این نتیجه منجر شد گفت: «ما می‏بایست در این فاصله هشت سال خودمان را مهیا می‏کردیم. وضعیت امروز حکایت از این دارد که هم در جبهه می‏جنگیدیم و هم در پشت جبهه زندگی عادی خود را می‏کردیم عده‏ای می‏جنگند و عده‏ای هم زندگی می‏کنند. شرایط این گونه حکم می‏کند که این وضعیت قابل استمرار نیست و اگر تصمیم گرفته نشود برای جامعه شکنندگی به وجود می‏آید.» ایشان با اشاره به سقوط فاو می‏گوید: «واضح است تا مشکل ریشه‏یابی و ضعف‏ها بررسی نشود مشکل جنگ همچنان باقی خواهد ماند. مشکل امروز ما اتخاذ استراتژی مناسب و راه رسیدن به آن استراتژی است و وقت تلف کردن به هدر دادن نیروهاست.»

در هر صورت، برای اعلام رسمی پذیرش قطعنامه 598 توافق حاصل شد و این اقدام صورت گرفت. به گفته‏ی آقای ولایتی کشورهای غربی که مداوم بر این نکته تأکید می‏کردند که عراق قطعنامه را پذیرفته است و ایران نمی‏پذیرد، غافل‏گیر شدند، چرا که ما صلح را پذیرفته بودیم و این عراق بود که باز هم حمله می‏کرد. در این وضعیت دنیا بسیج شد تا عراق را وادارد که قطعنامه را بپذیرد. بندر بن سلطان، سفیر عربستان در واشنگتن به عراق رفت. همه‏ی غربی‏ها به صدام فشار آوردند که آتش‏بس را بپذیرد. سرانجام پس از چند روز که من به دعوت دبیرکل سازمان ملل برای مذاکره به نیویورک رفته بودم، طارق عزیز هم، زیر فشار دنیا به نیویورک آمد و البته باز هم اظهار می‏کرد که دستوری برای پذیرش آتش‏بس ندارد. ولی پس از فشار زیاد جامعه بین‏الملل، سرانجام عراق آتش‏بس را در روز 29 مرداد 1367 پذیرفت.

اظهارات سران سه قوه درباره‏ی پذیرش قطعنامه رویکرد جدید به صلح را بیان و به تغییر شرایط و ضرورت‏های اتخاذ تصمیم به پایان دادن به جنگ اشاره می‏کند. آیت ‏اله خامنه‏ ای، رئیس جمهور وقت، در نماز جمعه تهران اظهارداشت: «اعلام قبول قطعنامه به وسیله جمهوری اسلامی ایران دو فایده اساسی داشت: اول آتش‏بس را به صلاح انقلاب و کشور دانستیم. دوم با اعلام قبول قطعنامه ماهیت رژیم عراق علی‏رغم ادعاهای صلح‏طلبی آشکار شد و تحولات بعدی اصالت هر دو مصلحت را مشخص ساخت. عراق نابخردانه‏ترین کارها را انجام داد؛ یعنی نپذیرفتن آتش‏بس و گذاشتن پنج پیش شرط برای آتش‏بس که وجهه صدام را در جهان ضایع کرد.چند هفته بعد هم زیر فشار افکار عمومی جهان، اجبارا پیش شرط را کنار گذاشت و آتش‏بس را پذیرفت.»

منبع: کتاب نقد و بررسی جنگ ایران و عراق جلد پنجم

بررسیماهیت جنگ ایران و عراق بسیار اهمیت دارد. چرا که جنگ بر شکل‏گیری هویت تاریخی ایران اثر گذاشته است و این هویت و تجربه‏ی تاریخی می‏تواند بر اندیشه و اراده و عزم ملت ایران برای فائق آمدن بر حوادث آینده، همچون جنگ وسایر بحران‏های سیاسی - اجتماعی نقش تعیین کننده‏ای داشته باشد. بنابراین،اگر جنگ ایران با عراق در چارچوب و مفاهیم دیگری غیر از آنچه بوده است تعریف شود، تأثیر و هویت تاریخی خود را از دست می‏دهد و هر جنگی که چنین شود «دچار بی‏ریشگی خواهد

شدو ناظران خود را نسبت به علل و انگیزه‏های آن متحیر ساخته، نخواهد توانست همدلی نسل‏های آتی را برانگیزد. آنچه یک جنگ را در تاریخ ماندنی می‏کند، معنای آن نزد نسل‏هایی است که بدان تعلق خاطر دارند.»

