نخستین هدف واشنگتن از اعطای این کمکها، جلوگیری از سرنگونی رژیم صدام بود؛ زیرا، مردم عراق به کمبود غذا اعتراض کرده بودند. علت اصلی کمبود مواد غذایی در عراق این بود که بودجه هنگفتی صرف خرید سلاح و مهمات میشد. یارانههای لازم برای تضمین این وامها را دولت امریکا تأمین میکرد؛ موضوعی که باعث شد صدام بتواند طرحهای تسلیحاتی خود را به صورت آشکار و نهان آغاز کند، گسترش دهد و بدین ترتیب، جنگ خونبار ایران و عراق، پنج سال دیگر نیز ادامه یابد. تا پایان سال 1983، پرداخت 402 میلیون دلار به عنوان تضمین وامهای اعطایی وزارت کشاورزی امریکا به عراق تأیید شد؛ مبلغی که در سال 1984، به 503 میلیون دلار؛ در سال 1988، به 1/1 میلیارد دلار؛ و بین سالهای 1983 تا 1990، به بیش از 5 میلیارد دلار افزایش یافت. باید یادآور شد که مالیات دهندگان امریکایی باید حدود 20 میلیارد دلار جریمه و نیز سود این وامها را تأمین میکردند. در اینجا میتوان به مورد مشابه دیگری، هر چند در مقیاس کوچک اشاره کرد که مالیات دهندگان امریکایی تاوان آن را پرداختند؛ موردی که در آن، بانک صادرات و واردات فدرال دخالت داشت. در سال 1984، جورج بوش پدر، که در آن زمان، معاون رئیس جمهور بود، شخصا، مسئله تضمین یک وام پانصد میلیون دلاری به عراق را پیگیری میکرد؛ وامی که عراق آن را برای راهاندازی خط لوله نفتی نیاز داشت. تضمین وامهای بانکی اعطاء شده به عراق برای گسترش واردات و صادرات این کشور از 35 میلیون دلار در سال 1985 میلیون دلار در سال 1990 رسید. طبق گفتههای ویلیام بلوم در ماه اوت سال 1998، سام گجنسون رئیس یکی از کمیتههای وابسته به کنگره، که صادرات امریکا به عراق را بررسی میکند، ابراز کرده است که «دولت امریکا از سال 1985 تا سال 1990 ، 771 مجوز صدور مواد عامل شیمیایی و تجهیزات دارای کاربرد نظامی به عراق را تأیید کرد در حالی که تنها 39 مورد از درخواستهای دریافت مجوز رد شد.» ارزش این محمولهها 5 / 1 میلیارد دلار بود... طی آن دهه، امریکا درصدد بود تا صدام حسین به تمام خواستههای خود دست یابد.... طبق تصمیمهای وزارت امور خارجه امریکا، سیاست کنترل صادرات این کشور تحت کنترل سیاست خارجی آن بود و سیاست خارجی امریکا هم آن بود که باید به کمک رژیم صدام شتافت. گزارش سنای امریکا در سال 1994 فاش کرد که: «وزارت بازرگانی امریکا به شرکتهای امریکایی اجازه صدور مقادیری از مواد عامل بیولوژیکی و شیمیایی، مانند باکتری سیاه زخم و کلستریدیوم بوتولیسم را داده بود. یک مجتمع امریکایی کشت آزمایشگاهی میکروب، محمولهای معادل بار هفتاد فروند کشتی از مواد عامل پاتوژنیک و باکتری سیاه زخم را برای عراق فراهم کرد.» این گزارش همچنین، یادآور شد که صادرات امریکا به عراق مواد تشکیل دهنده سلاحهای شیمیایی، طرح ساخت تأسیسات لازم برای تولید سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی و تجهیزات لازم برای پر کردن کلاهکهای شیمیایی را شامل میشد. همچنین، شرکتهای امریکایی نیز رایانههای پیشرفته، لیزر و تجهیزات بررسی و آزمایش مواد عامل را فراهم میکردند. از مشهورترین این شرکتها میتوان از هولت پکارد ، یونیسیس ، دیتا جنرال و هانی ول نام برد. شرکتهایی از آلمان غربی، فرانسه، ایتالیا، انگلستان، سوئیس و اتریش نیز با اجازه و تأیید دولتهای متبوع خود، مواد خام، ماشین آلات، تجهیزات و فناوری موشکی را به ارزش میلیاردها دلار برای عراق فراهم کردند که بسیاری از آنها «دو منظوره» بودند. دولت آلمان، حتی تمام تجهیزات و ماشین آلات کارخانههای تولید گاز سمی را به عراق فروخت. بسیاری از این معاملات با استفاده از این معاملات با استفاده از اعتبارات شرکت تأمین کالا وابسته به وزارت کشاورزی امریکا صورت میگرفت. مقصد قسمت عمده این تجهیزات، مجتمع صنعتی «سعد 16» در نزدیکی موصل در شمال عراق بود. سازمانهای اطلاعاتی غرب از مدتها پیش میدانستند که عراق در مجتمع مزبور، در حال توسعه موشکهای بالستیک است. بلام گزارش داد که واشنگتن از توسل عراق به مواد شیمیایی کاملا آگاه بود. در سال 1992، یکی از کمیتههای سنای امریکا پی برد که وزارت بازرگانی این کشور اطلاعات مربوط به امکان استفاده نظامی از کالاهای صادر شده را از 68 مجوز صدور کالا حذف کرده است؛ مجوزهایی که ارزش آنها به بیش از یک میلیارد دلار میرسید. در سال 1986، استفان برین، قائم مقام دبیر وزارت دفاع امریکا، به صدور یک دستگاه رایانه پیشرفته به سعد 16 اعتراض کرد. این رایانه شبیه رایانههایی بود که در برنامههای موشکی امریکا، مورد استفاده قرار میگرفت. به اعتقاد وی، این رایانه میتوانست برای اهداف نظامی نیز به کار گرفته شود. باید یادآور شد که وزارت خارجه و وزارت بازرگانی امریکا اعتراف کردند که این رایانه را بدون قرار دادن هیچ گونه شرطی فروختهاند. کنث تیمرمن در کتاب خود به نام سوداگری مرگ: چگونه غرب عراق را مسلح ساخت؟ نام چند سازمان را یادآور شده است که باید فهرست کالاهای صادراتی به عراق را کنترل میکردند تا این اقلام، امنیت ملی امریکا را به خطر نیندازند. اما وزارت بازرگانی امریکا اغلب، فهرست کالاهای صادراتی به عراق را برای کنترل ارائه نمیداد یا آنها را به رغم مخالفت دیگر وزارتخانههای دولتی تأیید میکرد. در 16 ماه مارس سال 1988، نیروهای عراق شهر کردنشین حلبچه را هدف حمله شیمیایی قرار دادند و پنج هزار نفر را قربانی کردند. هر چند بعدا این حمله یکی از مهمترین دلایل برای لزوم بر کناری صدام اعلام شد. اما در آن زمان، واکنش واشنگتن نسبت به آن همه بیرحمی بسیار سرد بود. تنها چهار ماه پس از بمباران حلبچه، شرکت عظیم امریکایی بچتل مناقصه ساخت یک کارخانه تولید مواد نفتی - شیمیایی را برنده شد. ساخت این کارخانه امکان تولید سلاحهای شیمیایی را برای رژیم صدام فراهم میکرد. در 8 ماه سپتامبر سال 1988، سنای امریکا قانون پیشگیری از کشتار جمعی [29] را به تصویب رساند که طبق آن، باید تحریمهایی علیه رژیم عراق اعمال میشد. با تصویب این قانون، دولت ریگان بلافاصله، مخالفت خود را با آن اعلام کرد و لایحه مزبور را نابهنگام قلمداد کرد. بدین ترتیب، کاخ سفید تمام توان و نفوذ خود را به کار گرفت تا جلوی تصویب این لایحه را در مجلس نمایندگان بگیرد. سرانجام، نیز زمانی که کنگره آن را تصویب کرد، کاخ سفید از اجرای آن سرباز زد. در ماه اوت سال 1989، اف.بی.آی به شعبه بانک بی ان ال در آتلانتا حمله کرد و آشکار شد که در آن، شرکت اعتباری تأمین کالا مبالغ هنگفتی از وامهای عراق را تضمین میکرده و همچنین، میلیاردها دلار وام غیر مجاز بدون طی مراحل رسمی به عراق اعطا شده است.پس از این افشاگری، عرصه بر معاملات اقتصادی، سیاسی و نظامی امریکا با عراق تنگ شد. راس بیکر در ماه آوریل سال 1993 طی مقالهای یادآور شد که کریس دروگال ، رئیس شعبه بی ان ال در آتلانتا، وامهایی را در اختیار عراق قرار داده تا آنها را برای خرید فناوریهای نظامی و تجهیزات دو منظوره صرف کند؛ موضوعی که مقامات دولت امریکا از آن آگاه بودند و حتی این وامها را نیز تضمین میکردند. دولت انگلستان نیز، نه تنها از فعالیتهای یکی از شاخههای شرکت انگلیسی ماتریکس.چرچیل در اوهایو در تهیه تجهیزات و فناوریهای نظامی برای عراق آگاه بود، بلکه میدانست که بی ان ال آتلانتا هزینه فعالیتهای این شرکت را تأمین میکند.... بعدها از طریق مقامات بانکی معلوم شد که دولت ایتالیا و مالک اصلی بی ان ال از وامهای اعطا شده از سوی بی ان ال به عراق آگاه بودهاند. اما، حتی انزجار مردم از کشتار جمعی حلبچه و رسوایی فزاینده بی ان ال نیز نتوانست از گرمی روابط واشنگتن و عراق بکاهد. در 2 اکتبر سال 1989، جورج بوش پدر تصمیم خیلی محرمانه شماره 26 امنیت ملی را امضا کرد که طبق آن: «روابط عادی امریکا و عراق میتواند منافع طولانی مدت امریکا را در منطقه خلیج فارس تأمین کند و ثبات منطقه خلیج فارس و خاورمیانه را افزایش دهد. امریکا باید انگیزههای اقتصادی و سیاسی برای عراق فراهم کند تا رفتار عراق نیز رفته رفته، معتدلتر شود و در نتیجه، امریکا بتواند از طریق عراق، نفوذ و تسلط خود بر منطقه را افزایش دهد.... ما باید فرصتها و امکاناتی را برای شرکتهای امریکایی فراهم آوریم تا در بازسازی اقتصاد عراق شرکت کنند.» با افزایش فشار کنگره و افکار عمومی بر وزارت کشاورزی امریکا مبنی بر پایان دادن به تضمین وامهای عراق از سوی شرکت اعتباری تأمین کالا، جیمز بیکر ، وزیر امور خارجه امریکا، به پشتوانه تصمیم شماره 26 امنیت ملی، شخصا پافشاری کرد که کلیتن یوتر ، وزیر کشاورزی، از مخالفتهای خود با ماجرای تضمین این وامها دست بردارد. در ماه نوامبر سال 1989، جورج بوش پدر با تخصیص یک میلیارد دلار برای تضمین وامهای عراق در سال 1990 موافقت کرد. در ماه آوریل سال 1990، اعتراضهای گسترده نسبت به رسوایی بی ان ال، وزارت کشاورزی را بر آن داشت تا از ضمانت وامهای اعطا شده به عراق دست بردارد. در 18 ماه مه، اسکو کرافت ، مشاور امنیت ملی امریکا، شخصا وارد عمل شد تا از ارسال نخستین قسط 500 میلیون دلاری شرکت اعتباری تأمین کالا برای سال 1990 اطمینان حاصل یابد. طبق مقاله فرانتز و واس در 23 ماه فوریه سال 1992 در لسآنجلس تایمز، مقامات شورای امنیت ملی و وزارت امور خارجه آمریکا در ماه جولای 1990، بر ارسال دومین قسط از یک میلیارد دلار ذکر شده اصرار داشتند. آنها به رغم آگاهی از بحرانهای موجود در منطقه و شواهد موجود مبنی بر استفاده عراق از این وامها برای دست یافتن به فناوری سلاحهای اتمی و برنامه موشکهای بالستیک به اعطای وامها ادامه دادند، ضمن آنکه رژیم عراق نیز با استفاده از این وامها به یک شبکه سری تهیه سلاح، کمکهای مالی میکرد. از 18 ماه جولای تا اول ماه اوت سال 1990، دولت بوش پدر با فروش فناوریهای پیشرفته به ارزش 8 / 4 میلیارد دلار به عراق موافقت کرد. این فناوریها در سعد 16 و وزارت صنایع و امور نظامی عراق مورد استفاده قرار میگرفت. در اول ماه اوت، فروش تجهیزات پیشرفته تبادل اطلاعات به ارزش 695 میلیون دلار تأیید شد. فرانتز و واس یادآور شدند: «وزارت کشاورزی امریکا، تنها در 2 ماه اوت سال 1990 رسما، تضمین وامهای اعطا شده از سوی شرکت اعتباری تأمین کالا به عراق را متوقف کرد؛ درست همان روزی که تانکها و سربازان عراق به خاک کویت وارد شدند.»
