معرفی وبلاگ
ما باید این توجه را هیچوقت از خود بیرون نکنیم، از مغز خود بیرون نکنیم که ما بندگان خدا هستیم و در راه او و در سبیل او حرکت می کنیم و پیشروی می کنیم. اگر شهادت نصیب شد، سعادت است و اگر پیروزی نصیب شد سعادت است. حضرت امام خمینی (ره)
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 380811
تعداد نوشته ها : 139
تعداد نظرات : 14
Rss
طراح قالب
GraphistThem244

 در اواخر سال 1970، برخی از تحلیل‏گران سیاسی معتقد بودند که خلیج‏فارس، تنها منطقه‏ی حیاتی کشمکش بین امریکا و شوروی است.  در واقع، باید اذعان کرد که ناتوانی واشنگتن در جلوگیری از انقلاب اسلامی و اشغال افغانستان [از سوی شوروی]، امریکا را به کشور متزلزل و نامطمئنی در اعمال سیاستهای خود تبدیل کرده بود  امریکا که در نتیجه‏ی پیروزی انقلاب اسلامی و در پی آن، در جریان گروگان‏گیری و شکست عملیات طبس، ضربات پیاپی و سختی از ایران خورده بود، نه تنها از هر حرکتی، که متضمن ضربه‏زدن به ایران بود، استقبال می‏کرد، بلکه خود درصدد چاره‏جویی برای انتقام و جبران شکستهای پیشین بود. هر چند رابطه دیپلماتیک بین عراق و امریکا از سال 1967 قطع شده بود، اما دفتر حفاظت از منافع امریکا در بغداد بسیار فعال عمل می‏کرد. «همچنین، شواهد و دلایلی وجود دارد که امریکا مشوق و ترغیب کننده‏ی رژیم عراق در آغاز جنگ بوده است آغاز جنگ از سوی عراق، نقطه‏ی امیدی برای امریکا بود تا بتواند در مقابل مشکلاتی که با وقوع انقلاب ایران برایش پدید آمده بود، به نتایج بهتری برسد؛ از این رو، با حمله‏ی عراق به ایران، اشتیاق امریکا برای بازگشایی سفارتش در بغداد بیشتر شد. از سوی دیگر، امریکا مسئله‏ی حمله‏ی عراق به ایران را واقعیتی می‏دانست که امکان داشت، منافعش را در خلیج‏فارس تهدید کند؛ بنابراین، گسترش جنگ به خلیج‏فارس و تهدید جریان صدور نفت یکی از نگرانیهای دولت کارتر بود، یعنی اگر عراق در جنگ پیروز می‏شد و بر منافع نفت خلیج‏فارس، تسلط می‏یافت، تهدید جدی و جدیدی در منطقه پدید می‏آمد. البته، خطر پیروزی ایران نیز از پیروزی عراق بیشتر بود. در نظر امریکاییان، اگر ایران در جنگ پیروز می‏شد، انقلاب ایران نیروی تازه‏ای می‏گرفت؛ موضوعی که دولتهای محافظه‏کار و هوادار غرب در منطقه‏ی خلیج‏فارس و شاید سراسر خاورمیانه را تهدید می‏کرد؛ بنابراین، سیاست امریکا در دوره‏ی پیروزیهای ایران بر این قرار گرفت که جنگ ایران و عراق هیچ پیروزی نداشته باشد. این حالت را نیکسون به خوبی در کتابش بیان می‏کند:«شکست عراق (در جنگ) به سلطه‏ی بنیادگرایی ایران بر کشورهای حاشیه‏ی جنوبی خلیج‏فارس و منطقه منجر می‏شد و اگر ایران بر اثر تلفات سنگین نیروی انسانی تمام قوای خود را از دست می‏داد و شکست می‏خورد، در برابر توطئه و ارعاب شوروی آسیب‏پذیر می‏شد؛ بنابراین، در این جنگ، امریکا به دنبال راه‏حلی برای صلحی بدون پیروزی بود» از نظر استراتژیستهای سیاست خارجی امریکا، وضعیت مطلوب برای تحقق این امر زمانی پدید می‏آمد که جنگ ایران و عراق در مرزهای دو کشور محدود می‏شد تا نخست، به تضعیف هر دو کشور ایران و عراق می‏انجامید و دوم، به کشورهای حاشیه‏ی خلیج‏فارس گسترش نمی‏یافت. افزون بر این، امریکا امیدوار بود که جنگ سیاستهای ایران را تعدیل کند و مانع از صدور انقلاب اسلامی شود و در مورد عراق نیز با تضعیف نظامی این کشور، به ملایم شدن سیاستهای بغداد در ارتباط با همکاری با شوروی و صلح اعراب و اسرائیل بینجامد.  در مقایسه‏ی این دو هدف، نابودی رژیم انقلابی ایران برای امریکا اولویت بیشتری داشت؛ چرا که از نظر امریکاییان، رژیم ایران از رژیم بعثی عراق خطرناک‏تر بود؛ بنابراین، مقامات امریکایی فرصتهای خوبی را در جنگ ایران و عراق پیش روی خود می‏دیدند تا برنامه‏های پنهانی واشنگتن را برای تضعیف انقلاب ایران اجرا کنند. در نتیجه‏ی جنگ و نیاز عراق به تسلیحات و نقدینگی، بغداد به کشورهای محافظه‏کار خلیج‏فارس و مصر وابسته‏تر شد و روابط بسیار نزدیکی را با آنها برقرار کرد. «در جریان نشست سران عرب در امان، در سال 1987، عراق در مورد برقراری مجدد روابط کامل دیپلماتیک با مصر نقشی کلیدی را بازی کرد، در حالی که هشت سال پیش از این، هدایت کننده‏ی اقداماتی در راستای طرد مصر به علت پذیرفتن قراردادهای کمپ دیوید بود» این جنگ همچنین، ایران را که در گذشته، تمامی تسلیحاتش را امریکا تأمین می‏کرد، واداشت تا به هر طریق ممکن، به تجهیزات و قطعات یدکی امریکایی دست یابد. بدین ترتیب، در این جنگ، هر دو کشور به یکدیگر مشغول و از نظر توان ملی، تا حدی تضعیف شدند.  در مجموع، با بررسی نحوه‏ی برخورد امریکا با جنگ ایران و عراق به نظر می‏رسد که این کشور در پی دست‏یابی به این هدفها بود:  1) جلوگیری از صدور انقلاب اسلامی ایران به کشورهای همسایه؛  2) جلوگیری از پیروزی ایران یا عراق؛  3) حفظ جریان آزاد نفت و کشتی‏رانی در خلیج‏فارس و تسلط خود بر منطقه؛  4) جلوگیری از گسترش نفوذ شوروی؛  5) حفظ امنیت اسرائیل (متحد استراتژیک خود در منطقه)؛  6) جلوگیری از گسترش جنگ به کشورهای منطقه و حفظ ثبات آنها؛  7) ایجاد پرستیژ و اعتبار برای امریکا در میان کشورهای منطقه؛  8) تعدیل سیاستهای عراق از تغییر وضع موجود به حافظ وضع موجود؛  9) افزایش و گسترش سرمایه‏گذاری و سپرده‏گذاری کشورهای منطقه در بلوک غرب؛ و  10) فروش تسلیحات به کشورهای منطقه.

منبع: کتاب اهداف آمریکا در جنگ ایران  و عراق


X