اکثرپژوهشگران غربی برای اجتناب از تعیین پیوستگی ماهیت جنگ تحمیلی با جریان‏های بنیادین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی امروز جامعه‏ی جهانی تلاش می‏کنند جنگ ایران و عراق را اراده‏ی معین فرد یا جمع و حتی امری شخصی تلقینمایند  بسیاری از نظریات در توضیح جنگ ایران و عراق اختلاف شخصی صدام و امام خمینی یا تنها با تأکید بر اختلافات مرزی، با اهداف و مقاصد مشخصی مطرح می‏شود. این گونه روش‏ها در مطالعه‏ی جنگ ایران و عراق - بی هر گونه ملاحظه‏ای - بیشتر جزء نگرانه و به قصد گرفتن نتیجه‏ی کاربردی در عرصه‏ای خاص سازمان داده می‏شود. در صورتی که تصور جنگ در کلیتی واحد رابطه‏ی مشخصیبین اجزای مختلف جنگ برقرار می‏سازد. اهداف، ریشه‏ها، رهبری و فرماندهی، شیوه‏ها، جنگجویان و حامیان، هر یک نقشی ایفا می‏کنند و مبین ماهیت و هویت جنگ‏اندجنگ ایران و عراق همچنین با مشخصه‏ای رایج در مفهوم جنگ جهان سومی که پس از جنگ جهانی دوم رواج یافت و با تأثیر از عوامل مختلفی چون بحران ناشی از تشکیل دولت ملی شامل بحران‏های سه گانه هویت، مشروعیت، مشارکت و گسترش جهانی میلیتاریزم، میراث استعمار در زمینه‏ی جغرافیای سیاسی، تأثیر جنگ سرد و رقابت دو ابرقدرت  توضیح‏پذیر نیست. شهرام چوبین، یکی از محققان صاحب‏نظر در جنگ ایران و عراق، به تفاوت جنگ ایران و عراق با جنگ‏های مشابهاشاره می‏کند و می‏نویسد:

«درمیان منازعات کشورهای جهان سوم، جنگ ایران و عراق از چندین دیدگاه غیرمعمول است. آنچه معمولا در این باره در غرب گفته می‏شود تعداد کثیر تلفات انسانی، زیان‏های سنگین اقتصادی وارد شده و در طول کشیدن آن است.

آنچهکمتر به آن پرداخته می‏شود نوع درگیریی است که با الگوی رایج در مناطق غیرصنعتی جهان تفاوت دارد، چرا که در این مناطق تمایل به سمت جنگ‏های درون مرزی یا غیرنظامی است در حالی که نمونه‏ای نسبتا نادر از درگیری بین دولت‏ها بود؛ جنگی که در قالبی کلاسیک جای می‏گرفت و منازعه‏ای صرف بر سر آب و خاک نبود، بلکه با قدرت‏طلبی و گسترش عقاید فکری نیز همراه بود.»

عواملمؤثر در شکل‏گیری زمینه‏های جنگ نسبت مشخصی با ماهیت و مشخصه‏ های جنگ و درنتیجه تمایز آن با الگوهای رایج دارد. وقوع جنگ با فاصله‏ی بیست ماه پس آغاز انقلاب بیان کننده‏ی رابطه جنگ با انقلاب است. سقوط رژیم شاه منافع آمریکا و غرب را به مخاطره افکند، به ویژه اینکه ماهیت دینی و مردمی بودن انقلاب، گسترش آن را در سطح منطقه ممکن ساخت. این ارزیابی و پیش‏بینی درباره‏ی گسترش انقلاب اسلامی در سطح منطقه، نوعی نگرانی بین‏المللی به وجود آورد که تلاش برای اعاده‏ی نظم پیشین با «توافق بیان نشده‏ی بین‏المللی برای دفاع از وضع موجود» ، مسیر وقوع جنگ را هموار ساخت. با اینتوضیح، باید جوهر اندیشه‏ی دینی اسلام را که شامل جهاد و مبارزه با تکیه بر شهادت‏طلبی و فراخواندن مردم به صحنه‏ی سیاسی - اجتماعی در دوره‏ی انقلاب و سپس دعوت مردم به مقاومت در برابر تجاوز عراق و تحولات بین‏المللیمعاصر را شناسایی کرد تا ماهیت جنگ ایران و عراق و تحولات بین‏المللی معاصر را شناسایی کرد تا ماهیت جنگ ایران و عراق و تحولات آن، تحلیل و تبیین شود. براساس این تحلیل از یک سو، انقلاب دینی به حضور مردم در صحنه‏های انقلاب و جنگ منجر شد و از سوی دیگر، بر شکل‏گیری رفتار و تصمیم رهبران، مسئولان و فرماندهان و مردم تأثیر گذاشت و متقابلا براساس درکی که نظام بین‏المللی از ماهیت انقلاب و تهدیدی که برای منافع غرب داشت، برای مهار انقلاب از روش‏های مختلف استفاده کرد و در نهایت عراق را برای حمله‏ی به ایران ترغیب کرد.

برهمین اساس جنگ و تحولات نظامی عمیقا با سایر اجزا پیوستگی دارد. بدین معناکه با تعریف امام از جنگ آن را «جنگ اسلام و کفر» خواندند و عراق را در تجاوز به ایران عامل امریکا دانستند ماهیت عقیدتی - سیاسی جنگ تعریف شد و همین نگرش از یک سو، مبانی جنگ را و از سوی دیگر، نگرش به صلح را شکل داد. در واقع، با تعریف عقیدتی - سیاسی جنگ در حالی که رفتار فردی و اجتماعی در جبهه و پشت آن براساس تکلیف شرعی ترسیم می‏شد، ماهیت مواضع سیاسی در برابر عراق و حامیانش و نظام بین‏الملل و اساسا پیشنهادهای صلح نیز مشخص می‏شد.