منبع: کتاب آمریکا چگونه صدام حسین را به سلاحهای شیمیایی مسلح کرد؟
در 18 ماه اوت 2002 روزنامه نیویورک تایمز داستانی را با نام «دولت امریکا به رغم استفاده عراق از گازهای شیمیایی، کمکهای خود را به این کشور ادامه داد»، منتشر کرد. نشریه نیویورک تایمز به نقل از مقامات عالی رتبه و برجسته آمریکا فاش کرد: «در دهه 1980، کابینه ریگان در حالی که میدانست فرماندهان عراق از سلاحهای شیمیایی برای دست یافتن به برتری در جنگ با ایران استفاده خواهند کرد، به طور پنهانی، آنها را از نظر طراحی صحنه نبرد یاری کرد.» این داستان در رسانههای بینالمللی جنجال مختصری ایجاد کرد و سپس، سر و صدای آن خوابید. هر چند مقاله نیویورک تایمز در 18 ماه اوت 2002، جزئیات جدیدی را از میزان همکاری ارتش امریکا با صدام حسین، دیکتاتور عراق، طی جنگ ایران و عراق از 1980 تا 1988 فاش کرد، اما برخی از جوانب این رسوایی فاش نشد. در واقع، واشنگتن، نه تنها استفاده مکرر صدام از سلاحهای شیمیایی علیه سربازان ایران و اقلیت کرد عراق را نادیده گرفت، بلکه این کشور را در راه توسعه برنامههای تولید سلاحهای شیمیایی، بیولوژیکی و هستهایاش یاری کرد. نشریه نیویورک تایمز بدبینی و تملق دولت امریکا در پرداختن به این موضوع و نیز اقدامات وحشیانه عراق را به طور مفصل منعکس نکرد. در حالی که واشنگتن پیش از این از برنامههای تسلیحاتی عراق چشم پوشی کرده بود. در دهه پس از جنگ، در زمانی که برنامههای تسلیحاتی بغداد دیگر وجود نداشتند و در سال 1991 منهدم شده بودند، دولت امریکا از طرح گسترده برنامههای تسلیحاتی عراق برای توجیه لزوم آغاز جنگ گستردهای علیه مردم عراق استفاده کرد. خوانندگان مقاله نیویورک تایمز (یا دهها هزار مقاله دیگر که پس از 11 سپتامبر علیه عراق نوشته شده است) این واقعیت را میدانند که بسیاری از سیاستمداران امریکا و نخبگان حاکم، که جنگ علیه صدام حسین را خواستار بودند، خود، در پیشبرد و اجرای برنامههای تسلیحاتی عراق نقش فعالی داشتند. از جمله این افراد، میتوان به دونالد رامسفلد، آتشیترین باز دولت بوش، اشاره کرد. واشنگتن قبلا، در دهه 80 نسبت به دیکتاتور عراق به دلیل استفاده از سلاحهای شیمیایی هیچ مخالفت و انزجاری را اعلام نکرده بود. این برای نخستین بار نبود که چنین رسواییهایی در رسانهها مطرح میشد. برای نمونه، پیش از آن، رسوایی عراق گیت، بارها، مطرح و فراموش شده بود. این موضوع رسوایی حمایت نظامی و سیاسی امریکا از صدام حسین در دهه 80 است. داگلاس فرانتز و موری واس در یکی از مقالات جامع و شدید الحنی که به رسوایی عراق گیت مربوط بود و در 23 فوریه سال 1992 در لس آنجلس تایمز چاپ شد با عنوان: «کمکهای پنهانی بوش عراق را در ساختن ماشین جنگیاش یاری کرد نوشتند: «طبق اسناد طبقهبندی شده، جورج بوش پدر، تلاشهای بلند مدتی را برای حمایت و پشتیبانی از دیکتاتور عراق به عمل آورده است. وی این اقدامات را هم در مقام معاونت ریاست جمهوری و هم در مقام ریاست جمهوری انجام داده است.» حتی ویلیام سفیر نویسنده راستگرا و جنگ طلب نشریه نیویورک تایمز در 7 دسامبر 1992 احساس کرد که پرداختن به موضوع مزبور ضروری است. وی نوشت: «رسوایی عراق گیت بسیار وحشتناک است؛ رسوایی بزرگی درباره سوء استفاده نظاممند رهبران سه ملت دموکراتیک امریکا، انگلستان و ایتالیا، از قدرت و اعطای کمکهای محرمانه مالی به دیکتاتور عراق برای بهبود ساختار تسلیحاتی وی.» پیش زمینه عراق گیت، قیام مردمی سال 1979 در ایران برای سرنگونی شاه طرفدار امریکا بود. انقلاب ایران تسلط امپریالیستی امریکا بر منطقه نفت خیز استراتژیک خلیج فارس را تهدید کرد. پیش از آن، به غیر از اسرائیل، ایران متحد دیرینه و واشنگتن در خاورمیانه بود. پس از وقوع انقلاب اسلامی، واشنگتن بلافاصله، به چهار روش برای نابودی و سرنگونی این نظام انقلابی و جبران فقدان شاه اندیشید. در این راستا، رژیم صدام حسین دست یاری به سوی امریکا دراز کرد و بدین ترتیب، در 22 ماه سپتامبر سال 1980، عراق تهاجم خود را به ایران آغاز کرد و طی این جنگ خونین هشت ساله، که دست کم، یک میلیون قربانی داشت، از حمایت واشنگتن برخوردار شد. در دهه 90، مؤسسه مطالعات راهبردی دانشگاه جنگ امریکا در گزارش خود برای پنتاگون اعلام کرد: «طی جنگ ایران و عراق، امریکا سیاستی متمایل به عراق داشت.... واشنگتن و بغداد میخواستند وضع موجود پیش از انقلاب 1979 ایران را مجددا احیا کنند. در واقع، انقلاب ایران موازنه قدرت منطقه را تهدید میکرد. درخواست [امام] خمینی از مردم کشورهای دیگر برای انجام انقلاب، برای بغداد و واشنگتن تهدیدی جدی محسوب میشد و هر دوی آنها میخواستند این تهدید را از بین ببرند. از آنجا که امریکا و عراق هدف و منافع مشترکی داشتند...