در18 ماه اوت 2002 روزنامه نیویورک تایمز داستانی را با نام «دولت امریکا بهرغم استفاده عراق از گازهای شیمیایی، کمکهای خود را به این کشور ادامه
داد»، منتشر کرد.
نشریه نیویورک تایمز به نقل از مقامات عالی رتبه و برجستهآمریکا فاش کرد: «در دهه 1980، کابینه ریگان در حالی که میدانست
فرماندهان عراق از سلاحهای شیمیایی برای دست یافتن به برتری در جنگ با
ایران استفاده خواهند کرد، به طور پنهانی، آنها را از نظر طراحی صحنه نبردیاری کرد.»
این داستان در رسانههای بینالمللی جنجال مختصری ایجاد کرد و سپس، سر و صدای آن خوابید. هر چند مقاله نیویورک تایمز در 18 ماه اوت 2002، جزئیات جدیدی را از میزان همکاری ارتش امریکا با صدام حسین، دیکتاتورعراق، طی جنگ ایران و عراق از 1980 تا 1988 فاش کرد، اما برخی از جوانب این رسوایی فاش نشد. در واقع، واشنگتن، نه تنها استفاده مکرر صدام از سلاحهای شیمیایی علیه سربازان ایران و اقلیت کرد عراق را نادیده گرفت، بلکه این کشور را در راه توسعه برنامههای تولید سلاحهای شیمیایی، بیولوژیکی و هستهایاش یاری کرد. ن
شریه نیویورک تایمز بدبینی و تملق دولتامریکا در پرداختن به این موضوع و نیز اقدامات وحشیانه عراق را به طور
مفصل منعکس نکرد.
در حالی که واشنگتن پیش از این از برنامه های تسلیحاتی
عراق چشم پوشی کرده بود. در دهه پس از جنگ، در زمانی که برنامههای
تسلیحاتی بغداد دیگر وجود نداشتند و در سال 1991 منهدم شده بودند، دولت
امریکا از طرح گسترده برنامههای تسلیحاتی عراق برای توجیه لزوم آغاز جنگ
گستردهای علیه مردم عراق استفاده کرد.
خوانندگان مقاله نیویورک تایمز (یادهها هزار مقاله دیگر که پس از 11 سپتامبر علیه عراق نوشته شده است) این
واقعیت را میدانند که بسیاری از سیاستمداران امریکا و نخبگان حاکم، که جنگعلیه صدام حسین را خواستار بودند، خود، در پیشبرد و اجرای برنامههای
تسلیحاتی عراق نقش فعالی داشتند.
از جمله این افراد، میتوان به دونالد
رامسفلد، آتشیترین باز دولت بوش، اشاره کرد. واشنگتن قبلا، در دهه 80
نسبت به دیکتاتور عراق به دلیل استفاده از سلاحهای شیمیایی هیچ مخالفت و
انزجاری را اعلام نکرده بود.
این برای نخستین بار نبود که چنین رسواییهاییدر رسانهها مطرح میشد. برای نمونه، پیش از آن، رسوایی عراق گیت، بارها،
مطرح و فراموش شده بود. این موضوع رسوایی حمایت نظامی و سیاسی امریکا از
صدام حسین در دهه 80 است. داگلاس فرانتز و موری واس در یکی از مقالات جامع وشدید الحنی که به رسوایی عراق گیت مربوط بود و در 23 فوریه سال 1992 در لسآنجلس تایمز چاپ شد با عنوان: «کمکهای پنهانی بوش عراق را در ساختن ماشینجنگیاش یاری کرد نوشتند: «طبق اسناد طبقهبندی شده، جورج بوش پدر،
تلاشهای بلند مدتی را برای حمایت و پشتیبانی از دیکتاتور عراق به عمل
آورده است. وی این اقدامات را هم در مقام معاونت ریاست جمهوری و هم در مقامریاست جمهوری انجام داده است.»
حتی ویلیام سفیر نویسنده راستگرا و جنگ
طلب نشریه نیویورک تایمز در 7 دسامبر 1992 احساس کرد که پرداختن به موضوع
مزبور ضروری است. وی نوشت: «رسوایی عراق گیت بسیار وحشتناک است؛ رسوایی
بزرگی درباره سوء استفاده نظاممند رهبران سه ملت دموکراتیک امریکا،
انگلستان و ایتالیا، از قدرت و اعطای کمکهای محرمانه مالی به دیکتاتور
عراق برای بهبود ساختار تسلیحاتی وی.» پیش زمینه عراق گیت، قیام مردمی سال1979 در ایران برای سرنگونی شاه طرفدار امریکا بود. انقلاب ایران تسلط
امپریالیستی امریکا بر منطقه نفت خیز استراتژیک خلیج فارس را تهدید کرد.