درسطح نازل‏تر، ماهیت عقیدتی جنگ بر اهداف، استراتژی عملیاتی و تاکتیک‏های نظامی تأثیر گذاشت و نیروهایی داوطلب شهادت به وجود آورد.

بههمین دلیل الگوی تفکر سیاسی و نظامی رئیس جمهور وقت، بنی‏صدر، که بر اساس تئوری و روش‏هایی متأثر از آموزه‏های نظامی ارتش امریکا بود نه تنها به هنگام تجاوز عراق پاسخگو نبود، که به هنگام آزادسازی مناطق اشغالی نیز ناکام ماند و عملا به بن‏بست نظامی در جنگ منجر شد و کشور را بر لبه‏ی پرتگاه تجزیه‏ی ارضی و بی‏ثباتی سیاسی قرار داد.

درنتیجه، می‏توان تأکید کرد که آغاز جنگ حمله به انقلاب بود و انقلاب با جنگهزینه‏ی سنگین رویارویی با منافع امریکا و غرب را پرداخت. باورها و اعتقادات دینی و خصلت انقلابی در سازمان‏دهی نیروها برای تثبیت نظام سیاسی انقلاب، رویارویی ایران و امریکا را ناگزیر ساخت و سرانجام رفتار عراق در چارچوب منافع امریکا به جنگ منجر شد. انرژی انقلابی با وقوع جنگ آزاد شد، بدین معنا که آمادگی مردم برای حفظ انقلاب و تحقق شعارهای آن که شامل استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی بود همانند انرژیی متراکم در جامعه وجود داشت، ولی آشکار نبود. تجاوز دشمن خارجی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی واز بین بردن انقلاب به منزله‏ی آزمونی بزرگ برای نمایش آمادگی و جانفشانی مردم برای دفاع از انقلاب و حفظ نظام بود.

واین انرژی متراکم را آزاد کرد و همین امر عنصر تعیین کننده‏ای در به هم ریختگی محاسبات اولیه‏ی عراق و ناکامی این کشور در تجاوز به ایران بود. اینتحول بنیادین، مفهوم و ماهیت جنگ و ساختار جامعه را تغییر داد.

منبع: کتاب نقد و بررسی جنگ ایران و عراق

وبلاگ روایت هشت - Www.Revayate8.Tebyan.Net

دفاعاز نظر امام خمینی (رض) از جایگاه و اهمیت ویژه‏ای برخوردار است؛ به طوری که آن را پرورش دهنده‏ی جوهر انسانیت و مایه‏ی بروز شجاعت در انسان می‏داند:
جنگ خیلی خوب است از یک جهت و آن این است که شجاعتی را که درباطن انسان است، بروز می‏دهد و تحرک برای انسان حاصل می‏شود. انسان از آن خمودی بیرون می‏آید.» (1)
همچنین امام راحل (ره) جنگ و دفاع را ابزاری می‏داند که با آن موانع از سر راه رشد و تکامل جوامع اسلامی برداشته می‏شود: «این یک رحمتی است، صورتش انسان فکر می‏کند که کشتار است، لکن واقعش بیرون کردن یک موانعی از سر راه انسانیت است.» (2)
مخصوصا کشوری که انقلاب اسلامیکرده است و اجرای احکام نورانی اسلام را در همه‏ ی زمینه‏ ها هدف قرار داده است، دفاع و جهاد برای او تکلیفی شرعی و الهی می‏شود و صرف نظر از تأثیرات فردی و اجتماعی، باید آن را به عنوان یک تکلیف شرعی مورد توجه قرار دهد. درهمین باره نیز امام خمینی (رض) چنین فرموده‏اند:

«آحاد مردم یکی‏ یکی‏ شان تکلیف دارند برای حفظ جمهوری اسلامی؛ یک واجب عینی، اهم مسائل واجبات دنیا، اهم است و از نماز اهمیتش بیشتر است. برای اینکه این حفظ اسلام است، نماز فرع اسلام است، این تکلیف برای همه ماست.»
به طوری که ملاحظه می‏شود، دفاع و جهاد در اسلام، اهمیتی چند جانبه دارد که اهم آن را به شرح زیر می‏توان خلاصه کرد:
الف: تقویت جوهره‏ی انسانیت و آبدیده کردن روح انسان در حوادث و مشکلات
ب: بروز و ظهور عنصر شجاعت و مقاومت در انسان مؤمن و دفع رخوتها و سستیها.ج: دفع موانع از مسیر تکامل و رشد جامعه‏ی اسلامی و قطع طمع دشمنان در حمله به کشوری مقاوم و آماده دفاع.
د: وجوب شرعی جهاد و دفاع در کنار دیگر واجبات دینی، به عنوان قویترین نمود انگیزه‏ی دفاعی در اقشار مختلف جامعه انسانی
پی نوشتها:
1- صحیفه ی نور، ج13، ص 108
2- همان، ج16، ص 2
منبع: کتاب سیری در اندیشه دفاعی حضرت امام خمینی (رض)

بامتزلزل شدن پایه‏ های حکومت شاه، امریکا به دلایل متعددی تصمیم گرفت عراق را جایگزین ژاندارم قبلی خویش سازد. در راستای این هدف، با کنار گذاشته شدنحسن البکر، صدام در عراق به قدرت می‏رسد و درصدد بر می‏آید بتدریج مردم مسلمان عراق، و ارتش ضد صهیونیست این کشور را برای برخورد با ایران آماده کند، تا در صورت عدم موفقیت سناریوهای امریکا در سرنگون‏سازی جمهوری اسلامی(کودتا، تجزیه‏طلبی اقوام مختلف، ترور مسئولان کشور) با تهاجم نظامی به ایران، به عنوان حربه‏ی دیگر امریکا وارد عمل شود.