، امریکا فعالانه، به کمک عراق آمد.» در آغاز، آمریکا با مشاهده موفقیتهای عراق در برابر ایران، به عراق تمایل داشت و بدین ترتیب، سیاست یک جانبهای را در پیش گرفت؛ چرا که صدام حسین میتوانست واشنگتن را به اهداف نامشروع خود نزدیک کند؛ بنابراین، مقامات امریکا معتقد بودند که بهتر است عراق از شوروی فاصله بگیرد و درست همانند عملکرد انورسادات، رئیس جمهور مصر در دهه 70، روابط نزدیک اقتصادی و نظامی خود را با این کشور قطع کند. در ماه مارس 1981، الکساندر هیگ ، وزیر امور خارجه امریکا، با شور و هیجان به کمیته روابط خارجی سنا گفت: «عراق از رفتار امپریالیسم شوروی در منطقه خاور میانه نگران است.» دولت شوروی نیز به عراق اعلام کرده بود: «اگر عراق تهاجم نظامی خود را علیه ایران ادامه دهد، هیچ گونه سلاحی از شوروی دریافت نخواهد کرد.» همچنین، مسکو از سرکوبی شدید حزب کمونیست عراق از سوی صدام ناراضی بود. حمایت واشنگتن از عراق، پس از موفقیت ایران در بیرون کردن نیروهای عراقی از قلمرو خود در ماه مه سال 1982، بیش از پیش آشکار شد. در ماه ژوئن همین سال، ایران برای نخستین بار، تهاجم خود را به عراق آغاز کرد و به دنبال آن، امریکا در صدد برآمد تا از شکستها و عقبنشینیهای نظامی عراق جلوگیری کند. در این هنگام، واشنگتن و متحدان عرب محافظه کارش ناگهان، نگران شکست کامل عراق یا دست کم، سرنگونی رژیم صدام شدند و محمولههای تسلیحاتی عظیمی را به سوی عراق روانه کرد. بدین ترتیب، واشنگتن با استفاده از متحدانش در خاورمیانه، محمولههای بزرگ تسلیحاتی را به سوی عراق روانه کرد. اسناد طبقهبندی شده وزارت خارجه امریکا که فرانتز و واس آنها را فاش کردند، ارسال توپهای هویتزر ، بالگرد، بمب و دیگر سلاحها در سال 1982 - 1983 ، از طریق مصر، عربستان، اردن و کویت به عراق میباشد. هوارد تیچر ، از کارشناسان شورای امنیت ملی امریکا در امور خاورمیانه در دوران ریاست جمهوری ریگان، در 23 ماه فوریه سال 1992 در لس آنجلس تایمز گفت: «امریکا کشورهای ثالث را به حمل سلاحهای امریکایی از طریق دریا به عراق تشویق میکرد.». طبق کتاب مارک فیثیان با نام چگونه امریکا و انگلستان مخفیانه، ماشین جنگی عراق را به راه انداختند؟ که در سال 1997 منتشر شد، در سال 1983، ریگان از جولیو آندرئوتی ، نخست وزیر ایتالیا خواست که سلاحهای امریکا را به عراق ارسال کند. در اول ژانویه سال 1984، واشنگتن پست گزارش داد: «امریکا به طور دوستانه، به کشورهای خلیج فارس تفهیم کرد که شکست عراق در جنگ با ایران به ضرر منافع امریکا است و واشنگتن تلاشها و اقدامات زیادی را برای جلوگیری از وقوع آن انجام داده است.» مرکز ثقل این تلاشها، همکاری نزدیک و محکم سیاسی و نظامی با رژیم سرکوبگر صدام حسین بود تا بدین ترتیب، توازن قدرت نظامی به نفع عراق سنگینی کند. در سال 1982، دولت ریگان، نام عراق را از فهرست کشورهای حامی تروریست حذف کرد. در 19 و 20 ماه دسامبر سال 1983 نیز، ریگان فرستاده ویژه خود را جدا از دونالد رامسفلد، به همراه دست نوشتهای به بغداد اعزام کرد. این دست نوشته حاوی پیشنهاد برقراری مجدد مناسبات دیپلماتیک بود که طی جنگ اعراب و اسرائیل، در سال 1967، قطع شده بود. باید یادآور شد که رامسفلد در 24 ماه مارس سال 1984 مجددا به عراق سفر کرد. درست در همان روزی که خبرگزاری سازمان ملل (UPI) گزارش داد گروهی از کارشناسان این سازمان بدین نتیجه رسیدهاند که گاز خردل به همراه گاز اعصاب علیه نیروهای ایرانی به کار رفته است...، رامسفلد، فرستاده رئیس جمهوری امریکا در بغداد، با طارق عزیز، وزیر امور خارجه عراق، دیدار داشت. یک روز پیش از آن، ایران، عراق را به استفاده از گاز خردل و گاز اعصاب تابون علیه ششصد نفر از نیروهایش متهم کرده بود. باید یادآور شد، دولت امریکا در مورد استفاده دولت عراق از گازهای شیمیایی هیچ تردیدی نداشت و حتی در 5 ماه مارس سال 1984، وزارت خارجه امریکا اعلام کرد: «شواهد موجود نشان میدهد که عراق از سلاحهای شیمیایی مرگبار استفاده کرده است.» در 30 مارس سال 1984، نیویورک تایمز گزارش داد: «مقامات اطلاعاتی امریکا شواهد انکارناپذیری در اختیار دارند که نشان میدهند عراق در جنگ خود با ایران از گاز اعصاب استفاده کرده و تأسیس پایگاههای تولید انبوه مواد عامل کشنده شیمیایی را تقریبا به پایان رسانده است.» اما طبق روال همیشگی دولت امریکا طی جنگ ایران و عراق و بعد از آن، توسل عراق به این سلاحهای ممنوع شده در حقوق بینالملل در نظر رامسفلد و رؤسای [ صفحه 63] سیاسی کشورش آن قدرها مهم نبود تا روابط رو به شکوفایی امریکا و صدام را متوقف کند. گزارش نیویورک تایمز در 29 مارس سال 1984، در مورد پیامدهای مذاکرات رامسفلد در بغداد، اعلام کرد: «مقامات امریکا از روابط خود با عراق راضی و خشنودند و در کل، پیوندهای دیپلماتیک عادی مجددا برقرار شده، اما به طور اخص، نامی از آنها برده نشده است.» بدین ترتیب در ماه نوامبر سال 1984، امریکا و عراق به طور رسمی، روابط دیپلماتیک خود را با یکدیگر از سر گرفتند. طبق گفتههای باب وود وارد ، روزنامه نگار واشنگتن پست، در 15 ماه دسامبر سال 1986، سازمان سیا در سال 1984 به طور محرمانه، اطلاعاتی را در اختیار عراق قرار داد تا بتواند در حملات شیمیایی با گاز خردل علیه نیروهای ایران از آنها استفاده کند. همچنین، «در اوایل سال 1985، سیا اطلاعات حساس مربوط به شناسایی ماهوارهای را در اختیار عراق قرار داد... تا این کشور را در حملات هوایی خود یاری کند.» حملات شیمیایی عراق علیه نیروهای ایران و کمکهای امریکا به عراق تا پایان جنگ ادامه