معرفی وبلاگ
ما باید این توجه را هیچوقت از خود بیرون نکنیم، از مغز خود بیرون نکنیم که ما بندگان خدا هستیم و در راه او و در سبیل او حرکت می کنیم و پیشروی می کنیم. اگر شهادت نصیب شد، سعادت است و اگر پیروزی نصیب شد سعادت است. حضرت امام خمینی (ره)
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 377938
تعداد نوشته ها : 139
تعداد نظرات : 14
Rss
طراح قالب
GraphistThem244
New Page 2

عملیات کربلاى چهار [3/10/65- ابوالخصیب] بود.

آن طرف آب یک نفر زخمى مرتب فریاد مى زد و کمک مى طلبید.

با یکى از برادران رفتیم و به محل حادثه رسیدیم.

هر چه سروصدا کردیم و آن بنده خدا را مورد خطاب قرار دادیم جوابى نشنیدیم.

ناگهان خمپاره اى از راه رسید و مابین ما به زمین خورد.

براى چند لحظه چیزى نفهمیدم.

بعد دیدم هر دو نقش زمین هستیم، منتها زخم من کاریتر است.

با اصرار و التماس زیاد او را فرستادم عقب.

وضع خوبى نداشت.

من از ناحیه کمر و نخاع و او پایش زخم عمیق برداشته بود.

مى خواست با آن وضع بماند و به من کمک کند.

دشمن متوجه ما شده بود و آن نقطه را گرفته بود زیر خمپاره.

همه فکرم در آن لحظه این بود که یک نفر بیاید و نجاتم بدهد.

ساعت شش صبح زخمى شده بودم و حالا روز بالا آمده و ساعتها بود که کسى را به یارى مى خواندم.

هر چه تلاش کردم نتوانستم حرکت کنم.

مأیوس و مضطرب بودم.

ناگهان به یاد حرف فرمانده یگان افتادم که مى گفت: در سختیها فقط به خدا پناه ببرید و از او کمک بخواهید.

اینجا بود که بى اختیار و در کمال باور و اعتقاد گفتم: الهى به امید تو. چند لحظه بعد صداى کسى را که مى گفت: زخمى کیست؟ به گوشم رسید.

با همه وجود معناى توکل را دریافتم.

تهیه و تنظیم: وبلاگ روایت هشت سال دفاع مقدس

دسته ها :
پنج شنبه 1399/8/15
New Page 5

با متزلزل شدن پایه ‏های حکومت شاه، امریکا به دلایل متعددی تصمیم گرفت عراق را جایگزین ژاندارم قبلی خویش سازد. در راستای این هدف، با کنار گذاشته شدن حسن البکر، صدام در عراق به قدرت می‏رسد و درصدد بر می‏آید بتدریج مردم مسلمان عراق، و ارتش ضد صهیونیست این کشور را برای برخورد با ایران آماده کند، تا در صورت عدم موفقیت سناریوهای امریکا در سرنگون‏سازی جمهوری اسلامی (کودتا، تجزیه‏طلبی اقوام مختلف، ترور مسئولان کشور) با تهاجم نظامی به ایران، به عنوان حربه‏ی دیگر امریکا وارد عمل شود.

دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق در آغاز، درصدد بر می‏آید تا در تلاشی همه‏جانبه، چهره‏ی مطهر جمهوری اسلامی را در افکار عمومی عراق به شکلی منفی ترسیم کند تا در صورت وقوع جنگ این القائات ذهنی را در سطح مردم و نظامیان عراقی، توسعه ببخشد. و به این ترتیب، مردم و ارتش عراق را برای ایستادن در برابر سپاه توحید آماده کند و در مراحل بعدی، محرومیتهای ناشی از جنگ را برای مردم عراق قابل تحمل سازد و مهمتر از اینها، در مردم و نظامیان عراقی انگیزه‏ی کشتن سپاهیان توحید و کشته شدن در راه مطامع استکبار جهانی را ایجاد کند. به این ترتیب در فضای دیکتاتوری بسته‏ی جامعه‏ی عراق، که از سویی با سانسورهای مختلف مواجه است و از سوی دیگر، به علت ستایش و تبلیغ صرف اندیشه‏ی بعثی‏ها (که در صورت لزوم حتی دست به تحریف تاریخ هم می‏زدند) به یکنواختی گراییده بود، تبلیغات عراق با پیروزی انقلاب اسلامی، بتدریج افکار عمومی را به سوی دشمنی کینه‏جو و ضداسلامی در شرق کشورشان متوجه می‏کند. 