دستگاهتبلیغاتی رژیم عراق در آغاز، درصدد بر می‏آید تا در تلاشی همه‏جانبه، چهره‏ی مطهر جمهوری اسلامی را در افکار عمومی عراق به شکلی منفی ترسیم کند تا در صورت وقوع جنگ این القائات ذهنی را در سطح مردم و نظامیان عراقی، توسعه ببخشد. و به این ترتیب، مردم و ارتش عراق را برای ایستادن در برابر سپاه توحید آماده کند و در مراحل بعدی، محرومیتهای ناشی از جنگ را برای مردم عراق قابل تحمل سازد و مهمتر از اینها، در مردم و نظامیان عراقی انگیزه‏ی کشتن سپاهیان توحید و کشته شدن در راه مطامع استکبار جهانی را ایجاد کند. به این ترتیب در فضای دیکتاتوری بسته‏ی جامعه‏ی عراق، که از سویی با سانسورهای مختلف مواجه است و از سوی دیگر، به علت ستایش و تبلیغ صرف اندیشه‏ی بعثی‏ها (که در صورت لزوم حتی دست به تحریف تاریخ هم می‏زدند)به یکنواختی گراییده بود، تبلیغات عراق با پیروزی انقلاب اسلامی، بتدریج افکار عمومی را به سوی دشمنی کینه‏جو و ضداسلامی در شرق کشورشان متوجه می‏کند. 

بافرار شاه از ایران، رسانه‏های خبری عراق برای مخدوش ساختن اصالت حرکت مردم، از انقلاب ایران با عنوان «حرکتی امریکایی» (1)  یاد می‏کند و با پیروزی انقلاب اسلامی، صدام ضمن ارائه‏ی تحلیلی به رده‏های پایین‏تر حزب بعث در خصوص علل ظهور انقلاب اسلامی چنین می‏گوید: 

«استعمارامریکا هنگامی که احساس کرد شاه وجهه‏ی خود را در بین ملت ایران از دست داده و سیاستی مستقل از غرب در پیش گرفته است، تغییر او را امری ضروری دانسته، (امام) خمینی را برای اجرای سیاستهای خود، به عنوان جایگزینی برای وی برگزید و قطعا نظام حکومتی او، موضعی مخالف در قبال عراق، انقلاب این کشور و امت عربی اتخاذ خواهد کرد» (2)  

علاوهبر این، دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق با طرح برخی از رخدادهای تاریخی واقعی یا مجعول، سعی می‏کند برای ریشه‏های اختلافات ایران و عراق تبیینی تاریخی فراهم آورد. به عنوان مثال، به مردم هشدار می‏دهد: 

«طوفانتهاجم از جانب شرق به سمت عراق و امت عربی در حال وزیدن است و نژادپرستان ایرانی که هزاران سال است چشم طمع به سرزمینهای امت عربی دوخته‏اند، در صددند همانطور که متجاوز از دو هزار سال پیش، هخامنشیان قسمتهایی از عراق را دوباره به اشغال خود درآوردند، اکنون به رهبری (امام) خمینی عراق را دوباره به اشغال خود درآورند»

درهمان زمان، دستگاه تبلیغاتی عراق فیلمی به نام «قادسیه» تهیه کرد و با تحریف نبرد قادسیه، که بین اسلام و کفر انجام گرفته بود، «از نبرد قادسیه به عنوان نبردی که بین اعراب و فارسها رخ داده و به پیروزی اعراب منجر شده بود، یاد کرد»در زمان جنگ هم همین سخنان را می‏شنویم. «اکنون ایرانیان درصدد گرفتن انتقام قادسیه‏ی اول برآمده‏اند» علاوه بر این، در این تبلیغات، عراق با استناد به عطوفت کورش در حق یهودیان عصر خودش، از «روابط تاریخی ایران با صهیونیست‏ها از عصر بابلی قدیم» سخن گفته و ضمن ترسیم تداوم این روابط تا عصر حاضر، می‏گوید: 

«اکنون نیز ایران در خدمت تحقق اهداف صهیونیسم در منطقه است و در هدفی مشترک با وی، درصدد تهاجم به عراق است»  

درفراز دیگری از این تبلیغات عراق درصدد بر می‏آید تا مسلمان بودن مردم ایران را انکار کند و آنها را به عنوان «آتش‏پرست» و «مجوس» معرفی کند. یکیاز استدلالهای دستگاه تبلیغاتی عراق در مجوس نامیدن ایرانیان به شرح زیر بود:

«ایرانیانمجوس در صدر اسلام سعی می‏کردند از گسترش و ترویج اسلام جلوگیری کنند، اماکاری از پیش نبردند، تا اینکه هزار سال قبل مجلسی در قم برپا ساختند و تصمیم گرفتند دین اسلام را از داخل تضعیف کنند»

(البتهبعدها واژه‏ی مجوس در تبلیغات عراق کمتر استفاده شد، و بیشتر روی پوشش اسلامی ایرانیها و سوء استفاده‏ی ایران از دین تأکید می‏شود).