پیش از آن، به غیر از اسرائیل، ایران متحد دیرینه و واشنگتن در خاورمیانه
بود. پس از وقوع انقلاب اسلامی، واشنگتن بلافاصله، به چهار روش برای
نابودی و سرنگونی این نظام انقلابی و جبران فقدان شاه اندیشید. در این
راستا، رژیم صدام حسین دست یاری به سوی امریکا دراز کرد و بدین ترتیب، در
22 ماه سپتامبر سال 1980، عراق تهاجم خود را به ایران آغاز کرد و طی این
جنگ خونین هشت ساله، که دست کم، یک میلیون قربانی داشت، از حمایت واشنگتن
برخوردار شد. در دهه 90، مؤسسه مطالعات راهبردی دانشگاه جنگ امریکا در
گزارش خود برای پنتاگون اعلام کرد: «طی جنگ ایران و عراق، امریکا سیاستی
متمایل به عراق داشت.... واشنگتن و بغداد میخواستند وضع موجود پیش از
انقلاب 1979 ایران را مجددا احیا کنند.
در واقع، انقلاب ایران موازنه قدرت
منطقه را تهدید میکرد. درخواست [امام] خمینی از مردم کشورهای دیگر برای
انجام انقلاب، برای بغداد و واشنگتن تهدیدی جدی محسوب میشد و هر دوی آنهامیخواستند این تهدید را از بین ببرند. از آنجا که امریکا و عراق هدف و
منافع مشترکی داشتند...، امریکا فعالانه، به کمک عراق آمد.» در آغاز،
آمریکا با مشاهده موفقیتهای عراق در برابر ایران، به عراق تمایل داشت و
بدین ترتیب، سیاست یک جانبهای را در پیش گرفت؛ چرا که صدام حسین میتوانستواشنگتن را به اهداف نامشروع خود نزدیک کند؛ بنابراین، مقامات امریکا
معتقد بودند که بهتر است عراق از شوروی فاصله بگیرد و درست همانند عملکرد
انورسادات، رئیس جمهور مصر در دهه 70، روابط نزدیک اقتصادی و نظامی خود را
با این کشور قطع کند.
در ماه مارس 1981، الکساندر هیگ ، وزیر امور خارجه
امریکا، با شور و هیجان به کمیته روابط خارجی سنا گفت: «عراق از رفتار
امپریالیسم شوروی در منطقه خاور میانه نگران است.» دولت شوروی نیز به عراق
اعلام کرده بود: «اگر عراق تهاجم نظامی خود را علیه ایران ادامه دهد، هیچ
گونه سلاحی از شوروی دریافت نخواهد کرد.» همچنین، مسکو از سرکوبی شدید حزب
کمونیست عراق از سوی صدام ناراضی بود. حمایت واشنگتن از عراق، پس از
موفقیت ایران در بیرون کردن نیروهای عراقی از قلمرو خود در ماه مه سال
1982، بیش از پیش آشکار شد. در ماه ژوئن همین سال، ایران برای نخستین بار،
تهاجم خود را به عراق آغاز کرد و به دنبال آن، امریکا در صدد برآمد تا از
شکستها و عقبنشینیهای نظامی عراق جلوگیری کند. در این هنگام، واشنگتن و
متحدان عرب محافظه کارش ناگهان، نگران شکست کامل عراق یا دست کم، سرنگونی
رژیم صدام شدند و محمولههای تسلیحاتی عظیمی را به سوی عراق روانه کرد.
بدین ترتیب، واشنگتن با استفاده از متحدانش در خاورمیانه، محمولههای بزرگتسلیحاتی را به سوی عراق روانه کرد. اسناد طبقهبندی شده وزارت خارجه
امریکا که فرانتز و واس آنها را فاش کردند، ارسال توپهای هویتزر ،
بالگرد، بمب و دیگر سلاحها در سال 1982 - 1983 ، از طریق مصر، عربستان،
اردن و کویت به عراق میباشد. هوارد تیچر ، از کارشناسان شورای امنیت ملی
امریکا در امور خاورمیانه در دوران ریاست جمهوری ریگان، در 23 ماه فوریه
سال 1992 در لس آنجلس تایمز گفت: «امریکا کشورهای ثالث را به حمل سلاحهای
امریکایی از طریق دریا به عراق تشویق میکرد.». طبق کتاب مارک فیثیان با
نام چگونه امریکا و انگلستان مخفیانه، ماشین جنگی عراق را به راه انداختند؟که در سال 1997 منتشر شد، در سال 1983، ریگان از جولیو آندرئوتی ، نخست
وزیر ایتالیا خواست که سلاحهای امریکا را به عراق ارسال کند. در اول
ژانویه سال 1984، واشنگتن پست گزارش داد: «امریکا به طور دوستانه، به
کشورهای خلیج فارس تفهیم کرد که شکست عراق در جنگ با ایران به ضرر منافع
امریکا است و واشنگتن تلاشها و اقدامات زیادی را برای جلوگیری از وقوع آن
انجام داده است.»