با فرار شاه از ایران، رسانه‏های خبری عراق برای مخدوش ساختن اصالت حرکت مردم، از انقلاب ایران با عنوان «حرکتی امریکایی» (1)  یاد می‏کند و با پیروزی انقلاب اسلامی، صدام ضمن ارائه‏ی تحلیلی به رده‏های پایین‏تر حزب بعث در خصوص علل ظهور انقلاب اسلامی چنین می‏گوید: 

«استعمار امریکا هنگامی که احساس کرد شاه وجهه ‏ی خود را در بین ملت ایران از دست داده و سیاستی مستقل از غرب در پیش گرفته است، تغییر او را امری ضروری دانسته، (امام) خمینی را برای اجرای سیاستهای خود، به عنوان جایگزینی برای وی برگزید و قطعا نظام حکومتی او، موضعی مخالف در قبال عراق، انقلاب این کشور و امت عربی اتخاذ خواهد کرد» (2)  

علاوه بر این، دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق با طرح برخی از رخدادهای تاریخی واقعی یا مجعول، سعی می‏کند برای ریشه‏های اختلافات ایران و عراق تبیینی تاریخی فراهم آورد. به عنوان مثال، به مردم هشدار می‏دهد: 

«طوفان تهاجم از جانب شرق به سمت عراق و امت عربی در حال وزیدن است و نژادپرستان ایرانی که هزاران سال است چشم طمع به سرزمینهای امت عربی دوخته‏اند، در صددند همانطور که متجاوز از دو هزار سال پیش، هخامنشیان قسمتهایی از عراق را دوباره به اشغال خود درآوردند، اکنون به رهبری (امام) خمینی عراق را دوباره به اشغال خود درآورند»

در همان زمان، دستگاه تبلیغاتی عراق فیلمی به نام «قادسیه» تهیه کرد و با تحریف نبرد قادسیه، که بین اسلام و کفر انجام گرفته بود، «از نبرد قادسیه به عنوان نبردی که بین اعراب و فارسها رخ داده و به پیروزی اعراب منجر شده بود، یاد کرد»در زمان جنگ هم همین سخنان را می‏شنویم. «اکنون ایرانیان درصدد گرفتن انتقام قادسیه‏ی اول برآمده‏اند» علاوه بر این، در این تبلیغات، عراق با استناد به عطوفت کورش در حق یهودیان عصر خودش، از «روابط تاریخی ایران با صهیونیست‏ها از عصر بابلی قدیم» سخن گفته و ضمن ترسیم تداوم این روابط تا عصر حاضر، می‏گوید: 

«اکنون نیز ایران در خدمت تحقق اهداف صهیونیسم در منطقه است و در هدفی مشترک با وی، درصدد تهاجم به عراق است»  

در فراز دیگری از این تبلیغات عراق درصدد بر می‏آید تا مسلمان بودن مردم ایران را انکار کند و آنها را به عنوان «آتش‏پرست» و «مجوس» معرفی کند. یکی از استدلالهای دستگاه تبلیغاتی عراق در مجوس نامیدن ایرانیان به شرح زیر بود:

«ایرانیان مجوس در صدر اسلام سعی می‏کردند از گسترش و ترویج اسلام جلوگیری کنند، اما کاری از پیش نبردند، تا اینکه هزار سال قبل مجلسی در قم برپا ساختند و تصمیم گرفتند دین اسلام را از داخل تضعیف کنند»


(البته بعدها واژه‏ی مجوس در تبلیغات عراق کمتر استفاده شد، و بیشتر روی پوشش اسلامی ایرانیها و سوء استفاده‏ی ایران از دین تأکید می‏شود).

مخدوش ساختن شخصیت نورانی حضرت امام خمینی در قبل و بعد از شروع جنگ، محور مهم دیگری است که دستگاههای تبلیغاتی عراق برای نفی اسلامی بودن جمهوری اسلامی انجام می‏دهد. به همین منظور، در هر جلسه و مجمع هنری، ادبی، شعرخوانی و... که در عراق برپا می‏شود «(امام) خمینی به تمسخر گرفته شده» و به ایشان «اهانت می‏شود»

رادیو صوت الجماهیر عراق در یکی از تحلیلهای خود ضمن زیر سؤال بردن  شخصیت اسلامی حضرت امام چنین می‏گوید: 

«اقشار مختلف مردم مسلمان عراق، همچنان انزجار خود را از گفته‏ های (امام) خمینی مبنی بر منتقل کردن جسد حضرت علی (ع) از نجف به قم اعلام می‏دارند. 

شیخ محمد صالح سعیدی، رئیس تبلیغات مذهبی استان دیالی (عراق) گفته‏ه ای باطل (امام) خمینی را پیرامون اسلام و پیغمبر اکرم (ص) و ائمه‏ی اطهار، محکوم کرد و از همه‏ی مردم عراق خواست تا با فارسهای کینه‏جو به نبرد و ستیز بپردازند. وی همچنین افزود، روحانیون عراق آمادگی خود را جهت حمل سلاح برای دفاع از حریم اسلام و دین در برابر تجاوزات فارسهای دشمن، اعلام می‏دارند»