مخدوشساختن شخصیت نورانی حضرت امام خمینی در قبل و بعد از شروع جنگ، محور مهم دیگری است که دستگاههای تبلیغاتی عراق برای نفی اسلامی بودن جمهوری اسلامی انجام می‏دهد. به همین منظور، در هر جلسه و مجمع هنری، ادبی، شعرخوانی و...که در عراق برپا می‏شود «(امام) خمینی به تمسخر گرفته شده» و به ایشان «اهانت می‏شود»

رادیو صوت الجماهیر عراق در یکی از تحلیلهای خود ضمن زیر سؤال بردن  شخصیت اسلامی حضرت امام چنین می‏گوید: 

«اقشارمختلف مردم مسلمان عراق، همچنان انزجار خود را از گفته‏های (امام) خمینی مبنی بر منتقل کردن جسد حضرت علی (ع) از نجف به قم اعلام می‏دارند. 

شیخمحمد صالح سعیدی، رئیس تبلیغات مذهبی استان دیالی (عراق) گفته‏های باطل (امام) خمینی را پیرامون اسلام و پیغمبر اکرم (ص) و ائمه‏ی اطهار، محکوم کرد و از همه‏ی مردم عراق خواست تا با فارسهای کینه‏جو به نبرد و ستیز بپردازند. وی همچنین افزود، روحانیون عراق آمادگی خود را جهت حمل سلاح برایدفاع از حریم اسلام و دین در برابر تجاوزات فارسهای دشمن، اعلام می‏دارند»

صدامو توجیه سیاسی (نهاد عقیدتی - سیاسی ارتش عراق) نیز به آماده ساختن اذهان ارتش می‏پردازند. صدام ضمن ایجاد «کینه و بغض نسبت به ایرانی در نظامیان عراقی» دستور می‏دهد «که مطالعات دانشگاه نظامی البکر، روی طرحهای تهاجمی به مرزهای ایران تمرکز یابد» و توجیه سیاسی ارتش عراق با در اختیار گذاشتن منابع مجعول و دروغین، از افسران و سربازان حزبی می‏خواهد تا رساله‏هایی تحت عنوان «تاریخ دشمنی فارسها نسبت به اعراب را به رشته‏ی تحریر درآورند» در راستای وظیفه‏ای که عدنان خیرالله، وزیر دفاع عراق، به عهده‏ی توجیه سیاسی گذاشته بود، این نهاد می‏کوشد تا «ذهن افسران جزء و سربازان ساده‏لوحرا از مسائل خرافی نظیر امام حسین، حضرت عباس و... پاک سازد»

باحادثه‏ی سوء قصد به طارق عزیز در فروردین 59 در دانشگاه مستنصریه‏ی بغداد،رژیم عراق بدون آنکه تحقیق رسمی درباره‏ی عاملان سوء قصد داشته باشد، ایران را  مسئول سوء قصد به طارق عزیز معرفی می‏کند و صدام سه بار قسم یاد می‏کند، انتقام خون کسانی را که در جریان سوء قصد به طارق عزیز کشته شده‏اند، بگیرد. 

ازسوی دیگر، مجروحان حادثه‏ی سوء قصد، که گاه تنها دچار کوفتگی بدن یا ساییدگی پوست شده بودند، به بزرگترین بیمارستان بغداد منتقل شدند و «صدام ضمن عیادت از آنها، سخنرانی آتشینی را در استهزای ایران و انقلاب اسلامی ایراد کرد و تلویزیون دولتی به پخش آن مبادرت ورزید» بعد از حادثه‏ی مستنصریه، رژیم عراق تصمیم گرفت کسانی را که «در رگهایشان خون ایرانی» جریان دارد، اخراج کند و در این میان، افرادی که گاه ایران را ندیده بودند وبا زبان فارسی آشنایی نداشتند، پس از مصادره‏ی اموال، مجبور می‏شوند خانه وکاشانه خود را ترک کنند. 

درماههای قبل از جنگ، برخی از تبلیغات برون مرزی مانند «پیامهای عربی که بعداز حمله‏ی ناراضیان مسلمان به مسجد اعظم مکه در نوامبر 79، مسلمان را به سرنگون کردن حکومتهای ارتجاعی، سرکوبگر و ضد اسلامی خلیج تشویق می‏کرد» و اظهارات برخی از مسئولان ایرانی در پاسخ به جنگ سرد موجود میان ایران و عراق مانند «اعلام آمادگی ایران برای جنگ علیه یک کشور معلوم الحال عرب» مورد سوء استفاده‏ی دستگاه تبلیغاتی عراق قرار گرفت و این دستگاه، با توسل به این اظهارات و بیانات، جمهوری اسلامی را در اذهان عامه‏ی مردم به عنوان کشوری با روحیه‏ی سلطه‏طلبی و جنگ‏افروزی معرفی کرد.