یافت. وزارت دفاع امریکا اطلاعاتی را برای عراق فراهم و این کشور را از نظر طراحی صحنه نبرد یاری میکرد. گزارش 17 ماه اوت سال 2002 نیویورک تایمز، نشان میداد: «هر چند مقامات ارشد دولت ریگان در ظاهر استفاده عراق از گاز خردل، سارین، VX و دیگر عوامل شیمیایی را محکوم کردند، اما از برنامههای تسلیحاتی عراق آگاهی مستقیم داشتند و ریگان و معاونش، جورج بوش پدر و دیگر مقامات ارشد امنیت ملی، هرگز پشتیبانیهای خود از عراق را قطع نکردند و طی برنامهای بسیار سری، بیش از شصت نفر از افسران سازمان اطلاعات دفاعی امریکا، اطلاعات مشروحی را درباره استقرار نیروهای ایرانی، طراحی تاکتیکی صحنه نبرد، برنامه حملات هوایی این کشور و ارزیابی میزان خسارات بمبارانهای صورت گرفته از سوی عراق، در اختیار بغداد قرار دادند.» یک افسر بازنشسته سازمان اطلاعات دفاعی امریکا به نام ریک فرانکونا به نیویورک تایمز گفت: «رژیم بغداد در اوایل سال 1988؛ زمانی که نیروهای عراق شبه جزیره فاو را از نیروهای ایران باز پس گرفتند، از سلاحهای شیمیایی استفاده کرد.» یک افسر باز نشسته دیگر این سازمان به نام والترلنگ نیز به نیویورک تایمز ابراز کرد: «استفاده عراق از گازهای شیمیایی در صحنه نبرد، مسئله استراتژیک نگران کنندهای نبود.» در واقع، آنچه سیا، سازمان اطلاعات دفاعی امریکا و دولت ریگان را نگران میکرد، این بود که مبادا، نیروهای ایران شبه جزیره فاو را پشت سر بگذارند و انقلاب اسلامی خود را به کویت و عربستان منتقل کنند. حذف نام عراق از فهرست کشورهای حامی تروریسم در سال 1982 بدین معنا بو که هیچ گونه منع قانونی بر سر راه عراق برای دریافت کمکهای اقتصادی و نظامی امریکا وجود نداشته باشد و این کشور بتواند فناوریهای پیشرفته را از امریکا خریداری کند؛ فناوریهایی که برای اهداف نظامی نیز از آنها استفاده میشد. در ماه دسامبر سال 1982، فروشهای متعارف نظامی از سر گرفته شد و در سال 1983، دولت ریگان با فروش شصت فروند بالگرد هوگز به عراق برای اهداف غیر نظامی موافقت کرد، اما فیثیان اشاره کرد که این بالگردها را میتوان طی چند ساعت مسلح کرد. سپس، جورج شولتز، وزیر خارجه امریکا و جورج بالدریج وزیر بازرگانی، برای فروش بالگردهای بل رایزنی کردند. این بالگردها به امکانات سم پاشی مزارع غلات مجهز بودند. عقیده عموم بر این است که بالگردهای مزبور در حملات شیمیایی عراق در سال 1988 علیه کردهای حلبچه مورد استفاده قرار گرفت؛ حملهای که طی آن، پنج هزار نفر کشته شدند. با چشم پوشی دولت ریگان از این حملات، بغداد پیشروی نظامی گستردهای را آغاز کرد. مخارج نظامی گستردهای را آغاز کرد. مخارج نظامیای که عراق با تأمین اعتبار از سوی امریکا هزینه میکرد، حتی به مدتها پیش از حذف نام این کشور از فهرست کشورهای حامی تروریسم مربوط میشد؛ زمانی که وزارت بازرگانی امریکا فروش موتورهای گازی توربیندار ایتالیایی را برای ناوچههای عراقی تأیید کرد. به زودی، شرکت اعتباری تأمین کالا وابسته به وزارت کشاورزی امریکا باز پرداخت این وامها را - در صورت ناتوانی بغداد - تضمین کرد. بانکها این وامها را به عراق اعطا کرده بودند تا کالاهای تولید شده در امریکا، مانند گندم و برنج را خریداری کند. طبق طرح مزبور، عراق سه سال برای بازپرداخت این وامها فرصت داشت و در صورت ناتوانی از پرداخت آنها، مالیات دهندگان امریکایی باید این مبالغ را تأمین میکردند
منبع: کتاب آمریکا چگونه صدام حسین را به سلاحهای شیمیایی مسلح کرد؟
جالب توجه اینکه طارق عزیز در سال 1367 ضمن اعتراف به استفاده از سلاحهای شیمیایی در جنگ با ایران، با اشاره به اتهامهای وارد شده به عراق، درباره کاربرد جنگافزارهای شیمیایی، کشورهای اروپایی را که از بغداد انتقاد کرده بودند، سرزنش و اظهار کرد که کشورهای اروپایی، خود، سلاحهای شیمیایی را در اختیار کشورهای جهان سوم قرار میدهند، اما هنگام استفاده از این سلاحها، بر سر قربانیان آن اشک تمساح میریزند. این موضوع، با به اسارت درآمدن خلبانان هواپیماهای ساقط شدهی عراقی نیز تأیید شد. سرگرد خلبان، ریاض یعقوب و ستوان یکم، ثامر حمید، اعتراف کردند که با هواپیماهای سوخوی 22 بمب شیمیایی (ساخت عراق) را حمل و در منطقه حاج عمران فروریختهاند (12 / 9 / 1363). «نزار حمدون» معاون موقت وزیر امور خارجه عراق، در مصاحبهای مطبوعاتی در بغداد گفت: نیروهای عراقی طی جنگ علیه نیروهای ایرانی، که مانند امواج خروشان عراق را هدف حمله قرار داده بودند، افزون بر سلاحهای کلاسیک، از سلاحهای شیمیایی نیز استفاده کردهاند. وی مدعی شد که عراق در داخل خاک ایران، از سلاحهای شیمیایی استفاده نکرده است. اظهارات سرلشکر ستاد «وفیق السامرایی»، مدیر بخش اطلاعات نظامی ایران در استخبارات مرکزی ارتش عراق، سخنان نزار حمدون را نقض کرد. السامرایی به صراحت گفت: براساس اعلام آمار سری، 45 هزار نفر از نیروهای ایرانی با سلاحهای شیمیایی عراق مصدوم شده بودند، این مسئله روند پیشروی ایرانیها در محور غربی و شمالی، به ویژه به طرف «امالقصر» برای قطع جادهی ارتباطی با کویت و اشغال پایگاه دریایی امالقصر را تحت تأثیر خود قرار داده بود. براساس اطلاعات موجود، تعداد