صدام و توجیه سیاسی (نهاد عقیدتی - سیاسی ارتش عراق) نیز به آماده ساختن اذهان ارتش می‏پردازند. صدام ضمن ایجاد «کینه و بغض نسبت به ایرانی در نظامیان عراقی» دستور می‏دهد «که مطالعات دانشگاه نظامی البکر، روی طرحهای تهاجمی به مرزهای ایران تمرکز یابد» و توجیه سیاسی ارتش عراق با در اختیار گذاشتن منابع مجعول و دروغین، از افسران و سربازان حزبی می‏خواهد تا رساله‏هایی تحت عنوان «تاریخ دشمنی فارسها نسبت به اعراب را به رشته‏ی تحریر درآورند» در راستای وظیفه‏ای که عدنان خیرالله، وزیر دفاع عراق، به عهده‏ی توجیه سیاسی گذاشته بود، این نهاد می‏کوشد تا «ذهن افسران جزء و سربازان ساده‏لوح را از مسائل خرافی نظیر امام حسین، حضرت عباس و... پاک سازد»

با حادثه‏ی سوء قصد به طارق عزیز در فروردین 59 در دانشگاه مستنصریه‏ی بغداد، رژیم عراق بدون آنکه تحقیق رسمی درباره‏ی عاملان سوء قصد داشته باشد، ایران را  مسئول سوء قصد به طارق عزیز معرفی می‏کند و صدام سه بار قسم یاد می‏کند، انتقام خون کسانی را که در جریان سوء قصد به طارق عزیز کشته شده‏اند، بگیرد. 

از سوی دیگر، مجروحان حادثه‏ی سوء قصد، که گاه تنها دچار کوفتگی بدن یا ساییدگی پوست شده بودند، به بزرگترین بیمارستان بغداد منتقل شدند و «صدام ضمن عیادت از آنها، سخنرانی آتشینی را در استهزای ایران و انقلاب اسلامی ایراد کرد و تلویزیون دولتی به پخش آن مبادرت ورزید» بعد از حادثه‏ی مستنصریه، رژیم عراق تصمیم گرفت کسانی را که «در رگهایشان خون ایرانی» جریان دارد، اخراج کند و در این میان، افرادی که گاه ایران را ندیده بودند و با زبان فارسی آشنایی نداشتند، پس از مصادره‏ی اموال، مجبور می‏شوند خانه و کاشانه خود را ترک کنند. 

در ماههای قبل از جنگ، برخی از تبلیغات برون مرزی مانند «پیامهای عربی که بعد از حمله‏ی ناراضیان مسلمان به مسجد اعظم مکه در نوامبر 79، مسلمان را به سرنگون کردن حکومتهای ارتجاعی، سرکوبگر و ضد اسلامی خلیج تشویق می‏کرد» و اظهارات برخی از مسئولان ایرانی در پاسخ به جنگ سرد موجود میان ایران و عراق مانند «اعلام آمادگی ایران برای جنگ علیه یک کشور معلوم الحال عرب» مورد سوء استفاده‏ی دستگاه تبلیغاتی عراق قرار گرفت و این دستگاه، با توسل به این اظهارات و بیانات، جمهوری اسلامی را در اذهان عامه‏ی مردم به عنوان کشوری با روحیه‏ی سلطه‏طلبی و جنگ‏افروزی معرفی کرد.

مسائل ساختگی «هدف قرار گرفتن شهرهای عراق توسط توپخانه‏ی ایران»و «تهاجم ایران به شط العرب» و رخدادهایی نظیر «بازپس گیری مناطق زین‏القوس و سیف سعد» ، «لغو قرارداد 1975» «و... همگی از موضوعات مهمی بودند که صدام و  دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق ضمن پرداختن به آنها، به تبیین چهره‏ای منفی برای جمهوری اسلامی می‏پردازند. 

با شروع جنگ، عراق با خرید و به‏کارگیری شعرا، نویسندگان و روزنامه‏نگاران داخلی و خارجی، به‏کارگیری فیلمهای سینمایی (شیرین و وحشی، نبرد قادسیه و...)، فانتزی و کاریکاتوری، فیلمهای تلویزیونی، بهره‏برداری از ایرانیان فراری و برخی از اسرا، نشریات و... به طرح مسائلی پرداخت تا افکار عمومی مردم عراق را تحریک کند. برخی از این مسائل عبارتند از: 

«ایران در پی ایجاد یک امپراتوری فارسی است؛ ایران قصد تجاوز به سایر کشورهای عربی را دارد؛ ایران می‏خواهد بر کل خلیج عربی و کشتی‏رانی آن مسلط شود؛ ایران قصد غصب منابع طبیعی عراق را دارد؛ ایرانیها در صورت پیروزی، ثروت مردم عراق را چپاول خواهند کرد؛ ایرانیها پس از ورود به عراق همه جا را تخریب خواهند کرد؛ نظامیان ایرانی با تصرف عراق، زنها، بچه‏ها و پیرمردها را خواهند کشت؛ ایرانیها در صورت تصرف عراق به نوامیس مردم عراق تجاوز خواهند کرد؛ ارتش ایران قصد اسارت مردم عراق را دارد؛ ایرانیها وحشی هستند؛ ایرانیها احمق هستند؛ جمهوری اسلامی انقلاب کفر است؛ جمهوری اسلامی تنها پوششی از دین را دارد؛ ایران با اسرائیل رابطه دارد؛ ایران با امریکا رابطه دارد؛ ایرانیها اسلام را نمی‏شناسند؛ ایرانیها...»