مسائلساختگی «هدف قرار گرفتن شهرهای عراق توسط توپخانه‏ی ایران»و «تهاجم ایران به شط العرب» و رخدادهایی نظیر «بازپس گیری مناطق زین‏القوس و سیف سعد» ، «لغو قرارداد 1975» «و... همگی از موضوعات مهمی بودند که صدام و  دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق ضمن پرداختن به آنها، به تبیین چهره‏ای منفی برای جمهوری اسلامی می‏پردازند. 

باشروع جنگ، عراق با خرید و به‏کارگیری شعرا، نویسندگان و روزنامه‏نگاران داخلی و خارجی، به‏کارگیری فیلمهای سینمایی (شیرین و وحشی، نبرد قادسیه و...)، فانتزی و کاریکاتوری، فیلمهای تلویزیونی، بهره‏برداری از ایرانیان فراری و برخی از اسرا، نشریات و... به طرح مسائلی پرداخت تا افکار عمومی مردم عراق را تحریک کند. برخی از این مسائل عبارتند از: 

«ایراندر پی ایجاد یک امپراتوری فارسی است؛ ایران قصد تجاوز به سایر کشورهای عربی را دارد؛ ایران می‏خواهد بر کل خلیج عربی و کشتی‏رانی آن مسلط شود؛ ایران قصد غصب منابع طبیعی عراق را دارد؛ ایرانیها در صورت پیروزی، ثروت مردم عراق را چپاول خواهند کرد؛ ایرانیها پس از ورود به عراق همه جا را تخریب خواهند کرد؛ نظامیان ایرانی با تصرف عراق، زنها، بچه‏ها و پیرمردها را خواهند کشت؛ ایرانیها در صورت تصرف عراق به نوامیس مردم عراق تجاوز خواهند کرد؛ ارتش ایران قصد اسارت مردم عراق را دارد؛ ایرانیها وحشی هستند؛ایرانیها احمق هستند؛ جمهوری اسلامی انقلاب کفر است؛ جمهوری اسلامی تنها پوششی از دین را دارد؛ ایران با اسرائیل رابطه دارد؛ ایران با امریکا رابطهدارد؛ ایرانیها اسلام را نمی‏شناسند؛ ایرانیها...»

بههمین ترتیب، توجیه سیاسی ارتش عراق نیز با به نمایش گذاشتن فیلمها و عکسها، شایعه پردازیها، صدور ابلاغیه‏های رسمی (مبنی بر اینکه مثلا در حال حاضر، شیوه‏ی اسیرکشی ایرانیها قطع سر اسرا با اره‏های برقی است و...)، برگزاری جلسات توجیهی در خصوص رفتار ایرانیان با اسرا و پناهندگان عراقی و... اذهان نظامیان عراقی را نسبت به جمهوری اسلامی مشوب می‏سازد. برخی از این موضوعات عبارتند از: 

«ایرانیهاخون اسرا را برای مجروحان خودشان می‏گیرند، ایرانیها اسرا را مثله می‏کنند، ایرانیها دست و پای اسرا را قطع و سپس آنها را رها می‏کنند؛ ایرانیها با رفتارهای ظالمانه‏ای که با اسرا دارند، موجب مرگ یا معلول شدن آنها می‏شوند؛ ایرانیها اسرا را با باطوم برقی می‏زنند و آنها را شبها روی برف و یخ نگه می‏دارند؛ ایرانیها اسرا را از سقف وارونه آویزان می‏کنند؛ ایرانیها با اسرا عمل لواط انجام می‏دهند؛ ایرانیها شلنگ آب را با شدت در دهان و... اسرا باز می‏کنند؛ ایرانیها به اسرا غذای کافی نمی‏دهند، ایرانیها اسرا را مجبور به ترک مذهبشان می‏کنند؛ ایرانیها از فعالیت صلیب سرخ برای اسرا جلوگیری می‏کنند؛ ایرانیها...»

حتی گاهی توجیه سیاسی با «مثله کردن جنازه‏ی سربازان عراقی و به معرض دید گذاشتن آنها» سعی می‏کند تا به تبلیغات خود عینیت ببخشد. 

لازمبه تذکر است که دستگاههای تبلیغاتی استکبار جهانی، با قدری تفاوت، مجدانه چهره جمهوری اسلامی را مخدوش می‏ساختند. عصاره‏ی تبلیغات غرب در این زمینه را می‏توان در اظهارنظر زیر ملاحظه کرد: 

«روزنامه‏یآلمانی زود دویچه زایتونگ، در شماره‏ی امروز خود می‏نویسد: ایران دیگر آن کشور مشهور و با قدرت و حافظ امنیت منطقه نیست. حکومت نامسئول (امام) خمینیکه مشکلات هراس‏انگیزی در ارتش دارد و در سراسر ایران با مردم دست به گریبان است و همه جا دست به خنجر می‏زند و مانند جنون زده‏ها، می‏خواهد همهچیزهای سالم را فاسد کند، بدش نمی‏آید که مراکز نفتی ایران و عراق، دو صادر کننده‏ی بزرگ نفت، هر دو از بین برود. حتی بلاتکلیفی و آوارگی مردم منطقه و از بین رفتن مراکز صنعتی بخشهای عمومی و خصوصی، برای این حکومت مطرح نیست. رژیم مالیخولیایی (امام) خمینی مانند یک غده‏ی سرطانی منطقه را بیمار کرده است و موقعیت و سرنوشت خلیج فارس را بغرنج ساخته است. 