مرکز ثقل این تلاشها، همکاری نزدیک و محکم سیاسی و
نظامی با رژیم سرکوبگر صدام حسین بود تا بدین ترتیب، توازن قدرت نظامی به
نفع عراق سنگینی کند. در سال 1982، دولت ریگان، نام عراق را از فهرست
کشورهای حامی تروریست حذف کرد. در 19 و 20 ماه دسامبر سال 1983 نیز، ریگان
فرستاده ویژه خود را جدا از دونالد رامسفلد، به همراه دست نوشتهای به
بغداد اعزام کرد. این دست نوشته حاوی پیشنهاد برقراری مجدد مناسبات
دیپلماتیک بود که طی جنگ اعراب و اسرائیل، در سال 1967، قطع شده بود. باید
یادآور شد که رامسفلد در 24 ماه مارس سال 1984 مجددا به عراق سفر کرد.
درست در همان روزی که خبرگزاری سازمان ملل (UPI) گزارش داد گروهی از
کارشناسان این سازمان بدین نتیجه رسیدهاند که گاز خردل به همراه گاز اعصابعلیه نیروهای ایرانی به کار رفته است...، رامسفلد، فرستاده رئیس جمهوری
امریکا در بغداد، با طارق عزیز، وزیر امور خارجه عراق، دیدار داشت.
یک روزپیش از آن، ایران، عراق را به استفاده از گاز خردل و گاز اعصاب تابون علیهششصد نفر از نیروهایش متهم کرده بود. باید یادآور شد، دولت امریکا در
مورد استفاده دولت عراق از گازهای شیمیایی هیچ تردیدی نداشت و حتی در 5 ماهمارس سال 1984، وزارت خارجه امریکا اعلام کرد: «شواهد موجود نشان میدهد
که عراق از سلاحهای شیمیایی مرگبار استفاده کرده است.» در 30 مارس سال
1984، نیویورک تایمز گزارش داد: «مقامات اطلاعاتی امریکا شواهد
انکارناپذیری در اختیار دارند که نشان میدهند عراق در جنگ خود با ایران ازگاز اعصاب استفاده کرده و تأسیس پایگاههای تولید انبوه مواد عامل کشنده
شیمیایی را تقریبا به پایان رسانده است.» اما طبق روال همیشگی دولت امریکاطی جنگ ایران و عراق و بعد از آن، توسل عراق به این سلاحهای ممنوع شده درحقوق بینالملل در نظر رامسفلد و رؤسای [ صفحه 63] سیاسی کشورش آن
قدرها مهم نبود تا روابط رو به شکوفایی امریکا و صدام را متوقف کند.
گزارشنیویورک تایمز در 29 مارس سال 1984، در مورد پیامدهای مذاکرات رامسفلد در
بغداد، اعلام کرد: «مقامات امریکا از روابط خود با عراق راضی و خشنودند و
در کل، پیوندهای دیپلماتیک عادی مجددا برقرار شده، اما به طور اخص، نامی ازآنها برده نشده است.» بدین ترتیب در ماه نوامبر سال 1984، امریکا و عراق
به طور رسمی، روابط دیپلماتیک خود را با یکدیگر از سر گرفتند. طبق
گفتههای باب وود وارد ، روزنامه نگار واشنگتن پست، در 15 ماه دسامبر سال
1986، سازمان سیا در سال 1984 به طور محرمانه، اطلاعاتی را در اختیار عراق
قرار داد تا بتواند در حملات شیمیایی با گاز خردل علیه نیروهای ایران از
آنها استفاده کند. همچنین، «در اوایل سال 1985، سیا اطلاعات حساس مربوط بهشناسایی ماهوارهای را در اختیار عراق قرار داد... تا این کشور را در
حملات هوایی خود یاری کند.»