به همین ترتیب، توجیه سیاسی ارتش عراق نیز با به نمایش گذاشتن فیلمها و عکسها، شایعه پردازیها، صدور ابلاغیه‏های رسمی (مبنی بر اینکه مثلا در حال حاضر، شیوه‏ی اسیرکشی ایرانیها قطع سر اسرا با اره‏های برقی است و...)، برگزاری جلسات توجیهی در خصوص رفتار ایرانیان با اسرا و پناهندگان عراقی و... اذهان نظامیان عراقی را نسبت به جمهوری اسلامی مشوب می‏سازد. برخی از این موضوعات عبارتند از: 

«ایرانیها خون اسرا را برای مجروحان خودشان می‏گیرند، ایرانیها اسرا را مثله می‏کنند، ایرانیها دست و پای اسرا را قطع و سپس آنها را رها می‏کنند؛ ایرانیها با رفتارهای ظالمانه‏ای که با اسرا دارند، موجب مرگ یا معلول شدن آنها می‏شوند؛ ایرانیها اسرا را با باطوم برقی می‏زنند و آنها را شبها روی برف و یخ نگه می‏دارند؛ ایرانیها اسرا را از سقف وارونه آویزان می‏کنند؛ ایرانیها با اسرا عمل لواط انجام می‏دهند؛ ایرانیها شلنگ آب را با شدت در دهان و... اسرا باز می‏کنند؛ ایرانیها به اسرا غذای کافی نمی‏دهند، ایرانیها اسرا را مجبور به ترک مذهبشان می‏کنند؛ ایرانیها از فعالیت صلیب سرخ برای اسرا جلوگیری می‏کنند؛ ایرانیها...»

حتی گاهی توجیه سیاسی با «مثله کردن جنازه‏ی سربازان عراقی و به معرض دید گذاشتن آنها» سعی می‏کند تا به تبلیغات خود عینیت ببخشد. 

لازم به تذکر است که دستگاههای تبلیغاتی استکبار جهانی، با قدری تفاوت، مجدانه چهره جمهوری اسلامی را مخدوش می‏ساختند. عصاره‏ی تبلیغات غرب در این زمینه را می‏توان در اظهارنظر زیر ملاحظه کرد: 

«روزنامه‏ی آلمانی زود دویچه زایتونگ، در شماره‏ی امروز خود می‏نویسد: ایران دیگر آن کشور مشهور و با قدرت و حافظ امنیت منطقه نیست. حکومت نامسئول (امام) خمینی که مشکلات هراس‏انگیزی در ارتش دارد و در سراسر ایران با مردم دست به گریبان است و همه جا دست به خنجر می‏زند و مانند جنون زده‏ها، می‏خواهد همه چیزهای سالم را فاسد کند، بدش نمی‏آید که مراکز نفتی ایران و عراق، دو صادر کننده‏ی بزرگ نفت، هر دو از بین برود. حتی بلاتکلیفی و آوارگی مردم منطقه و از بین رفتن مراکز صنعتی بخشهای عمومی و خصوصی، برای این حکومت مطرح نیست. رژیم مالیخولیایی (امام) خمینی مانند یک غده‏ی سرطانی منطقه را بیمار کرده است و موقعیت و سرنوشت خلیج فارس را بغرنج ساخته است. 

روزنامه آلمانی می‏افزاید به هر حال درگیری و کشمکشی که این روزها در منطقه خلیج فارس به وجود آمده، نشان می‏دهد که ایران دیگر از نظر سیاسی و اقتصادی آن کشور مطمئن و پابرجای پیشین نیست و تصمیماتی که دستگاه حاکم رژیم (امام) خمینی در زمینه‏ی سیاست خارجی می‏گیرد جز به هم ریختن ثبات و امنیت منطقه و بروز اغتشاش و هرج و مرج و قطع صدور نفت، نتیجه دیگری ندارد»

پی نوشتها:

1- خالد حسین النقیب، حزب بعث و جنگ، ج 1، سازمان تبلیغات اسلامی، ص 113

2- همان، ص 135

منبع: کتاب نگاهی به هشت سال جنگ تبلیغاتی

 شکستارتش عراق در خاک ایران به بارزترین وجه ممکن متجلی گشت و این سؤال برای همگان مطرح شد که آیا ارتش شکست خورده‏ی عراق در خاک خود نیز شاهد شکست نهایی خود (و یا شکست نهایی با سقوط روانی مردم و ارتش عراق) خواهد بود یا خیر؟ پس از شکست خرمشهر، رسانه‏ های خبری جهان از «احتمال تغییر رژیم بغداد»سخن گفتند و اعلام کردند «به نظر می‏رسد صدام احتمالا از قدرت کناره‏گیری کند، صدام پس از شکستهای پیاپی عراق، دیگر مانند گذشته از جبهه‏ ها دیدن نمی‏کند و در تلویزیون ظاهر نمی‏شود، و حتی تصمیم گرفته است شخصا موضع جدیدعراق را اعلام کند و مسئولیت شکست در جنگ را برعهده بگیرد»  ، اما به دلیلاینکه شکست عراق، شکست اهداف غرب و شرق در متوقف کردن امواج انقلاب اسلامیبه شمار می‏آمد، غرب و شرق به شکلی یکپارچه به حمایت از عراق برخاستند و امریکا و اسرائیل در ترفندی دقیق و حساب شده تلاش کردند با تهاجم اسرائیل به جنوب لبنان، به تجزیه‏ ی نیروهای ایرانی بپردازند تا در فرصتی که به دست می‏آمد، با حمایتهای سیاسی، نظامی و اقتصادی و تبلیغاتی عراق و فرسایش اقتصادی، نظامی و روانی هر چه بیشتر ایران، رژیم عراق را در برابر جمهوری اسلامی حفظ کنند.

پیش از ورود ایران به خاک عراق، آسوشیتدپرس از نیکوزیا درباره‏ی تفسیر سیاسی خبرگزاری جمهوری اسلامی در خصوص زمینه‏های حمله‏ی اسرائیل به جنوب لبنان  می‏گوید: «پیشنهاد صلح عراق درست یک هفته بعد از ملاقات کمال حسن علی، وزیر امور خارجه مصر با مناخیم بگین، نخست وزیر اسرائیل، داه شده است.

مصر و اسرائیل، توافق کردند تا سیاستی را تنظیم کنندکه بر اساس آن به حمایت از رژیم عراق برخاسته و از توسعه‏ی روزافزون انقلاب اسلامی جلوگیری کنند»  . پس از آنکه اسرائیل با هماهنگی کامل امریکاو با هدف فریب یا تجزیه‏ی نیروهای ایران به جنوب لبنان حمله کرد و مناطقی از لبنان را به اشغال خویش درآورد، رژیم عراق در یک حرکت تبلیغاتی حساب شدهاعلام داشت: «عراق در پاسخ به درخواست کمیته‏ ی صلح اسلامی برای پایان دادنبه مخاصمات، به منظور رویارویی با تجاوزات دشمن صهیونیستی (اسرائیل)، به دنبال تصمیم اجلاس مشترک شورای انقلاب و شورای فرماندهی ملی حزب حاکم بعث، آمادگی خود را برای ایجاد یک آتش‏بس فوری در جبهه‏ی جنگ اعلام می‏دارد»  . عراق در این ترفند، ضمن اعلام پیشنهاد صلح به ایران گفت: «آماده است نیروهایش را طی دو هفته از ایران فراخواند و آنها را به جبهه‏ی جنگ با اسرائیل بفرستد».

در تاریخ 8 / 4 / 61، عراق در حالی که «تنها از نقاطی که آسیب‏پذیری بیشتری داشت عقب‏نشینی کرده بود»   ، در بیانیه‏ای که از سوی فرماندهی این کشور منتشر کرد به دروغ اعلام داشت که «نیروهای مسلح عراق خاکایران را به طور کامل ترک کرده و در مرز بین دو کشور مستقر شده‏اند»  . بعلاوه عراق اعلام کرد «در صورتی که با خروج عراق از خاک ایران، تهدیدی از جانب  این کشور متوجه عراق باشد، با واکنش شدید عراق مواجه خواهد شد» .

عقب‏نشینی عراق از خاک ایران که از سوی رسانه‏ های خبری جهان «عقب‏نشینی بدون آبروریزی»   «یک ارتش شکست خورده» و «تلاش برای دستیابی به یک صلح آبرومندانه»  تلقی شده بود، از سوی رژیم عراق اینگونه تبیین می‏شد: «عراق تلاشهای خود را با هیأتهای وساطت تا خاتمه‏ی شرافتمندانه جنگ که از آغاز طالب آن بود، دنبال خواهد کرد، این تصمیم مسئولانه در درجه‏ی نخست مبتنی برتضمینهای ذیل است، 1. خنثی کردن بخش اعظم بهانه‏هایی که رژیم مرموز تهران برای ادامه‏ی جنگ طرح می‏کند؛ 2. این پیشنهاد رژیم تهران را در برابر آزمایش حساسی قرار داده، مقاصد حقیقی او را در برابر افکار عمومی جهان برملا خواهد ساخت.