روزنامهآلمانی می‏افزاید به هر حال درگیری و کشمکشی که این روزها در منطقه خلیج فارس به وجود آمده، نشان می‏دهد که ایران دیگر از نظر سیاسی و اقتصادی آن کشور مطمئن و پابرجای پیشین نیست و تصمیماتی که دستگاه حاکم رژیم (امام) خمینی در زمینه‏ی سیاست خارجی می‏گیرد جز به هم ریختن ثبات و امنیت منطقه وبروز اغتشاش و هرج و مرج و قطع صدور نفت، نتیجه دیگری ندارد»

پی نوشتها:

1- خالد حسین النقیب، حزب بعث و جنگ، ج 1، سازمان تبلیغات اسلامی، ص 113

2- همان، ص 135

منبع: کتاب نگاهی به هشت سال جنگ تبلیغاتی

بررسیماهیت جنگ ایران و عراق بسیار اهمیت دارد. چرا که جنگ بر شکل‏گیری هویت تاریخی ایران اثر گذاشته است و این هویت و تجربه‏ی تاریخی می‏تواند بر اندیشه و اراده و عزم ملت ایران برای فائق آمدن بر حوادث آینده، همچون جنگ وسایر بحران‏های سیاسی - اجتماعی نقش تعیین کننده‏ای داشته باشد. بنابراین،اگر جنگ ایران با عراق در چارچوب و مفاهیم دیگری غیر از آنچه بوده است تعریف شود، تأثیر و هویت تاریخی خود را از دست می‏دهد و هر جنگی که چنین شود «دچار بی‏ریشگی خواهد

شدو ناظران خود را نسبت به علل و انگیزه‏های آن متحیر ساخته، نخواهد توانست همدلی نسل‏های آتی را برانگیزد. آنچه یک جنگ را در تاریخ ماندنی می‏کند، معنای آن نزد نسل‏هایی است که بدان تعلق خاطر دارند.»

اکثرپژوهشگران غربی برای اجتناب از تعیین پیوستگی ماهیت جنگ تحمیلی با جریان‏های بنیادین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی امروز جامعه‏ی جهانی تلاش می‏کنند جنگ ایران و عراق را اراده‏ی معین فرد یا جمع و حتی امری شخصی تلقینمایند  بسیاری از نظریات در توضیح جنگ ایران و عراق اختلاف شخصی صدام و امام خمینی یا تنها با تأکید بر اختلافات مرزی، با اهداف و مقاصد مشخصی مطرح می‏شود. این گونه روش‏ها در مطالعه‏ی جنگ ایران و عراق - بی هر گونه ملاحظه‏ای - بیشتر جزء نگرانه و به قصد گرفتن نتیجه‏ی کاربردی در عرصه‏ای خاص سازمان داده می‏شود. در صورتی که تصور جنگ در کلیتی واحد رابطه‏ی مشخصیبین اجزای مختلف جنگ برقرار می‏سازد. اهداف، ریشه‏ها، رهبری و فرماندهی، شیوه‏ها، جنگجویان و حامیان، هر یک نقشی ایفا می‏کنند و مبین ماهیت و هویت جنگ‏اندجنگ ایران و عراق همچنین با مشخصه‏ای رایج در مفهوم جنگ جهان سومی که پس از جنگ جهانی دوم رواج یافت و با تأثیر از عوامل مختلفی چون بحران ناشی از تشکیل دولت ملی شامل بحران‏های سه گانه هویت، مشروعیت، مشارکت و گسترش جهانی میلیتاریزم، میراث استعمار در زمینه‏ی جغرافیای سیاسی، تأثیر جنگ سرد و رقابت دو ابرقدرت  توضیح‏پذیر نیست. شهرام چوبین، یکی از محققان صاحب‏نظر در جنگ ایران و عراق، به تفاوت جنگ ایران و عراق با جنگ‏های مشابهاشاره می‏کند و می‏نویسد:

«درمیان منازعات کشورهای جهان سوم، جنگ ایران و عراق از چندین دیدگاه غیرمعمول است. آنچه معمولا در این باره در غرب گفته می‏شود تعداد کثیر تلفات انسانی، زیان‏های سنگین اقتصادی وارد شده و در طول کشیدن آن است.

آنچهکمتر به آن پرداخته می‏شود نوع درگیریی است که با الگوی رایج در مناطق غیرصنعتی جهان تفاوت دارد، چرا که در این مناطق تمایل به سمت جنگ‏های درون مرزی یا غیرنظامی است در حالی که نمونه‏ ای نسبتا نادر از درگیری بین دولت‏ها بود؛ جنگی که در قالبی کلاسیک جای می‏گرفت و منازعه ‏ای صرف بر سر آب و خاک نبود، بلکه با قدرت‏طلبی و گسترش عقاید فکری نیز همراه بود.»