بسیاری از مصدومان در داخل خاک ایران (خرمشهر، جفیر، طلائیه، شلمچه...) با بمبارانهای هوایی و شلیک گلولههای شیمیایی مجروح شده بودند. اسیران عراقی در ایران بارها، از جمله در مصاحبه با هیئت اعزامی سازمان ملل به تهران اعتراف کردند که عراق علیه نیروهای ایرانی از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده است. یکی از این اسیران میگوید: «از حملهی نیروهای شما به جزیره مجنون کلافه شده بودیم، نیروهای سپاه ما را دیوانه کرده بودند، این مسئله را فرماندهان عالیرتبه میدانستند، بالاخره، با استفاده از بمبهای شیمیایی توانستیم نیروهای شما را به عقبنشینی وادار کنیم.» سرهنگ دوم ولید الوان حمادی، رئیس ستاد تیپ 59 عراق، که در منطقه عملیاتی کربلای 5 اسیر شد، اعتراف کرد که رژیم عراق بارها علیه نیروهای ایران از بمبها و گلولههای شیمیایی بهره برده است. همچنین، یک رادیوی مخالف رژیم عراق اعلام کرد: «سازمان بهداشت جهانی در گزارش تازهای به استفادهی عراق از سلاح شیمیایی در جریان جنگ تحمیلی علیه نیروهای ایرانی اعتراف کرده است.» رادیو صدای عراق، که از عربستان برنامه پخش میکند، نیز گفت: «سازمان بهداشت جهانی در گزارش خود، عراق را به کاربرد گاز مرگآور خردل و گاز شیمیایی «انتراکس» متهم کرده است.» در دوران جنگ ایران و عراق، رژیم بغداد به طور مکرر از این سلاح استفاده کرد. فرماندهان عالیرتبهی عراقی و دیگر مسئولان این کشور از اعتراف به این عمل ضدبشری خود واهمهای نداشتند. «صباح الفکری»، فرماندهی نیروهای عراقی در شرق دجله، در مصاحبهای با نشریهی «تایم» اظهار کرد: «در نظر نداریم با گل و عطر از مهاجم پذیرایی کنیم. ما از تمامی وسایل موجود برای دفاع استفاده میکنیم.»همچنین، ستوان «کاظم دوغیر» افسر کارشناس سلاحهای شیمیایی عراق، که در منطقهی عملیات کربلای 5 به اسارت درآمد، گفت: عراق افزون بر هواپیما، از توپهای 155 و 175 میلیمتری برای شلیک گلولههای شیمیایی استفاده میکند. کاربرد سلاحهای شیمیایی، که مقامات عالیرتبهی نظامی و سیاسی رژیم عراق خود، بدان معترفاند و صحت گزارشهای اجرای این اعمال وحشیانه که برای دولتهای جهان محرز است، نقض تمام موازین بینالملل بشردوستانه میباشد. مؤسسه تحقیقاتی مصر نیز اخیرا در گزارشی با بیان اینکه عراق با اطلاع و حمایت امریکا جنگ شیمیایی علیه ایران را به راه انداخت، اضافه کرده است: تحقیقات صحنههای نبرد دو کشور نشان میدهد که به کارگیری تسلیحات کشتار جمعی عراق علیه ایران هیچ نیازی نبوده است
منبع: کتاب حقوق بشر دوستانه در جنگ ایران و عراق
مقامهای عراق، که از پشتیبانی ابرقدرتهای شرق و غرب، اغلب کشورهای اروپایی و عرب، به ویژه کشورهای ثروتمند حاشیهی خلیج فارس برخوردار بودند، از تهدید برای به کارگیری سلاحهای شیمیایی یا حتی اقرار به کاربرد آن هیچ واهمهای نداشتند. سند فوق سری نیروی هوایی عراق درباره استفادهی مکرر و گستردهی رژیم عراق از سلاحهای مرگبار شیمیایی در جنگ با ایران، که از سال 1377 تاکنون به جنجالی میان بغداد و سازمان ملل تبدیل شده، از به کارگیری شش هزار بمب شیمیایی علیه نیروهای ایرانی پرده برداشت. رادیو آزاد عراق، که از اروپا برنامه پخش میکند، اعلام کرد تنها در یکی از اسناد ضمیمه شدهی عراق معروف به سند نیروی هوایی، راز شش هزار بمب شیمیایی مفقود شده فاش شد. «هانس بلیکس»، رئیس بازرسان خلع سلاح عراق، خواستار توضیح درباره سرنوشت شش هزار بمب شیمیایی مندرج در یک سند شد و رژیم عراق با ارائه مدارک ضمیمه نشان داد این بمبها در جریان جنگ با ایران استفاده شدهاند. وزن هر یک از این بمبهای جنجالآفرین، 250 و 500 کیلوگرم است. در سال 1377، یک بازرس عضو «آنسکام» سند مزبور را در جریان بازدید از مراکز فرماندهی نیروی هوایی عراق کشف کرده بود، اما دولت عراق بلافاصله آن را از وی پس گرفت که جنجال بر سر مندرجات آن از جمله سرنوشت شش هزار بمب شیمیایی همچنان، ادامه دارد. «طارق عزیز»، معاون نخستوزیر عراق، در مصاحبه با تلویزیون سراسری سوئد با اعتراف به استفادهی بغداد از سلاح شیمیایی در جریان هشت سال جنگ با ایران، ادعا کرد که عراق به استفاده از این نوع تسلیحات مجبور شد و در ادامه افزود: استفادهی عراق از سلاحهای شیمیایی برای دفاع از خود بود! طارق عزیز در سال 1377 نیز با رد به کارگیری تسلیحاتی شیمیایی در جنگ کویت گفت: «ما برخلاف جنگ قبلی (جنگ با ایران) در جنگ با کویت از این سلاح استفاده نکردیم.» سپهبد ستاد «ماهر عبدالرشید»، از مشهورترین افسران ارتش عراق در جنگ با ایران، پاسخ به پرسش خبرنگار روزنامهی واشنگتن پست درباره استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه نیروهای ایرانی اظهار کرد: «هنگامی که شما با حشرات روبهرو میشوید، آنها را با حشرهکش از بین میبرید.» در واقع، وی نیروهای ایرانی را حشراتی میدانست که باید با سلاح شیمیایی از بین بروند. این افسر به دلیل خویشاوندی با صدام دستش برای انجام هر جنایتی باز بود. ژنرال «هشام صباح الفخری»، فرمانده وقت سپاه سوم عراق، نیز در سال 1363 در مصاحبه با خبرنگاران اظهار کرد که کشورش حق استفاده از سلاح شیمیایی را برای خود محفوظ نگه میدارد. به