در این موقعیت حساس که دشمن صهیونیستی لبنان را اشغال کرده و مقاومت فلسطین را در معرض نابودی قرار داده است، بر ماست که هوشیارانه آماده‏ی مقابله با هر گونه احتمالاتی باشیم و از آنجا که ما در تجربه‏ی عملی خود رابطه‏ای مستحکم میان پافشاری ایران بر ادامه‏ی جنگ و تجاوز صهیونیسم غاصب علیه لبنان و مقاومت فلسطینی‏ها کشف کرده‏ایم، بر ماستکه این توطئه را فاش کنیم و تمام بهانه‏ها را از دست ایرانیها بگیریم. همانطور که آشکار است، در طول جنگ، برخی از حکام عرب جانب ایران را گرفته وبرخی دیگر از برادران عرب به کمک عراق شتافته ‏اند و قسمتی دیگر در عرضه‏ی کمک مردد بودند. این تصمیم مسئولانه‏ی ما بهانه را از آن دسته‏ای که به بهانه‏ی اشغال زمینهای ایران توسط عراق، جانب ایران را گرفته‏اند، خواهد گرفت و کشورهای عربی را در برابر مسئولیتهایشان قرار خواهد داد.

احساس مسئولیت ما در برابر جنبش عدم تعهد و میزبانی هفتمین اجلاس جنبش عدم تعهد در سپتامبر آینده، ایجاب می‏کند که هر گونه بهانه‏ای را به منظور توطئه علیه نهضت  عدم تعهد و تضعیف نقش عراق در این جنبش خنثی سازیم. ما معتقدیم که این تصمیم سهم بسزایی در گسترش همکاری سازنده‏ی با نیروهای خیرخواه ملت ایران که با جنگ تجاوزکارانه‏ی (امام) خمینی علیه عراق مخالفت کرده‏اند، خواهد داشت. کما اینکه راه را برای نیروهای خیرخواه طالب صلح و کشورهای دوست، جهت جانبداری از عراق علیه منبع تجاوز و توسعه‏طلبی هموارتر خواهد ساخت» . تبلیغات عراق پس از رد پیشنهاد آتش‏بس این رژیم از سوی ایران، اعلام کرد: «از مخالفت ایران با اقدامات مثبت عراق، تنها قدرتهای بزرگ سود می‏برند» . همچنین رادیو بغداد گفت: «حکام تهران از روی جهل و کوته‏بینی تصور کرده‏اند تصمیم و اقدام عراق در پایان دادن به جنگ نقطه ضعف عراق است،در حالی که این حکام بعد انسانی و فرهنگی این اقدامات را به فراموشی سپرده‏اند»  . همزمان با مطرح شدن نقشه امریکا و اسرائیل در تهاجم رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان، شورای امنیت سازمان ملل متحد که یک سال و نیم جنایات و تجاوزات عراق را نادیده گرفته بود، وقتی احتمال ورود ایران به خاکعراق را بالا دید، برای حمایت سیاسی - روانی از صدام به تلاش افتاد و در تاریخ 22 / 4 / 61، قطعنامه‏ای را به تصویب رساند و طی آن خواستار برقراری آتش‏بس بین ایران و عراق، همراه با پایان یافتن تمام فعالیتهای نظامی طرفینشد. در این قطعنامه همچنین از طرفین خواسته شده بود نیروهای خود را تا مرزهای شناخته شده‏ی بین‏ المللی عقب بکشند تا بلافاصله نیروهای ناظر سازمانملل متحد جهت کنترل آتش‏بس به این منطقه اعزام شوند. شورای امنیت دوباره در طول عملیات رمضان هم چند بار دیگر تشکیل جلسه داد و از ایران و عراق خواست تا به جنگ خاتمه دهند.

از سوی دیگر، امریکا، که با حذف نام عراق از مجموعه‏ی کشورهای حامی‏ تروریسم، آمادگی خود جهت از سرگیری روابط سیاسی با عراق را اعلام کرده بود، برای نمایش قدرت، از رژیمهای مرتجع منطقه خلیج فارس می‏خواهد «تا اجازه‏ی مانور نظامی امریکا در خلیج فارس را بدهند که این تقاضا مورد قبول کشورهای عرب منطقه قرار نمی‏گیرد»  هم عرض با تلاشهای شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت حفظ موقعیت سیاسی - روانی صدام و پیام امریکا به کشورهای منطقه مبنی بر عدم تمایل امریکا در شکست خوردن عراق در جنگ و تلاش این کشور در نمایش قدرت در خلیج فارس، سایر کشورهای غربی نیز ضمن موضع گیریهای خود، آشکارا به حمایت صدام برمی‏خیزند. رادیو فرانسه با شروع عملیات رمضان اعلام کرد: «سقوط صدام سبب سقوط شیخ نشینهای خلیج فارس خواهد شد» و وزیر خارجه‏ی فرانسه در ملاقاتی که با وزیر خارجه عراق داشت «ضمن تاکید بر اهمیت عراق برای ثبات منطقه، حمایت دولت فرانسه را از عراق اعلام کرد»  کلودشسون در مصاحبه با روزنامه‏ی کویتی الانباء، با اظهار مجددحمایت فرانسه از عراق، اعلام کرد «برقراری موازنه در منطقه نیازمند یک عراق مستقل است».