عواملمؤثر در شکل‏گیری زمینه‏ های جنگ نسبت مشخصی با ماهیت و مشخصه‏ های جنگ و درنتیجه تمایز آن با الگوهای رایج دارد. وقوع جنگ با فاصله‏ ی بیست ماه پس آغاز انقلاب بیان کننده‏ی رابطه جنگ با انقلاب است. سقوط رژیم شاه منافع آمریکا و غرب را به مخاطره افکند، به ویژه اینکه ماهیت دینی و مردمی بودن انقلاب، گسترش آن را در سطح منطقه ممکن ساخت. این ارزیابی و پیش‏بینی درباره‏ی گسترش انقلاب اسلامی در سطح منطقه، نوعی نگرانی بین‏المللی به وجود آورد که تلاش برای اعاده‏ی نظم پیشین با «توافق بیان نشده‏ی بین‏المللی برای دفاع از وضع موجود» ، مسیر وقوع جنگ را هموار ساخت. با اینتوضیح، باید جوهر اندیشه‏ی دینی اسلام را که شامل جهاد و مبارزه با تکیه بر شهادت‏طلبی و فراخواندن مردم به صحنه‏ی سیاسی - اجتماعی در دوره‏ی انقلاب و سپس دعوت مردم به مقاومت در برابر تجاوز عراق و تحولات بین‏المللیمعاصر را شناسایی کرد تا ماهیت جنگ ایران و عراق و تحولات بین‏المللی معاصر را شناسایی کرد تا ماهیت جنگ ایران و عراق و تحولات آن، تحلیل و تبیین شود. براساس این تحلیل از یک سو، انقلاب دینی به حضور مردم در صحنه‏های انقلاب و جنگ منجر شد و از سوی دیگر، بر شکل‏گیری رفتار و تصمیم رهبران، مسئولان و فرماندهان و مردم تأثیر گذاشت و متقابلا براساس درکی که نظام بین‏المللی از ماهیت انقلاب و تهدیدی که برای منافع غرب داشت، برای مهار انقلاب از روش‏های مختلف استفاده کرد و در نهایت عراق را برای حمله‏ی به ایران ترغیب کرد.

برهمین اساس جنگ و تحولات نظامی عمیقا با سایر اجزا پیوستگی دارد. بدین معناکه با تعریف امام از جنگ آن را «جنگ اسلام و کفر» خواندند و عراق را در تجاوز به ایران عامل امریکا دانستند ماهیت عقیدتی - سیاسی جنگ تعریف شد و همین نگرش از یک سو، مبانی جنگ را و از سوی دیگر، نگرش به صلح را شکل داد. در واقع، با تعریف عقیدتی - سیاسی جنگ در حالی که رفتار فردی و اجتماعی در جبهه و پشت آن براساس تکلیف شرعی ترسیم می‏شد، ماهیت مواضع سیاسی در برابر عراق و حامیانش و نظام بین‏الملل و اساسا پیشنهادهای صلح نیز مشخص می‏شد.

درسطح نازل‏تر، ماهیت عقیدتی جنگ بر اهداف، استراتژی عملیاتی و تاکتیک‏های نظامی تأثیر گذاشت و نیروهایی داوطلب شهادت به وجود آورد.

بههمین دلیل الگوی تفکر سیاسی و نظامی رئیس جمهور وقت، بنی ‏صدر، که بر اساس تئوری و روش‏هایی متأثر از آموزه‏های نظامی ارتش امریکا بود نه تنها به هنگام تجاوز عراق پاسخگو نبود، که به هنگام آزادسازی مناطق اشغالی نیز ناکام ماند و عملا به بن‏بست نظامی در جنگ منجر شد و کشور را بر لبه‏ی پرتگاه تجزیه‏ی ارضی و بی‏ثباتی سیاسی قرار داد.

درنتیجه، می‏توان تأکید کرد که آغاز جنگ حمله به انقلاب بود و انقلاب با جنگهزینه‏ی سنگین رویارویی با منافع امریکا و غرب را پرداخت. باورها و اعتقادات دینی و خصلت انقلابی در سازمان‏دهی نیروها برای تثبیت نظام سیاسی انقلاب، رویارویی ایران و امریکا را ناگزیر ساخت و سرانجام رفتار عراق در چارچوب منافع امریکا به جنگ منجر شد. انرژی انقلابی با وقوع جنگ آزاد شد، بدین معنا که آمادگی مردم برای حفظ انقلاب و تحقق شعارهای آن که شامل استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی بود همانند انرژیی متراکم در جامعه وجود داشت، ولی آشکار نبود. تجاوز دشمن خارجی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی واز بین بردن انقلاب به منزله‏ی آزمونی بزرگ برای نمایش آمادگی و جانفشانی مردم برای دفاع از انقلاب و حفظ نظام بود.

واین انرژی متراکم را آزاد کرد و همین امر عنصر تعیین کننده‏ای در به هم ریختگی محاسبات اولیه‏ی عراق و ناکامی این کشور در تجاوز به ایران بود. اینتحول بنیادین، مفهوم و ماهیت جنگ و ساختار جامعه را تغییر داد.

منبع: کتاب نقد و بررسی جنگ ایران و عراق

X