حملات شیمیایی عراق علیه نیروهای ایران و
کمکهای امریکا به عراق تا پایان جنگ ادامه یافت. وزارت دفاع امریکا
اطلاعاتی را برای عراق فراهم و این کشور را از نظر طراحی صحنه نبرد یاری
میکرد. گزارش 17 ماه اوت سال 2002 نیویورک تایمز، نشان میداد: «هر چند
مقامات ارشد دولت ریگان در ظاهر استفاده عراق از گاز خردل، سارین، VX و
دیگر عوامل شیمیایی را محکوم کردند، اما از برنامههای تسلیحاتی عراق آگاهیمستقیم داشتند و ریگان و معاونش، جورج بوش پدر و دیگر مقامات ارشد امنیت
ملی، هرگز پشتیبانیهای خود از عراق را قطع نکردند و طی برنامهای بسیار
سری، بیش از شصت نفر از افسران سازمان اطلاعات دفاعی امریکا، اطلاعات
مشروحی را درباره استقرار نیروهای ایرانی، طراحی تاکتیکی صحنه نبرد، برنامهحملات هوایی این کشور و ارزیابی میزان خسارات بمبارانهای صورت گرفته از
سوی عراق، در اختیار بغداد قرار دادند.» یک افسر بازنشسته سازمان اطلاعات
دفاعی امریکا به نام ریک فرانکونا به نیویورک تایمز گفت: «رژیم بغداد در
اوایل سال 1988؛ زمانی که نیروهای عراق شبه جزیره فاو را از نیروهای ایران
باز پس گرفتند، از سلاحهای شیمیایی استفاده کرد.»
یک افسر باز نشسته دیگراین سازمان به نام والترلنگ نیز به نیویورک تایمز ابراز کرد: «استفاده
عراق از گازهای شیمیایی در صحنه نبرد، مسئله استراتژیک نگران کنندهای
نبود.» در واقع، آنچه سیا، سازمان اطلاعات دفاعی امریکا و دولت ریگان را
نگران میکرد، این بود که مبادا، نیروهای ایران شبه جزیره فاو را پشت سر
بگذارند و انقلاب اسلامی خود را به کویت و عربستان منتقل کنند. حذف نام
عراق از فهرست کشورهای حامی تروریسم در سال 1982 بدین معنا بو که هیچ گونه
منع قانونی بر سر راه عراق برای دریافت کمکهای اقتصادی و نظامی امریکا
وجود نداشته باشد و این کشور بتواند فناوریهای پیشرفته را از امریکا
خریداری کند؛ فناوریهایی که برای اهداف نظامی نیز از آنها استفاده میشد.
در ماه دسامبر سال 1982، فروشهای متعارف نظامی از سر گرفته شد و در سال
1983، دولت ریگان با فروش شصت فروند بالگرد هوگز به عراق برای اهداف غیر
نظامی موافقت کرد، اما فیثیان اشاره کرد که این بالگردها را میتوان طی چندساعت مسلح کرد. سپس، جورج شولتز، وزیر خارجه امریکا و جورج بالدریج وزیر
بازرگانی، برای فروش بالگردهای بل رایزنی کردند. این بالگردها به امکانات
سم پاشی مزارع غلات مجهز بودند. عقیده عموم بر این است که بالگردهای مزبور
در حملات شیمیایی عراق در سال 1988 علیه کردهای حلبچه مورد استفاده قرار
گرفت؛ حملهای که طی آن، پنج هزار نفر کشته شدند.
با چشم پوشی دولت ریگان از این حملات، بغداد پیشروی نظامی گستردهای را آغاز کرد. مخارج نظامی گستردهای را آغاز کرد. مخارج نظامیای که عراق با تأمین اعتبار از سوی امریکا هزینه میکرد، حتی به مدتها پیش از حذف نام این کشور از فهرست کشورهای حامی تروریسم مربوط میشد؛ زمانی که وزارت بازرگانی امریکا فروش موتورهای گازی توربیندار ایتالیایی را برای ناوچههای عراقی تأیید کرد. به زودی، شرکت اعتباری تأمین کالا وابسته به وزارت کشاورزی امریکا باز پرداخت این وامها را - در صورت ناتوانی بغداد - تضمین کرد. بانکها این وامها را به عراق اعطا کرده بودند تا کالاهای تولید شده در امریکا، مانند گندم و برنج را خریداری کند. طبق طرح مزبور، عراق سه سال برای بازپرداخت این وامها فرصت داشت و در صورت ناتوانی از پرداخت آنها، مالیات دهندگان امریکایی باید این مبالغ را تأمین میکردند
منبع: کتاب آمریکا چگونه صدام حسین را به سلاحهای شیمیایی مسلح کرد؟