پس از حمله‏ی اسرائیل به جنوب لبنان و پس از موضع‏ گیریهای شورای امنیت سازمان ملل متحد، امریکا، فرانسه و... در جهت حمایت سیاسی - روانی از صدام «رهبران کشورهای عرب خلیج فارس که برای پایان دادن به جنگ خواستار کناره‏گیری صدام شده بودند، متقاعد شدند که از دست دادن یک رهبر پرانرژی عرب، به صلاح آنها نیست.»  ؛ از این رو، کشورهایی مانند عربستان، اردن و... به تکاپو افتادند و در تبلیغات خود از ایران به عنوان «رژیمی متجاوز که قصد دارد توجه جهانیان را از حمله به اسرائیل به لبنان منحرف سازد» یاد کردند. رسانه‏ های خبری عراق و غرب در تلاش دیگری سعیمی‏کنند با تبلیغ «انگیزه‏دار

منبع: کتاب نگاهی به هشت سال جنگ تبلیغاتی

New Page 9

عملیات بدر شروع شده بود و ما توانسته بودیم هیجده قبضه توپ 105 میلیمتری از دشمن غنیمت بگیریم. در به در دنبال ماشین بودم که این غنیمتی‏ها را بکشیم عقب. به هر کس که گمانم می‏رفت، رو انداختم و التماس کردم؛ ولی توجهی نکردند. اگر آنجا نگه‏شان می‏داشتیم دشمن بمباران می‏کرد و از بین می‏رفتند. تا دیر نشده بود باید اینها را می‏بردیم پشت جبهه.

هر چه فکر کردم که با این توپ‏ها چه کنم، عقلم به جایی قد نداد. تا اینکه به فکرم رسید آقا مهدی را پیدا کنم و به خودش بگویم. در تاریکی شب و زیر آتش بی‏امان، سراغ آقا مهدی را گرفتم. گفتند توی کیسه‏ای است. توی نخلستان کیسه‏ای پیدایش کردم، شب از نیمه گذشته بود و داشت بر و بچه‏ های تخریب را برای انهدام اتوبان بصره العماره می‏فرستاد. مین‏ها و خرج گودها و... را جمع کرده بودند یک جا. 

خستگی در چهره‏اش موج می‏زد. گرد و غبار بر سر و صورتش نشسته   

بود. رو به آقا مهدی گفتم: هیجده قبضه توپ 105 میلیمتری غنیمت گرفته‏ایم، هیچ کس کمک نمی‏کنه اینارو ببرم عقب. اگه تا فردا اینجا بمانن، هواپیماها بمباران‏شان می‏کنن... 

برگشت گفت: خدا مرا بکشد تا شما راحت شوین! 

این را گفت و بلند شد و در تاریکی شب از دیده‏ها ناپدید شد. 

پیش از شروع بدر یک نوع دلدادگی شدیدی پیدا کرده بودم. 

گفتم: اجازه بدین توی عملیات کنارتون باشم. گفت: «هر کی کار خودش رو بکنه و کمک سازمانش باشه، بهتره» هیچ وقت نمی‏خواستم حرفی بزنم یا کاری بکنم که باعث رنجش خاطرتش بشود؛ در اولین جلسه‏ای که با فرماندهان واحدهای لشکر در حضورش بودم فرماندهان واحدها گزارش می‏دادند و من دلشوره داشتم که چگونه حرفم را شروع کنم.یک لحظه با صدای آرامی گفت: «آقای جمالی شما بفرمایین.» با این گفته‏اش قلبم از تب و تاب افتاد و آرام گرفت. شکسته بسته چیزهایی گفتم. اما آنچه به حیرتم وا داشته بود ادب و متانت آقا مهدی بود از شروع جلسه تا انتها روی دو زانو نشست و هیچ تغییری در حالت خود نداد. 

وقت نماز ظهر بود. توی سنگر آقا مهدی بود و آقا مصطفی مولوی و من.

هر دوی ما اصرار داشتیم که نماز را پشت سر آقا مهدی بخوانیم. ولی قبول نمی‏کرد این قدر عقب رفت که پشتش خورد به دیواره سنگر. با خواهش نماز ظهر را با امامت او خواندیم... بین دو نماز هر دوی ما را پی کاری از سنگر بیرون فرستاد. وقتی برگشتیم نماز عصر را تمام کرده بود. گفتم: «آقا مهدی! لیاقت نداشتیم به شما اقتدا کنیم؟» گفت: «من خودم کم گناه دارم؟!...» اشک در چشمانم حلقه زد...

علی جمالی 

منبع: کتاب آشنایی ها

بهرغم اینکه آمارهای منتشر شده از سوی برخی از دولتها در زمینه درصد جمعیتی اقوام و اقلیتهای تابعه خود که به نحوی با دولت مرکزی مشکلات اجتماعی و سیاسی دارند، تا حدی رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته است، براساس آمارهای رسمی و غیر رسمی، جمعیت عراق در سال 1995 چیزی بالغ بر پانزده تا شانزده میلیون نفر بوده که از این تعداد، 97 درصد مسلمان و 3 درصد مسیحی، یهودی و آشوری هستند مجله Middle east ترکیب قومی، مذهبی عراق را طبق جدیدترین آمارخود این گونه بیان می‏کند که درصد آنها با دوره جنگ ایران و عراق تفاوت چندانی ندارد. 
 جمعیتعرب در عراق به دو دسته شیعه و سنی تقسیم می‏شوند که شیعیان این کشور حدود60 تا 65 درصد را شامل می‏شوند و همواره، برای دولت مرکزی مشکل‏ساز بوده ‏اند.