همین دلیل، عراق به یادداشت دبیر کل سازمان ملل متحد مورخ 29 ژوئن 1984 (8 تیر 1363)، که از رؤسای جمهوری اسلامی ایران و عراق، خواسته بود تا تعهد خود را به عدم کاربرد سلاحهای شیمیایی در جنگ اعلام کنند، هیچ پاسخی نداد و دبیر کل طی سخنانی در شورای امنیت اعلام کرد که نتوانسته است از عراق در مورد عدم استفاده از سلاحهای شیمیایی در جنگ با ایران تعهد بگیرد. جالب آنکه سفیر عراق در امریکا ضمن رد استفاده از سلاحهای شیمیایی، امکان استفاده از این نوع سلاحها را نیز مردود ندانست پس از چند روز، سفیر عراق در سازمان ملل، با انگیزهی خیرخواهانهای اعلام کرد که انتقادهای بینالمللی از عراق مبنی بر استعمال سلاح شیمیایی در جنگ، طولانی شدن جنگ را باعث میشود؛ زیرا، فشار بر ایران را برای پذیرش صلح کاهش میدهد. در همین زمینه، خبری، که از رادیو صوت الجماهیر بغداد پخش شد، با اشاره به ایرانیهایی که در آنجا بودند (اسیران)، اعلام کرد که عراق نوع معینی حشرهکش ساخته است که میتواند هر نوع موجود زنده یا حشرهای را از بین ببرد. همچنین در سپتامبر 1983) شهریور 1362) عراق به ایران هشدار داد که ممکن است به طور گستردهای، از گاز سمی استفاده کند. سرفرماندهی ارتش عراق در اطلاعیهای اعلام کرد: «ما به سلاحهای مدرنی مسلح شدهایم که ممکن است برای نخستین بار، از آن در جنگ استفاده کنیم که در عملیاتهای پیشین به دلایل انساندوستانه از آن استفاده نکردیم. اگر شما دستورهای رژیم[امام]خمینی را اجرا کنید... مرگ حتی در انتظارتان خواهد بود؛ زیرا این بار از سلاحی استفاده خواهیم کرد که میتواند هر جنبندهای را نابود کند.» باید یادآور شد که اخطار مزبور مصادف با عملیات والفجر 2 در جولای 1983 (1362 / 4 / 29) و عملیات پنجوین در اکتبر همان سال (مهر 1362) بود که عراق به طور وسیعی، علیه نظامیان ایرانی از سلاح مرگبار شیمیایی استفاده کردپس از این مرحله، مقامات عراقی به تدریج و بارها به استفاده از سلاحهای شیمیایی اعتراف کردند. مجله «الحربه»، ارگان «جبههی دموکراتیک برای آزادی فلسطین» چاپ لبنان، فاش کرد که صدام در ملاقاتی با وزیران خارجه عرب - که برای برگزاری جلسهای در بغداد به سر میبردند - گفته است که در جنگ، از سلاحهای شیمیایی، استفاده جزئی کرده است.همچنین، وزیر امور خارجهی وقت عراق در کنفرانسی مطبوعاتی در بن، در پاسخ به پرسشی، آشکارا ابراز کرد که دولت وی از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده و خواهد کرد
منبع: کتاب حقوق بشر دوستانه در جنگ ایران و عراق
ناکامی ارتش عراق در تأمین اهداف رژیم حاکم بر این کشور فرماندهان این ارتش را بر آن داشت تا پس از مشورت با کارشناسان عالیرتبهی دولتهای استکباری، به ویژه کارشناسان شیمیایی شوروی (سابق)، به استفاده از سلاحهای شیمیایی نیز در کنار دیگر سلاحهای مرگبار خویش توجه کنند. طی جنگ تحمیلی، عراق در مناطق مختلف عملیاتی و حتی مسکونی از به کارگیری انواع عوامل شیمیایی مانند گازهای خردل، تاولزا، فسفر، اعصاب، ناتوان کننده، نیتروژن، ترکیبهای خردلی و خون، سیانور، خفه کننده و... از طریق هواپیماها، توپخانهها و شلیک انواع گلولههای شیمیایی دریغ نکرد. در نیمهی نخست اردیبهشت 1361، هفتهنامه انگلیسیزبان فارین ریپورت به حملهی شیمیایی عراق در دی ماه 1359، علیه منطقه ایلام اشاره میکند: «عراق در جنگ با ایران از سلاحی استفاده میکند که سیستم اعصاب قربانیان را فلج میکند.» . از این تاریخ به بعد یازده مورد حملهی شیمیایی عراق در سال 1361 ثبت شده است و از عملیات والفجر 2 (30 مرداد 1362) به بعد، این حملات شدت گرفت تا آنجا که در عملیات والفجر 4، در محدودهی زمانی 29 مهر تا 6 آبان 1362، افزون بر مناطق نظامی، مناطق مسکونی هم هدف اصابت بمبهای شیمیایی رژیم عراق قرار گرفت. روز سهشنبه 24 اسفند 1362، خبرنگار یک نشریه هلندی ضمن دیدار با مصدومین شیمیایی بستری در کلینیک جراحی بیمارستان عمومی شهر وین، با بیان شرح حال مفصلی از علی مهاجرانی، وضعیت وخیم او را تشریح میکند. وی سعی میکند به علی بفهماند که سلامتی وی از دسته رفته و آینده وی تیره است، اما با پاسخهای جالب وی روبهرو میشود. در انتهای این گفتوگوی مفصل، از او در مورد ترس از مرگ و درد و فعالیت داوطلبانهاش در جنگ سؤال میشود که وی چنین پاسخ میدهد: [ صفحه 150] ... مردن یک مرحله برای دست یافتن به آن زندگی است، این زندگی موقتی و آن زندگی ابدی است و در آن زندگی خوشبخت خواهی شد و هدف اصلی این است... . پس از تصرف جزایر مجنون در سال 1362، عراق در سطح بسیار وسیعی، از گلولههای شیمیایی حاوی گاز خردل استفاده کرد.در این حملههای وحشیانه، بیش از 2700 تن مصدوم و عدهای هم به شهادت رسیدند. در حالی که سردمداران رژیم عراق این اقدام جنایتکارانهی خود را تکذیب میکردند، محافل پزشکی و سازمانهای بینالمللی استفادهی عراق از سلاح شیمیایی را به طور مکرر مورد تأیید قرار میدادند. در این حال گروه پزشکی سازمان بینالمللی صلیب سرخ به این نتیجه رسید که: «بیشتر سربازان ایرانی که تاکنون درگذشتهاند در معرض گاز مسموم کننده خردل قرار گرفته بودند... علت مرگ قطعا تأثیرات گاز خردل و باران زرد بوده است. اکنون ما این مسئله را بدون هیچ گونه تردیدی به اثبات رساندهایم.» همچنین، پرفسور «باب الیوت» از انستیتو تحقیقات استراتژیک در لندن اظهار کرد: «پرسشی که اکنون مطرح میشود اینکه آیا عراق فقط از یک نوع گاز استفاده کرده است یا چند نوع گاز شیمیایی مختلف را علیه ایرانیان به کار میبرد.»