وقوع انقلاب اسلامی در ایران یک بار دیگر زمینه چالش و درگیری میان ایران و عراق را مهیا ساخت. نظام سیاسی جدید در ایران که بر اساس اندیشه دینی و انقلابی پایه ریزی میشد، به طور طبیعی برای مسلمانان منطقه و عراق حامل پیام بود. از این رو عنصر ایدئولوژی خود به خود اختلافات فی ما بین دامن میزد. بدون توجه به ریشه های قدیمی اختلاف مرزی بین عراق و ایران که سابق بر این موجب تنشها و درگیریهایی گردیده بود، در این مرحله از تاریخ حیات دو کشور، صرف پیروزی انقلاب اسلامی با مضمون ایدئولوژی شیعی برای کشوری چون عراق با اکثریت مسلمانان شیعی میتوانست مخاطره انگیز باشد
پیروزی انقلاب اسلامی ایران تعادل قوا را در منطقه خلیج فارس به نفع عراق تغییر داد. سقوط شاه که ژاندارم غرب در خلیج فارس بود، خلأ قدرتی در منطقه خلیج فارس به وجود آورد. صدام حسین برای تثبیت نقش خود به عنوان ژاندارم جدید خلیج فارس در بهمن 1358 به انتشار منشور ملی اقدام کرد
وی در این باره گفت: «به عقیده ما تعهد کشورهای خلیج (فارس) به این منشور به عنوان تعیین کننده چارچوب کل روابط فی ما بین، امنیت خلیج (فارس) را تأمین کند»
از طرف دیگر عراق با دامن زدن به نگرانی بیمورد کشورهای خلیج فارس از انقلاب اسلامی ایران، توانست آنها را به طرف خود جلب نموده و عراق را به عنوان تنها سپر دفاعی در مقابل انقلاب اسلامی ایران معرفی کند. سعدون حمادی در این زمینه طی نامهای به سازمان ملل گفته است: اگر عراق سقوط کند، پس از آن تمام کشورهای خلیج عربی (فارس) سقوط خواهند کرد
صدام هنگامی که به قدرت رسید که اوضاع بین المللی و منطقهای برای دست یابی به اهدافش کاملا مساعد بود، از نظر بین المللی، غرب در پی سرنگونی ژاندارم وفادار خود، محمد رضا پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی، منافع خود را بیش از پیش در خطر میدید. کشورهای منطقه نیز با خطر صدور انقلاب اسلامی ایران روبرو بودند. در این حال، دولتهای منطقه و امریکا نیز بیمیل نبودند که فردی چون صدام حسین، جمهوری اسلامی ایران را با ارتشی ضعیف و از هم پاشیده، وضعیت سیاسی متشنج و درگیر اختلافات داخلی، تنبیه نماید. افزون بر این، انعقاد قرارداد کمپ دیوید و انزوای سیاسی مصر و سادات در جهان عرب موجب شد که مصر (و نه فقط جمال عبدالناصر) نقش سنتی خود را به عنوان رهبر جهان عرب از دست بدهد و این موضوع، فرصت طلایی برای صدام فراهم نمود، تا عراق را جانشین مصر نماید
به طور خلاصه به نظر میرسید با توجه به شخصیت صدام، وقوع انقلاب اسلامی و سقوط رژیم شاه، شرایط منطقهای خاورمیانه و جهان عرب و وضعیت روابط بین المللی شرایطی مساعد برای وقوع جنگ و تجاوز نیروهای بعثی عراق علیه ایران را فراهم میآورد و این «قادسیه صدام» امری اجتناب ناپذیر بود. صدام برای امتناع افکار عمومی عراق و جهان عرب که امضای قرارداد 1975 الجزایر را نشانه ضعف او در برابر قدرت ایران میدانستند، در اولین فرصت مناسب، قرارداد را لغو نمود. وی در سخنرانیهایش، پیش از جنگ و در جریان حمله به ایران، همواره تأکید مینمود که جنگ را برای لغو قرار داد الجزایر و استقرار دوباره حاکمیت عراق بر اروندرود شط العرب) آغاز کرده است)
در تاریخ 19 شهریور 1359 دولت عراق آن قسمت از اراضی را که ادعا مینمود بر طبق موافقت نامه 1975 الجزایر باید به آن دولت مسترد میگردید، با توسل به زور به اشغال خود درآورد و اعلام نمودند که نیروهای عراق به مرزهای بین المللی رسیدهاند اما اهداف واقعی و نهانی دولت بعثی عراق عبارت بود از اشغال بخشهای عرب نشین ایران، تا جریان پان عربیسم منطقه، آن را حملهای ایدئولوژیک به غیر عربها تعبیر نکند
هدف دوم، تسلط بر منابع انرژی و بالا بردن ریسک دفاع برای جمهوری اسلامی ایران و هدف سوم نیز این بود تا با حمله و تضعیف جمهوری اسلامی، اعتماد غرب را به طرف خود جلب نماید
تجاوز نیروهای مسلح عراق به ایران با این توافق روشن صورت گرفت که به دلیل درهم ریختگی حاصل از انقلاب، بیانگیزه بودن ارتش و اعلام سران آن و همچنین قطع ارسال سلاحهای غربی به ایران، طی همان هفتههای اول با حملات سریع و برق آسای نیروهای عراقی به اتمام میرسد. اما آن چه که در پیش بینی دولت بعثی عراق و نیروهای غربی حامی آنها لحاظ نشده بود هجوم سریع مردم به سوی جبهه های نبرد و تصمیم به مقابله با این تجاوز آشکار بود. مزید بر این، دستگاه رهبری عراق و غرب هنوز به درک روشنی از ابعاد شخصیت رهبری انقلاب اسلامی به خصوص سازش ناپذیری و جسارت ایشان پی نبرده بودند، دو عاملی که پیروزی انقلاب اسلامی و هدایت جنگ تا مراحل نهایی مرهون آنها بود. لذا با اعلام تصمیم حضرت امام (ره) مبنی بر لزوم مقاومت و بیرون راندن دشمن از سرزمین اسلامی و نام گذاری این جنگ به نام جنگ اسلام و کفر، هجوم مردم به جبهه ها آغاز شد
منبع: کتاب بررسی مراحل و تحولات جنگ