مسیحیان نیز چیزی در حدود 3 درصد جمعیت کشور را تشکیل می‏دهند کهگروه های کوچک‏تر مسیحی  چونارتدوکس ها، کاتولیک های سوری، ارمنی، ارتدوکس های یونانی و آشوری ها را شامل می‏شوند.

در این نوشته، به دلیل اهمیت شیعیان در عراق از پرداختن به تاریخچه سیاسی سایر اقلیتها پرهیز می‏شود و از آنجا که، به نقش و جایگاه کردها در جنگ ایران و عراق نیز در مقاله جداگانه‏ای پرداخته شده است، تنها به مرور گذرایی بر تاریخچه سیاسی و مشکلات اقلیت کرد و با دولت مرکزی در چند دهه گذشته بسنده می‏کنیم و در ادامه، به نقش و جایگاه شیعیان در جنگ ایران و عراق می‏پردازیم.
منبع: کتاب بحران ملیت سازی در عراق

نصراللهو غلامحسین به دیوار تکیه داده بودند و با هم حرف می‏زدند. دستشان را برایما تکان دادند و خندیدند.

قلبم مثل قلب گنجشک می‏زد. آب دهانم خشک شده بود. نمی‏دانستم گریه کنم و یا بخندم. دوست داشتم فریادی بزنم که تمام آدم‏ها صدایم را بفهمند.

خودمان را به نصرالله و غلامسیحن رساندیم. سلام کردیم و دست دادیم. آن طرف‏تر نوجوانی هم‏سن و سال ما داشت گریه می‏کرد. باصدای لرزان از غلامحسین پرسیدم: «برای چه گریه می‏کند!» گفت: «اسمش را نمی‏نویسند!» هنوز حرفش تمام نشده بود که پشتم یخ کرد و تمام بدنم لرزید. احساس می‏کردم که حالم می‏خواهد به هم بخورد؛ اما خودم را سفت گرفتم و راه افتادم به طرف ساختمان جهاد. من از جلو می‏رفتم و آن‏ها به دنبال من.

از پله‏ ها رفتیم بالا. توی راهرو ساختمان شلوغ  بود.همه هم سن و سال ما بودند. آن‏ها مثل ما برای ثبت‏ نام آموزش مهندسی آمده بودند. خودم را رساندم به اتاق اطلاعات. از پشت شیشه نگاه کردم توی اتاق.

آقای معینی لم داده بود روی صندلی‏اش و داشت با تلفن صحبت می‏کرد. ما را کهدید با دستش اشاره کرد به طرف در اتاقش. توی یک چشم به هم زدن خودمان را انداختیم توی اتاق. سلام کردیم و دست دادیم. آقای معینی مثل همیشه می‏خندید. وقتی دستم را گذاشتم توی دستش، دستم را فشار داد و گفت: «کوچولو می‏خواهی کجا بروی! شما جغله‏ ها را که جایی راه نمی‏دهند!» هنوز حرفش تمام نشده بود که چشم ‏هایم پر از اشک شد و چند قطره اشک از گوشه‏ ی چشم‏ هایم پریدبیرون.

نگاهم کرد، خندید، دستی کشید به سرم و گفت: «آ چه قدر لوس حالا کی گفت زود آبغوره بگیری! گریه کنی! گریه ندارد!» بلند بلند خندید. نگاهی به ابراهیم کرد. چشمکی زد و گفت: «بچه، تو برو گوسفندت را بچران! برو پی کارت!تو را به جنگیدن با عراقی‏ ها چه!» 
مژه‏هایم را روی هم فشار دادم، بغض کردم و با زور خندیدم. 
ابراهیم گفت: «آقای معینی اذیت نکن! تو رو خدا!» 
غلامحسین گفت: «آقای معینی اگر شما بگویید، اسم ما را می‏نویسند!» 
آقایمعینی می‏خواست اشکم را دربیاورد، دوباره گفت: «حالا شما را یه حرفی! اما این جوجه را اصلا! فکر نمی‏کنم! تو بگو ابراهیم، بد می‏گم!» 
غلامحسین و ابراهیم خوشحال شدند و خندیدند. نصرالله خودش را راست گرفت؛ اما من دوباره بغض کردم. 
آقای معینی گفت: «شوخی کردم، بروید اتاق پذیرش پیش آقای کاظمی. ببینید چی کار می‏کند! می‏نویسد یا نه؟» 
منبع: کتاب اگر نامهربان بودیم و رفتیم

X