نتیجهی آزمایشها نشان دهندهی استفاده از گاز خردل است که حتی هیتلر نیز در جنگ جهانی دوم در استفاده از آن ابا داشت. در 3 آبان 1362 هواپیماهای دشمن روستای «باینجان» از توابع بانه را بمباران شیمیایی کردند که به شهادت و مصدوم شدن جمعی از اهالی این روستا منجر شد. در این حمله از بمبهای حاوی ترکیبی از آرسنیک و نیتروژن موستارد موسوم به بمبهای تاولزا استفاده شد.. مهمترین حملات شیمیایی به مناطق غیرنظامی پس از جنگ جهانی اول، در سال 1366 به دست عراقیها انجام شد. حملات سنگین ارتش عراق هم در شهرهای ایران و هم در خاک عراق علیه اهداف غیرنظامی بارها انجام شد. اگر چه در گذشته نیز مناطق مسکونی هدف قرار میگرفتند ولی صدمات بسیار محدود بود. عراق در این مرحله از جنگ شیمیایی فشار را روی غیرنظامیان متمرکز کرد؛ چون با این کار اولا میتوانست مسئولان ایرانی را از ادامه مقاومت در برابر خواستههای عراق نگران سازد و روحیه مردم را در شهرهای مختلف کشور، که این بیماران را با حالات وحشتناک میدیدند، تضعیف نماید. ثانیا با توجه به این نکته که غیرنظامیان در برابر حملات شیمیایی آسیبپذیری بیشتری دارند، عراق با صرف هزینهای بسیار ناچیز، یعنی انداختن تنها چند بمب شیمیایی، هزاران مصدوم را در شهرهای مختلف ایران روانه مراکز درمانی و نقاهتگاهها میکرد با توجه به اینکه مصدومین شیمیایی (خصوصا مصدومین عوامل تاولزا) مدت زمان طولانی باید بستری شوند، لذا عملا تعداد زیادی از تختهای فعال مراکز درمانی ایران اشغال میشد و این موضوع میتوانست آثار دردناک روحی برای مردم و کادر پزشکی به دنبال داشته باشد و علاوه بر آن خدمات پشتیبانی درمانی برای نیروهای نظامی را مختل نماید. در 27 فروردین 1366 عراق طی بمباران شیمیایی روستای «آلوت» در غرب کشور یک خانواده را مصدوم نمود. 4 تن از اعضای این خانواده چند روز اول پس از حادثه را در بیمارستانهای منطقه جنگی سپری کردند سپس به علت وخیم بودن حالشان به تهران اعزام شدند
منبع: کتاب حقوق بشر دوستانه در جنگ ایران و عراق
این افراد عبارت بودند از: دو زن (که یکی چهار ماهه حامله بود) و نیز دو دختربچه 2 و 4 ساله که همگی مورد معاینه تیم سازمان ملل نیز قرار گرفتند. این موضوع در گزارش تیم سازمان ملل چنین منعکس شد: «... ما آثار گاز خردل را بر خانواده یک دهقان، مخصوصا یک مادر و دو دختر دو و چهار ساله وی مشاهده نمودیم. ما در کمال اندوه شاهد رنج کودک چهار ساله در فاصله کمتر از 2 ساعت با مرگش بودیم... ما صدمات شدید گاز خردل را برروی مادر جوانی که چهار ماهه باردار بود، مشاهده نمودیم...» خانم باردار یک هفته بعد به دنبال لوکوپنی و نارسایی تنفسی به شهادت رسید. در 7 تیر 1366 شهر مسکونی و بیدفاع سردشت با هواپیما و توپخانه هدف حمله شیمیایی قرار گرفت که در نتیجه آن بیش از 2500 تن از مردم غیرنظامی مصدوم شدند یا به شهادت رسیدند. به دنبال این حادثه دهشتناک و غیرقانونی، هیئت کارشناسی سازمان ملل متحد، به دستور سازمان ملل متحد، همراه با آقای کمال خرازی، سرپرست ستاد تبلیغات جنگ، از آثار بمباران در این شهرستان بازدید کردند. در پایان این بازدید، سرهنگ «ملوپانیین»، سرپرست این هیئت، درباره مشاهدات خود، ابراز کرد: مناطق مسکونی شهر سردشت را دیده که رژیم عراق به طور وحشیانه آنها را بمباران شیمیایی کرده است. رژیم عراق در تاریخ 11 / 5 / 1366، نیز هشت نقطه را در منطقه غرب اشنویه هدف بمباران شیمیایی قرار داد که در این بمباران بیش از 2400 تن از مردم غیرنظامی منطقه مصدوم شدند. همچنین، در تاریخ 28 اردیبهشت 1367، هواپیماهای عراقی چند روستا از جمله مرزنآباد و بیتوش از توابع سردشت را بمباران کردنددر تاریخ 5 / 4 / 1367 نیز نیروی هوایی عراق شهر اهواز را هدف بمبهای شیمیایی قرار داد که بر اثر آن 60 تن از مردم غیرنظامی شهید و 4000 تن مجروح شدند. منابع ایرانی تعداد حملات شیمیایی عراق را طی هشت سال جنگ تحمیلی بیش از 252 بار ذکر کردهاند؛ طوری که «ایران طی هشت سال جنگ تحمیلی، در معرض شدیدترین و طولانیترین حملههای شیمیایی در تاریخ جنگهای جهان قرار گرفت. تعداد حملههای شیمیایی و تنوع عوامل به کار گرفته شده در این جنگ بیسابقه بود و این حملات وحشیانه مجروح شدن بیش از صد هزار نفر از هموطنان ایرانی را موجب شد که ده درصد آنها بلافاصله به شهادت رسیدند.» [9] . دکتر «جانجی» معاون دبیر کل سازمان منع سلاحهای شیمیایی، با توجه به گستردگی تعداد مجروحان شیمیایی ایران، آن را یک تراژدی خواند. وی اظهار کرد: «تعداد مجروحان سلاحهای شیمیایی در دوران پس از جنگ جهانی اول، در جهان بیسابقه بوده است... وجود صد هزار مجروح شیمیایی در جمهوری اسلامی ایران افزون بر تحمیل هزینههای هنگفت اقتصادی و اجتماعی، یک تراژدی انسانی است.»
منبع: کتاب حقوق بشر دوستانه در جنگ ایران و عراق